والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

چاله های استراتژیک

همانطور که در مدیریت و مفاهیم رفتار سازمانی از موضوع دامهای ادارکی سخن به میان می آید، در برنامه ریزی های راهبردی یک دولت نیز به وضوح می توان شاهد دامهایی بود که در صورت گرفتار شدن در آنها اشتباهات راهبردی از سیاستگذاران سر خواهد زد. 

دولت اعتدال که حتی در ترکیب خویش و چهره ی رییس آن کوشیده است تا پختگی و تجربه را فریاد بزند از این قاعده مستثنی نیست. 

این بار می خواهیم شعارهایی را که اعتدال گرایان برای دولت خویش برساختند و تلاش کردند تا برای آن گفتمان تراشی کنند از منظر چالشهای راهبردی بررسی کنیم و ببینیم که چگونه دولت مزبور در صورت عدم موفقیت می تواند به دام آنها گرفتار آید. 

1. شعار حقوق دان بودن!

دولت که خود را نه نظامی بلکه حقوق دان معرفی کرد، در عمل به دامی افتاد که خود دست و پا کرده بود. 

اولا دولت بیش از هرچیز سبقه ی نظامی ـ امنیتی پیدا کرد و نهادهای نظامی بیشترین هماهنگی با آن را  تا کنون داشته و خواهند داشت.

ثانیا پیشرفت حقوقی و قانونگذاری آنچانکه در دولتهایی مثل آمریکا با سبقه ی مسلط حقوقی شاهدیم در این دولت رخ نداده است.

ثالثا دولت بدون بازی های مرسوم حقوقی بیشتر سبقه ای تبلیغاتی برای حل مشکلات به خود گرفته است و ابزارهای حقوقی و قانونی چندان نماد خاصی در اعمال آن ندارند. 

رابعا دولت در جنبه ی حقوق بین الملل از دولتهایی مثل آمریکا و .... عقب ماند و نتوانست آنچنانکه یک دولت حقوقدان مثل مصدق در صحنه ی بین المللی از ابزارها و شعارهای حقوقی بهره برد، برای منافع ملی استفاده کند. 

تصویب دستورات حقوقی و قانونی آمریکا که آخرین نمونه های آن امضای قانون ممنوعیت ورود نماینده ی ایرن به سازمان ملل و مصادره ی اموال ایران در آمریکا بود چهره ی حقوقدان های معتدل را تیره کرد. 

در صورتی که پرونده ی کرسنت هم در دادگاه لاهه نتواند به نفع ایران تمام شود و دولت موظف باشد غرامت 35 میلیارد دلاری به الهلال بپردازد، دیگر شعار من حقوق دان هستم به مبتذل ترین شعار یک کاندیدا در تاریخ سیاسی کشور مبدل خواهد شد. 

2. دام رفراندم اقتصادی دولت!

دولت حاکم برای حل معضلات اقتصادی هیچ برنامه ی مدونی تا کنون ارائه نکرده که  به هدف تغییر اساسی در سازمان اقتصاد کشور  تدوین شده باشد و تنها مانور آن بر روی مساله ی یارانه بوده است. 

اشتباه راهبردی دولت در این مساله یعنی نام نویسی یارانه ها، پیوند زدن سرنوشت محبوبیت و مقبولیت سیاست های تدبیر اقتصادی خود به نفس مساله ی نام نویسی بوده است.

ملت ایران که به تعبیر سعید حجاریان از حالتی به نام لج ملی برخوردارند، با برخوردهای تحکم آمیز و دستوری و بعضا بی ادبانه و تحقیر کننده ی دولت به شیوه ی پرتکرار لج ملی خویش رجوع کرده و عدم اطمینان در محیط اقتصادی کشور و دنیا نیز آنها را به بی اعتنایی به خواست های دولت در مساله ی یارانه نویسی سوق داد. 

وقتی نام نویسی مذکور که از مرز 70 میلیون نفر نیز گذشته است، به عاقبت دولت و سرنوشت و پایگاه اجتماعی آن گره می خورد، قطعا دولت در دامی دیگر افتاده که به دست خویش برنهاده است. 

3. دام همراهی با مرجعیت و روحانیت سنتی

دولت با دادن شعار همراهی با روحانیت سنتی و رابطه ی دوسویه با مراجع تقلید عملا در یک تناقض وسیع در سیاستهای مدیریتی خویش خصوصا در نگاه و عمل فرهنگی قرار گرفت.

ریاست جمهوری یک روحانی معمم پس از دو دوره نویدی برای یک دسته از مراجع بود تا بتوانند در محیطی قابل فهم تر و با داشتن مشترکات سازه انگارانه ی بیشتر، به مقاصد مد نظر خود و پایگاه اجتماعی خود نائل شوند.

بدنه ی فعال اجتماعی اعتدال عمدتا از کسانی هستند که قرابتی با این گرایشات ندارند. در صورتی که بغیر از مراجع  "من درآوردی" و خود خوانده، بقیه ی مراجع و نهادهای دینی بر استمرار حرکت اسلام و نگاه بدون تنازل مکتبی به مسائل فرهنگی و قانونی اصرار دارند.

به این لیست می توان تعداد دیگری چون سفرهای استانی و غیره را نیز افزود.

