والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

فرقانی های جدید و فرقانی های قدیم

29 خرداد سالگرد درگذشت شریعتی است!

از سوی دیگر توسط دکتر داوری از یاران مشایی و دوستان احمدی نژاد، دعوتی عمومی برای بررسی و نگارش مقاله پیرامون عدالتخواهی در آثار شریعتی شده بود که بیشتر از مدل فکری فرقه ی احمدی نژاد پرده برداری می کند!

بد نیست به این مطالب نیز نگاهی بیاندازیم و پتانسیل گروهک سازی در آثار شریعتی را مورد نقد قرارداده و رد و قبول نمائیم.

از طرفداران لجن مال گر مکتب بهار انتظار حرف پخته و سخن نرم ندارم اما سایر دوستان خاصه روحانیون محترم در صورتی که برهانی برای تنویر این بنده دارند مایه ی مسرت من خواهند شد!


"گروه فرقان افراطی­ ترین گروه چپ گرای مسلمان بود که نخستین ترورهای سیاسی را در جمهوری اسلامی سازمان داد. 

رهبران جوان این سازمان که خود را وارث اندیشه­ های دکتر شریعتی می­دانستند، به شدت با روحانیان  و طرفداران آن­ها مخالف بودند و هیچ یک از گروه­ها و حزب­های موجود را به رسمیت نمی­شناختند.

این گروه هواداران و اعضای اندکی داشت امّا با ترور شخصیت‌های برجسته­ای مثل سپهبد ولی الله قرنی،آیت الله مرتضی مطهری،هاشمی رفسنجانی،حاج مهدی عراقی و دکتر مفتح درابتدای انقلاب، نگاه را به سمت گفتمان چپ اسلامی متوجه کرد.


 با وجود این­که برخی از صاحبنظران معتقد هستند که گروهک تروریستی فرقان به شدت تحت شریعتی بوده است امّا برخی دیگر این مسأله را رد می­کنند و می­گویند هر چند ممکن است در مباحثی مثل موضع­گیری بر علیه روحانیت این­ها تحت تأثیر شریعتی بوده ­اند امّا کارهای تروریستی گروه فرقان هرگز درمرام شریعتی نمی ­گنجد.

در همین باره رسول جعفریان می­گوید:

«در سال 1356؛ یعنی سال آغاز فعالیت فرقان‌،با درگذشت دکتر شریعتی‌، نخستین اعلامیه از سوی این جریان نوپا  انتشار یافت‌. 

آن­چه در این شرایط‌، سبب برآشفتن فرقانی‌ها شد، اطلاعیه مشترک مطهری ـ بازرگان بود که چند روز پس از انتشار، بازرگان بر اثر اصرار دوستان یا تهدید مخالفان امضایش را پس گرفت‌. 

به دنبال صدور آن اطلاعیه‌، گودرزی اطلاعیه‌ای صادر کرد و به تهدید مخالفان شریعتی و در واقع شهید مطهری پرداخت‌.

 در این ‌اطلاعیه، با اشاره به ائتلاف ارتجاع و روشنفکران مدرن؛ یعنی مطهری و بازرگان‌، آمده است که «حاصل زشت‌ این ائتلاف ناجوانمردانه‌، آن هم در شام غریبان شهیدان و در اجرای اهداف شوم نفاق‌پیشگان تاریخ‌» بوده‌، 

به‌‌گونه‌ای که «اعلامیه‌ای به تاریخ 56. 9. 23 و با امضای چهره‌هایی همچون مطهری و بازرگان درآمد که بازتاب ‌مقاصد پوشیده جبهه مؤتلفه بود و از تبادل‌نظر میان آن­ها که طبعاً چیزی جز مسخ هدف شهیدان و فرهنگ‌ انقلابی آن­ها را در بر نمی‌گیرد، حکایت می‌کرد.»

در سالگرد سفر دکتر شریعتی به خارج از کشور و مرگ وی‌، باز فرقان اطلاعیه‌ای داد و ضمن آن سخت به صادر کنندگان آن‌ بیانیه حمله کرد.

