والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

پدر

کاش بازم پیشم می موندی بابا

مرا عهدیست با جانان

     دورتر از آنی هستم که بخواهم سخن از معنویت و دستورالعمل های تعالی روح و پرواز ایمان سر دهم. اما در دوران حیات ما، چندی پیش یکی از برفراز ترین قله های ایمان و فقاهت و مصداق برتر توسل به مقام شامخ اهل البیت در دستور العملی عمومی به شیعیان خاندان نور توصیه هایی می نماید که نخستین آن اهتمام به دعای شریف عهد با مولای غائب از نظر و حاضر در منظر است.

نه تنها می توان در دعای شریف عهد از خداوند طلب همراهی با دولت انقلاب جهانی کرد، بلکه بنا بر این دستور و توصیه های مؤکد آن فرزانه ی فقیه، هرکسی موظف است هرصبح هم به تجدید عهد با امام و راهبر خود بپردازد،هم باید در آرزوی رسیدن به سپاه عدالت خواهان آه سوزان در صبح انتظار برکشد.

" خدایا اگر مرگی که برای بندگانت حتمی و مقرر داشته ای، میان من و "او" فاصله انداخت، پس مرا از قبرم بیرون آور در حالیکه کفنم را به خود پیچیده ام، شمشیرم را از نیام کشیده ام، نیزه ام را برهنه ساخته ام، در حالیکه لبیک گوی دعوت کننده ی بزرگ در شهر و بادیه هستم."

سرودی نیکو تر از این در ابتدای صبح برای کسی که در "عمل" انتظار به تکاپوست، میتوان یافت؟

چگونه نشاط یک امت رنج دیده را می توان هرصبح مجددا به قلب و رگ و پی آنان ریخت بهتر از زمزمه عهدی که نه مرگ مانع آن است نه ظلمها و زبونی های دنیاپرستان از حرکت باز نگاهش میدارد؟

این عهد بزرگ نه برای بزرگان، که اگر همت مردانه و توان قول مقتدارانه داشته باشیم، برای همچون من نیز تدارک دیده شده است! 

خود دعا بیانگر این عمومیت است آنگاه که به ترنم در می آید: " خدایا برسان به مولای "ما" آن امام هادی مهدی.... از تمامی مؤمنین و مؤمنات در شرقهای زمین و غربهای آن، هموار آن و کوه آن، خشکی آن و دریایش، ....درودهایی هموزن عرش خدا ...." 

حیف است در کنار یاد آن تمامی نور و نور تمام، نام خرده ریزهای بی خاصیتی را ببریم که به یک تجدید عهد و آرزوی رجعت عاشقان مهدی وعده داده شده به انبیا، چنین رشک می برند! 

مثل وزیر سابق بی مقداری که حتی نتوانست برای ورود به عرصه انتخابات عمومی ملت وارد شود و در برابر یک فرد بی برنامه و بی عقبه وا داد، لب به سخن بگشاید و آرزوی رجعت عاشقان خون دل خورده ی عدالت موعود را هدردادن زحمات آنان خطاب کند! 

 کاش آنقدر عرضه داشتید تا در آرزوی روزهای پرکار انقلاب جهانی عدالت برای خویش پله ای جستجو کنید!

از یک برنامه پرجوش و خروش سه ساعته تنها یک کلام سه ثانیه ای از مردی پاک و صادق بر پهنه ی دیوار جنگ روانی پست همتان نقش بست؛ آرزوی رجعت سرباز عدالت!

    اگر تمامی سخنان همان سخنران را نیز میخواندید و یا میبودید تا کلام سراسر زیارت و ولایت او را بشنوید، قطعا داستانی دیگر از دیدار سوم تیر نود و دو بر ذهن خود نقش می بستید!

    حدس میزدم باید جاهایی از کار سربازان پیش از ظهور مکتب ولایت دارای عیب باشد اما وقتی به چشم میبینم فقط و فقط بر عیبهای چندثانیه ای پای می فشرند و شکار لحظه های حاشیه ای را چنان بر متن غلبه می دهند تا حقیقت کتمان شود، یقین می یابم که نور از میان خاکسترهای این حرکت سرکوب شده به آسمان ساطع خواهد شد!

    حقانیت عدالت خواهان با عمل سخیف وبگاهی که مجری برنامه سوم تیر را از میان اعضای خود برمیگزیند اما به بزرگ گردن حواشی بی ارزش یک برنامه می پردازد تا شور عاشقان عدل و علم را ابتر سازد، برایم به روشنی خودنمایی می کند!

اگر ندیده بودم که اصل قصه چیست و این زبونانِ اقتدا به آل ابوسفیان کرده چگونه حق کشی می کنند، باورم نمیشد ظلم در برابر حق جاری است و البته که منتظران هنگامه ی رجعت همواره بر مدار حق به انتظار نشسته اند.

من نیز همراه سردار قلبهای سوخته عاشقان عدالت در انتهای سخنان نیمه ی شعبان نود و دو، لحظه ای که اشکهایم بر مشت گره کرده ام میچکید زمزمه می کنم:

" خدایا این غم و اندوه را از این امت با حضورش برطرف ساز و ظهورش را زودتر فرما.  

اینان ظهور را دور می بینند و ما آن را نزدیک می یابیم.  

برحمتک یا أرحم الراحمین."