اما باید منتظر ماند و دید از میانه ی این چاله های پی در پی استراتژیک چگونه دولت حاکم می خواهد سر برون آورده و قد راست کند. 

دوربین دکتر

بیا باز هم دوربین بیانداز و نگاه کن

نه دورها را 

همین نزدیکی ها

پر بود صفها از کسانی که فکر می کردند دشمن روزی آنها را ارزان خواهد کرد......

نماز جمکران

ایاک نعبد گوی عشقم در نماز جمکرانت 

سیرابم از یک جرعه ی سوزانگر آب لبانت 

 

با من دمی تسبیح گوی سجده ها باش 

در سجده هایت یاد کن ذکر دعای پیروانت 

 

رو چهارشنبه سرودم 

 

فرصت از دست رفته ی روسیه

با تحولات جدیدی که در سایه ی اتفاقات اوکراین و مدیریت روسیه پدید آمد، توجه سیاستگذاران دنیا به همگرایی ها و واگرایی ها با روسیه جلب شد.

آیا باید با نظم جدیدی که در روابط بین الملل بواسطه ی کارهای پوتین پدید خواهد آمد همراه شد و یا باید همچنان با آمریکا و کدخدایی آن ساز موافق کوک کرد؟

پس از مدتها با یکی از اساتید روابط بین الملل دیداری تازه کردم و از وی که علاوه بر دانش سیاست ملبس به لباس روحانیت نیز بود در خصوص مسائل سیاست خارجی ایران توشه ها اندوختم.

استاد مهربان که بر خلاف برداشتهای ما از روحانیت متبختر، اهل محبت و پذیرش است، نگاه علمی خویش به مقوله ی روابط بین الملل را به خوبی حفظ کرده است.

در میانه ی سخن، مساله ی روسیه نیز ناگهان در حاشیه ی بحث پیرامون سیاست خارجی جلوه گر شد و استاد به مساله ای اشاره کرد که مهر تایید به نظر پیشین من زد و دانستم متخصصین نیز با تحلیل این شاگرد هم نظر هستند. 

پوتین در مزاسم معرفی دکتر سنایی به عنوان سفیر ایران که با حضور وزرای خارجه ی ایران و روسیه انجام می گرفت، ضمن پذیرش استوارنامه ی سفیر با سخنان خود چیزی فراتر از دادن یک آگرمان به یک سفیر انجام داد. اما در حین سخنرانی خود بسیار هوشمندانه بیان کرد که روابط ایران و روسیه بر طبق خواستهای "رهبران " دو کشور در سطح مستحکمی برقرار خواهد شد.

با این کلام دقیق پوتین، بلافاصله به این نظر رسیدم که پوتین برای دولت روحانی و طیف هاشمی ارزشی راهبردی قائل نیست. یک چنین استراتژیست متبحری که دنیا را تحت تاثیر برنامه های تغییر آمیز خود قرار داده است و روسیه را این چنین به پیش برده است، قطعا می داند که گرایش اصلی این دولت و مبنای رایی که به آن داده شده است طعم و مزه ی آمریکایی دارد. 

اینکه تحلیل گران امروزه بر این اعتقادند که ایران باید از فرصت پیش آمده در صحنه ی جهانی استفاده کند و در جبهه گیری های پراصطکاک روسیه و غرب برای منافع ملی خویش کلاهی دست و پا کند، ناظر به این شرط است که دولت ایران بتواند در گروه خونی منافع راهبردی مشترک با روسیه قرار بگیرد.

هم پوتین میداند که روحانی و دوستان و پدرخواندگانش آمده اند تا با تقرب به آمریکا مساله ی اقتصاد و امنیت را حل کنند، هم دولت نمی خواهد و اصلا توان آن را ندارد که در قالب نزدیکی به جبهه ی روسیه در مقابل آمریکا مسائل راهبردی خود را به نحو ژلاتینی به قله ی موفقیت و بهره برداری برساند. 

روسیه اگر با تعریف مجدد شاخصهای امنیت جهانی و به قول مرشایمر تخریب و آزار قدرت هژمونیک جهان بتواند برای آنان که منافع و استراتژی های مشترک با روسیه دارند حمایتهای نوینی تدارک ببیند و آنان را در یک اردوگاه بسیار تنگاتنگ با خود و همپیمانانش بگنجاند، قطعا ایران می توانست و شاید هنوز هم بتواند در این فرصت پیش آمده به خوبی ماهی های فربهی صید نماید. 

اما فرصت از دست رفته ی روسیه و نظم پسا کریمه ای منطقه و جهان، حاصل این است که هم دولت فعلی خود را در راهبرد حل مشکلات با کدخدا تعریف و محصور کرده، هم روسیه و شرکایش می دانند دولت فعلی و رای ملی برای انتخاب آن یک رأی متمایل به غرب و اصولا غرب اندیش است. 

در حاشیه هم می توان به این نتیجه رسید که راهبرد دولت اعتدال در سیاست خارجی، نه تنها ژلاتینی و منعطف نیست بلکه از قضا بسیار هم متصلب و استخوانی شده است. منتها چون این راهبرد در جاده ی منتتهی به نمادهای لیبرالی غرب تعریف و بیان شده، با بزک انعطاف و اعتدال فعلا میان جامعه تنفس می کند.