جعفریان گروهک فرقان را برآمده از نظریه تشیع علوی و صفوی می داند و عنوان می کند:

«فرقان که روحانیت را از بنیان و اساس باطل می­دانست بعد از پیروزی انقلاب تلاش  خود را معطوف به مبارزه با آن­ها کرد. نخستین عاملی که فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی کشاند بهانه کردن قربانی شدن ارزش­های راستین تشیع سرخ علوی بود. همچنین تلاش برای آزاد ساختن اسلام علی(ع) از اسارت آخوندیسم.»

با این حال اسدالله بادامچیان درپاسخ به این سؤال که آیا گروه فرقان تحت تأثیر شریعتی روحانیت ستیز شده است،می‌گوید:"نه چون من شریعتی را در برخوردها و نوشته­ هایش روحانیت ستیز ندیدم. نظرات انتقادی نسبت به روحانیت داشت و مسائل مربوط به آن دچار تردیدها و سوالاتی  است که با دید متعارف و فقاهتی متفاوت است.



جمله ای از شریعتی که نمی فهمم!

هرچند سالگرد درگذشت شریعتی در 29 خرداد 56 در سن 44 سالگی است !!!!

اما نمی توانم معنای این جمله ی وی در مورد  تربت کربلای اباعبدالله الحسین را بفهمم:

"شیعه صفوی خاک کربلا را به صورت یک ماده خاصی میداند که با خاک های دیگر زمین و آسمان فرق میکند....یک خاصیت معجز آسای ماوراء طبیعی و یک سحر است ذاتی جوهری و فضیلت مرموز و نفهمیدنی پنهان است که آن را ارزش و تقدیس دینی داده است

اما یک شیعه علوی میداند که خاک حسین(علیه السلام)با خاکهای دیگر فرقی ندارد نیرویی مانایی روحی خاصیت مرموز غیبی و اثر شیمیایی اسرار آمیز و خصوصیت ذاتی و جنسی غیر طبیعی در آن نیست خاک است."

تشیع علوی و تشیع صفوی ص102 چاپ سازمان انتشارات حسینیه ارشاد!!!!!!

منافقین گمراه

نه اینکه این بدبخت ها مهم باشند، می خواهم تعفن این طایفه ی بی دین را بگویم!
در جامعه ی مجازی یک جا کامنت گذاشتم:" احمدی نژاد را با رجوی یکی می دانم!"
در جواب من یکی از سینه چاکان سالار انحراف گفته: 
"من هم شما رو با نگهبان خونه پری بلنده یکی میدونم."
این فرد همه جا با احمدی نژاد عکس دارد و روز نیمه ی شعبان کنار او نشسته و تصویرش را منتشر کرده بود!
می گفت من دین خودم را مدیون احمدی نژاد هستم!
بلی!!!
اینان مبشران بهار و یاران اسلام و برنامه ریزان مهرورزی با بندگان خدا و عدالت محوران هستند!
لعنت خدا بر این قوم منافق!
من که حامی و یار و فدائی این طایفه بودم اینچنین نواخته می شوم 
وای به حال آنانی که از اول دشمن این قوم گمراه شده و گمراه کننده بودند!

فتوایی برای نجات عراق

در یادداشتی کوتاه بر روی صفحه ی شخصی خود در جامعه ی مجازی مطلبی در خصوص نقش اساسی آیت الله سیستانی (دام ظله) درروزهای اخیر عراق نگاشتم.

در آن مطلب بر اساس تئوری Taliaferro پیش بینی و تبیین شد که وضعیت عراق برای بسیج منابع (mobilization of resources) نیازمند نقشی انسجام بخش است که آنرا در برابر تهدیدهای صفحه ی  سیاست بین الملل به واکنش وادار کند و این نقش که می تواند به عراق "قدرت" را هدیه دهد، همان توانمندی آیت الله سیستانی (دام ظله) می باشد.

