والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

روسیه در جستجوی قدرتی فرامنطقه ای

پوتین در روزهای اخیر پرده ی جدیدی از نبوغ راهبردی خود را نمایش داد تا با حضور استراتژیک در جغرافیای پراهمیت شامات(Levant)آبی بر آتش دیرپای جنگ سوریه فرو ریزد.

متأسفانه تحلیل های شیرینی هم در ایران پیرامون این ورود مستقیم مسکو به شامات نگاشته می شود که نشان از تقلیل گرایی(Reductionism)مفرط در نگاه های رسانه ای ایران به مقوله ی سیاست و مفاهیم منطقه گرایی دارد. اینکه روسیه به فرمان و خواست سپاه پاسداران وارد جنگ شده یا مسائلی ازین قبیل که تلاش می کند ایران را قدرتی ماورای توانمندی روسها در زمینه های استراتژیک نشان دهد، همگی و همگی طنزهای سیاسی را بیشتر شبیهند تا اینکه بیانگر حقایق جاری باشند. بالاخره جبهه های غیرفرهنگی و منبرهای سیاسی که قله ی تحلیلشان مرتبط ساختن سقوط جرثقیل در مسجدالحرام با واقعه یازده سپتامبر است، در چنین مسأله ی بغرنجی باید هم از یافتن حقایق عاجز باشند.

 در سال نود، یکی از مخالفین دولت وقت که البته در همان زمان نیز به سفره های مال و منال دسترسی داشت از من پرسید جمهوری اسلامی چه کار خواهد کرد وقتی بشار اسد سقوط کند؟ گفتم بشار سقوط نخواهد کرد. تأکید کرد که مخالفین به فرودگاه دمشق رسیده اند، چگونه است که سقوط بشار را باور نمی کنید؟ دلیل سخنم برای ساقط نشدن بشاراسد از این روی بود که اتمام جنگهای خاورمیانه به دست طرفهای جنگ نیست بلکه این خواست قدرتهای بزرگ است که سرنوشت جنگها را تعیین می کند. همانطور که در بحبوحه ی جنگ سرد، وقتی روسها ادعای تولید بمب هیدروژنی کردند و ریگان مقتدرانه اعلام داشت پروژه ی جنگ ستارگان را برای نبردهای لیزری کلید خواهد زد، بلافاصله از سوی گورباچف آمادگی برای آغاز مذاکرات تنش زدایی اعلام گردید. اولین گامی که دوقدرت اصلی موجود در نظام دوقطبی وقت برای تنش زدایی برداشتند، توافق بر پایان یافتن جنگ ایران و عراق بود که نهایتاً با محول ساختن راهکار آن به ناوهای آمریکایی در خلیج فارس به اجرا درآمد و با ساقط کردن هواپیمای ایرباس ایران، رهبران نظام اسلامی به فکر پذیرش رسمی قطعنامه ی صلح افتادند. 

وقایع سوریه نشان داد که در حقیقت روسها قدرت اصلی موجود در نظام بین الملل بودند که مانع از سقوط بشار اسد شدند و البته پیروزنشدن داعش و سایر مخالفان سوری با پشتیبانی دولتهای منطقه ای و غیرمنطقه ای آنان، پای دولت سلفی را در عراق هم لنگ گذاشت. اگر روسها با رقبای غربی خود به توافق دست یابند، عراق هم میزبان کمک های نظامی روسیه خواهد بود. حملات تعیین کننده ی روسها در روزهای اخیر صحت این سخن را تأیید می کند و نشان می دهد روسها هستند که می خواهند علاوه بر حفظ جایگاه هژمونی خود در اوراسیا، دامنه ی قدرت خود را به خاورمیانه نیز بکشانند. روسها خصوصا پس از الحاق کریمه و شدت گرفتن تحریمها علیه آنان ترجیح می دهند منافع ژئوپولیتیک خود را در گرامر ژئواکونومی بیان کنند و یکپارچه گرایی در خارج نزدیک خود را با ابزار اقتصاد فراهم آورند. هرچند ژئوپولیتسین ها معتقدند امروز منطقه ی آسیای مرکزی و قفقاز ادامه ای از خاورمیانه است و خودبخود دامنه ی تحرکات راهبردی این منطقه ی پرآشوب به دیوارهای حائل روسیه نیز رسیده است، لیکن در زمان شوروی نیز مفهومی به نام حزب بعث توانسته بود در سوریه و سپس عراق و حتی یمن برای روسها قدرت به ارمغان بیاورد و نفوذ فرامنطقه ای شوروی را در میان اعراب نیز گسترش دهد.