این توانمندی برای بیرون کشیدن منابع (extraction) اگر حاصل نشود دولت عراق فاقد معنای قدرت است و هیچ توانی برای موازنه سازی قدرت در منطقه ندارد.

برخی از مجتهدان در سالهای اخیر فتوا را به قیمت پایین تری نسبت به آنچه در تاریخ شیعه سراغست، به جامعه عرضه کردند. این قیمت پایین عاملی شد تا فتوای گران قیمت، خریدار کمتری پیدا کند زیرا برخی مفاهیم، آنچنان در پهنه ی اجتماع با پشتوانه ی تاریخ "برساخته" شده اند که تنها با قیمت گران قابلیت ارزش گزاری دارند.

این حالت در مورد آیت الله العظمی سیستانی از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است. وی همان ارزشی را برای فتوا قائل بوده که تا کنون فقط از کسانی همچون میرزای بزرگ شیرازی می توان سراغ گرفت. از آن روی که فتوی، سخنی همسنگ نظر امام معصوم است اما بر اساس توانمندی فقیه بیان می شود، آنگونه که می تواند "مذاق معصوم" را ادراک نماید.

وی در همین روزهای اول درگیری اقدام به انتشار فتوای جهاد دفاعی به عنوان یک واجب کفایی نموده است. در صورتی که شیعیان عراق برای دفاع از عراق و خاصه عتبات عالیات به حد کفایت قادر به عملیات نباشند، بر تمامی مقلدان ایشان این واجب صدق می کند.

شاید نگارنده ی این سطور به همان حالی در بیاید که برخی روزنامه نگاران مشهور ایران درآمدند و مدام بر توان پیش بینی وقایع سیاسی اتکا نماید و بر آن ببالد پس باید مراقب آفت قلم خود بود. البته سیستم سیاسی کشور قادر به بهره گیری از بیشتر این توانمندی ها نیست و این اختصاص به دوره ی عدالت یا اعتدال ندارد و بلایی است که در همه ی دوران ها بدلیل تربیت نشده بودن نیروهای مدیریت کننده بر سر سیستم سیاسی کشور می آید و عرصه ی روابط خارجی نیز سخت از این امر رنج می کشد. 

به هرحال، دو سر برای این نقش آفرینی آیت الله سیستانی متصور است. البته پیشتر هم گفتیم که این نقش، تنها توان انسجام آفرینی در حاکمیت صد تکه ی عراق است. این توان، یا پیروز می شود و یا می بازد. شکل سومی برای این امر امکان ندارد.

در صورتی که پیروز شود، قطعا ایران دچار میزان بیشتری از تزلزل می شود. هم نقش سیاسی و زیر خاکستر آیت الله سیستانی در جغرافیای تشیع بیشتر رنگ می گیرد، و به تبع نقش قم و تهران مجذور می شوند هم از سوی دیگر راهبران هویت سنی، بیشتر برای موازنه سازی در منطقه به تقویت قدرت خویش بر فراز قلب پیروان خود خواهند کوشید. 

این حالت برای راهبران اهل سنت، خاصه با گرایشهای تند جهادی، نوعی از internal balancing  یا موازنه سازی داخلی است تا اینکه بتوانند هویت بیرونی را در منطقه به سطح متوازن برسانند.

اطلاعات فعلی قدری ناقص است اما با بیرون رفتن اخوان المسلمین از عرصه ی سیاست خاورمیانه و نیز بی معنا شدن نبردها در سوریه، قطر رفته رفته به ماهیت چندپهلوی خود خاتمه می دهد و می توان به عقلانیت گزینی دوحه برای نیل به سودای هژمونی منطقه ای امیدوار تربود. چنانکه رفتارهای اخیر، احتمال این جهت گیری قطر را در ذهن قوی تر می کند. 

در صورت موفقیت آیت الله سیستانی، بقای این توفیق نیازمند بقای حضور شیعیان در قدرت نظامی به حالت stand by  است. این حالت چگونه توسط مدیران جامعه ی شیعه تدبیر خواهد شد؟ شاید تجربه ی ایران این حالت را بیشتر روشن نماید. چه اینکه اگر سازماندهی جوانانی مثل سپاه پاسداران نبود قطعا امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی را از دست می داد آنگونه که مصدق به توصیه ی اعضای جبهه ی ملی توجه نکرد و با رد این پیشنهاد، نهضت ملی را به انگلستان باخت. 

 به عنوان نیروهای دینی، بیشتر از اینکه امیدوار باشیم، دعا می کنیم مساله ی عراق که این بار به قیمت حیات شیعه و مکتب پاک علی و اولادش (علیهم السلام) در تکاپوست، با توان دیانت شیعی خاتمه ی نیک یابد و ما نیز در این آزمون دینی سربلند باشیم. توانی که تنها راه نجات عراق در مقابل تهدیدات است.


گاف دیپلمایتک سخنگوی تدبیرگران

سایتهای طرفدار دولت سخن سخنگوی آن را امروز با تحریف پخش کردند. 

چون وقتی از صدا و سیما پاسخ های سخنگوی دولت پخش شد و صدا و سیمای وی مشاهده گردید در مورد مساله ی مشاور معنوی اوباما و اینکه آیا حامل پیام رییس جمهور است یا نه، گفت:

«قطعا هر پیغام و صحبتی از سوی رئیس جمهور مطرح شود با شفافیت اطلاع‌رسانی خواهد شد به هر حال عرصه‌های گفت‌وگو و مذاکره با ۱+۵ که " آمریکا هم جزئی از آن است " مشخص است و حتی ما مکالمه تلفنی بین دو رئیس جمهور را اطلاع‌رسانی کردیم و هیچ چیز مخفی هم نخواهیم داشت.»

در حالیکه سایتهای حامی تدبیرگران این عنوان دهی به آمریکا را حذف کردند و لفظ تحقیر آمیز سخنگوی دولت را به نوعی به زیر ماله بردند. 

اینکه با آمریکا اینگونه سخن گفتن درست یا نه، بحثی دیگر است اما سخن از یک گاف دیپلماتیک است که در این پاسخ مستتر شده در حالیکه سخنگویان باید از بلیغ ترین و در عین حال لطیف ترین افراد باشند. 

تمام سخن روحانی که در مناظرات انتخاباتی وی هم مشهود بود بر این نکته استوار گردید که همه ی درگیری با آمریکاست و علی القاعده به جای حل مساله با همه ی قدرتهای خرد و کلان عالم، بهتر است مشکل را با آمریکا حل نمود و از همین جا هم بود که سخن معروف "کدخدا" به میان آمد.

لفظ سخنگوی تدبیرمند در مورد مذاکرات که به نحو هوشمندانه ای از سایتهای خبری امیدواران خط خورد، به نوعی نادیده گرفتن این مزیت رقابتی در پهنه ی دیپلماسی روحانی و یاران اوست. 

این نادیده گرفتن توسط سخنگوی دولت، البته به نوعی یکسان سازی و همسان پنداری با دولت قبل و نیز تفکرات رقیب موسوم به مقاومت گرایان و استقلال جویان است.

اگر قرار باشد دولت آمریکا هم به عنوان جزئی یکسان از طرف های مذاکره با ایران به حساب آید پس چه نیازی به دخیل بستن بر عبای روحانی خواهد بود؟

البته گاف ریزتری هم درز کرد که مردم دیگر اهمیتی به آن نمی دهند و آن مساله ی آشکارا سخن گفتن دولت در مسائل ارتباطی با دنیا و مذاکرات ایران و رقباست.

اینکه سخنگوی مدبّر دولت امید گفته است ما در مسائل مذکور چیزی مخفی از مردم نداریم، با سخن سوپراستار دیپلماسی دولت کاملا مغایر است از آنروی که گفته بود حتی اگر استیضاح شوم مسائل محرمانه ی مذاکرات را ولو به نمایندگان مجلس هم نخواهم گفت.