این بار بعثی ها با کمک نیروهای عمدتاً شیعی توانستند بازتعریفی از هویت فرامنطقه ای خود صورت دهند و پوتین را برای اتخاذ تصمیمات پرجسارت تری ترغیب کنند. پوتین که پس از بحران اوکراین توانست بینی رقیبان اروپایی و غربی خود را به خاک بمالد، مصمم شد پس از الحاق کریمه به کشور خود، یک بار دیگر بازی قدیمی نفوذ بین اعراب را امتحان کند منتهی این بار نه با ایدئولوژی مارکسیسم که با مفهوم ملموس امنیت درمقابل آمریکا و اعراب غربگرا جای خویش را باز کرده است. 

اگرچه ایران یک قدرت منطقه ای است که خصوصا پس از انقلابهای عربی و ساقط شدن امنیت اکثر دولتهای منطقه و ارتشهای آنان این قدرت ایران افزایش بیشتری یافته است اما به هیچ وجه نمیتوان ریشه کمک نظامی روسها به اسد را در قدرت ایران جستجو کرد. قدرت منطقه ای بودن یک امر است و رسیدن به جایگاه هژمونی منطقه ای یک سخن بسیار والاتر است. قدرتهای جهانی، هم می کوشند جایگاه هژمونی خود را به عنوان قدرتهای مسلط تثبیت کنند و هم می کوشند هیچ کشور دیگری حتی نزدیک ترین دوستانشان به جایگاه هژمونی و قدرت مسلط منطقه ای دست پیدا نکنند. همانطور که نه محمدرضا پهلوی به این جایگاه رسید و نه انقلاب اسلامی توانست هژمونی آفرین باشد. حداقل دو خاصیت باید در دولتهای مسلط منطقه ای موجود باشد که ما هیچ کدام از آنها را نداریم؛ یکی توانمندی برتر هسته ای و دیگری بستر اقتصادی مستقل و پر قدرت که البته  ایران در برهه ی اخیر نشان داد حتی انگیزه ای برای ادامه دادن مسیر دستیابی به انرژی هسته ای را هم ندارد چه برسد که سودای قدرت هسته ای را در سر داشته باشد و خب تکلیف اقتصاد نیز تاکنون مشخص نیست و می شود لمس کرد چقدر بستر اقتصادی ایران نرم است.  

Paradoxes of being a revolutionary

Phenomena in Iran are only for Iran. 

You can not find any similarities in any other locations. Iranian Election,Democracy, Newspapers, Mass Media, even football and Women rights are odd and only can be found here nowhere else. Such a strange country has an odd revolutionary gesture that is not like any fundamentalism in the world. 

The leader of revolution in Iran talks about ways of American penetration after Nuclear negotiations while he does not explain the reason of his allowance to these talks whereas he feels potential disadvantages of spot-détente.

Today he explains the Dead-end alley of more talks with Enemy by the mechanism of Containment against U.S influence on Iranian Nation.

Without any reasoning the Leader pledges on admirable efforts made by cabinet to build up the containment against the rival during the negotiations. As well, he still pledges on extremist slogans to protect extreme groups defending him while they are oppositions to the Cabinet.

 If the U.S is an enemy so why you allowed the talks and informally let the Additional Protocol to be performed as well as secretly without parliamentary enactment. 

If the U.S is not the fatal rival so what is this revolutionary gesture and your effort to show opposition against the ruling powers globally. 

The leader knows if his nation feels thoroughly the dangerless characteristics of regime to so called rivals, his claimed revolutionary building will not keep up on the feet. 

Although new enemies are sculptured nowadays like Saudis and ISIL by their current threats to Iran specially through Sunni-Shia Rivalries, but  still the meaningful state of all revolutionary actions has been upon defining America as the fundamental Satan. 

Remembering Soviet Detente by the 1990's, and comparing with China after defining Soviet as the new enemy and making Detente with America, Iran will just make big paradoxes to old and young advocates of political religion meanwhile the enmity to U.S is still present.