والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

تضاد گفتمانی

شرط موفقیت یک نظام سیاسی انسجام ملی است!

شرط انسجام ملی، داشتن وحدت گفتمانی است!

نیازی نیست همه یک چیز بگویند!

مهم این است که در گزاره های حاکم (Governing Statements) اختلاف اساسی نداشته باشند!

این تضاد در نظام های ایدئولوژیک دینی بسیار واضح تر و البته قابل حل تر است!

با سواد و بی سواد در قدیم !

به مناسبت آزاد شدن بهزاد نبوی از زندان در ذهنم ناخودآگاه نوشته های کتاب شنود اشباح مرور میشد. خوانده هایی که از سالیان گذشته در خاطرم به جا مانده بود.

یادم آمد مطلبی در آن کتاب از دکتر موسی زرگر، دومین وزیر بهداشت و درمان دولت انقلاب که پس از دکتر سامی منصوب شد. مطلبی که به مساله ی باسواد و بی سواد خواندن های آقای روحانی شبیه است.

دکتر زرگر در آن کتاب آنقدر که یادم هست گفته بود من و مرحوم رجایی و یکی دو نفر دیگر در کابینه ی مرحوم مهندس بازرگان معروف بودیم به وزرای مستضعف! عقاید خودمان را داشتیم و مثلا با هم نماز جمعه هم می رفتیم و بین مردم می نشستیم و یکبار هم یک زیلوی کهنه ای شهید رجایی آورد برای نشستن ما که بسیار مندرس بود!

یک روز مهندس بازرگان در کابینه وارد شد در حالیکه عصبانی بود.

گفت یک عده "بی سواد" و درس نخوانده بیرون می ایستند علیه دولت شعار می دهند و سیاستهای مماشات با قدرت ها و آمریکا را نفی می کنند! 

من گفتم آقای مهندس بازرگان، نمی دانم منظور شما از "سواد" چیست!

از تحصیل دبستان تا دبیرستان که بگذریم، من 7 سال پزشکی عمومی خوانده ام  4 سال هم تخصص جراحی عمومی خوانده ام و 2 سال فوق تخصص خوانده ام و شده ام جراح قفسه ی سینه! فقط 13سال دانشگاه درس خوانده ام!

فکر نکنم در این کابینه کسی بیش از من درس خوانده باشد! آیا شما هم اینقدر درس خوانده اید؟ گفت: نه!

گفتم خب من همراه همان مردم شعار دهنده و منتقد شما هستم!

بازرگان ساکت شد و دستور جلسه ی هیأت دولت را مطرح کرد.

دکتر زرگر پیشتر سه دوره نماینده ی مجلس و در سالهای نزدیک، رییس بخش جراحی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود.


احمدی نژاد، بین منتظری و ماندلا

کسانی که به نمایندگی از احمدی نژاد به طور مستقیم و غیر مستقیم سخن می گویند و یا ابراز طرفداری و علاقه می نمایند باید به روی این مفهوم غالب (Dominant Concept) به توافق برسند که احمدی نژاد می خواهد در نظام بماند یا نه!
چنانکه وی نمی خواست در نظام و فضای سیاسی کشور باقی بماند، راه و مدل جدیدی برای حیات اجتماعی خود بر می گزید. انتظار برای دیدن نتیجه ی تصمیم وی جهت حضور یا غیبت در مجمع تشخیص می توانست یاریگر تبیین این نکته باشد که احمدی نژاد می خواهد با نظام چگونه تعامل کند. نظامی که 8 سال جنجالی ترین ریاست جمهوری آن را بر عهده داشته است. 
احمدی نژاد کسی است که شدیدترین برنامه ی جنگ روانی هژمونی جهانی و منطقه ای در تاریخ جمهوری اسلامی برای زمین زدن او طراحی شد و نهایتا تقابل با رای آوری او معادل شد با تضاد با قله ی نگاهبان نظام و راهی که می خواست او را حذف کند مجبور شد با نظام معادله ی صفر و یک ببندد. 
قطعا چنین کسی که شکست و پیروزی او معادل تباهی و نجاح نظام اسلامی بود و مناظره و نطاقی های وی نظام را از این مرحله عبور داد، نمی خواهد راه پر هزینه ی رفته را برگردد و امروزه به خاطر الزامات سیاست و دست اندازی های استکبار به نان مردم، کودکانه بنای ساخته را تخریب کند. این البته برداشت ما از کارهای او و مدل رفتار آرامش مدارانه ی احمدی نژاد در این مدت اخیر است. 
احمدی نژاد ظاهرا نخواسته و نمی خواهد مدلی که موسوی در تعامل با نظام برگزید را پیش بگیرد. موسوی نه در جلسات مجمع حضور فعال داشت نه در برنامه های سیاسی نظام و نمادسازی های انقلاب اسلامی حضوری در خور و الهام بخش ایفا کرد. در حالیکه این امر برای احمدی نژاد کاملا به عکس است. 
فرآیند مذکور در حالی اتفاق می افتد که برخی ظاهرا می کوشند برای احمدی نژاد هویتی مثل مرحوم آیت الله منتظری دست و پا کنند. آنان که یا از ابتدا با مدل انقلاب اسلامی سازگاری نداشته اند و یا اکنون با کنار رفتن گفتمان احمدی نژاد از عرصه ی رسمی سیاست از انقلاب کینه به دل گرفته اند و نوعی از بی عدالتی را به عینه می بینند و بر آن فریاد می کنند، می خاهند از راهی بروند که با محور کردن احمدی نژاد، دور او حلقه ای شبیه آنچه دور مرحوم منتظری بود شکل دهند و با دادن تحلیل های ظاهر فریب او و دوستانش را از مسیری ببرند که پیشتر منتظری و کروبی و آذری قمی و سایرین رفتند. 
احمدی نژاد به عنوان تیزهوش ترین رییس جمهورِ تاکنون ایران، نیازی به تحلیل حاضر ندارد اما دوستان علاقه مند به وی به شدت نیازمند به این آرام شدن ها و تشنج زدایی ها از افکار و تحلیل های خود هستند. 
نه مردم حاضر به دادن هزینه هستند نه نظام می خواهد هزینه بستاند و نه احمدی نژاد دیگر هزینه دادن خود را در برنامه ی سیاسی خواهد داشت. پس بقای او به عنوان یک قدرت مرجع (referent Power) در جمع شدن حول او برای داد و بیداد بیهوده نیست که اگر فایده داشت حتما حول مرحوم منتظری یا بازرگان یا کروبی فایده می کرد اما باید دانست بقای او در الهام بخشی اوست. 
آنچنان که ماندلا با کنار رفتن از قدرت همچنان بر مدار الهام بخشی باقی ماند. البته احمدی نژاد نه مانند کارتر در انتخابات شکست خورد نه مثل ماهاتیر محمد تئورهایش ته کشید که هنوز دولت اعتدال نسخه های غالبی اش همان مدل احمدی نژادیست. همچنین سن احمدی نژاد نیز مانند ماندلا او را از حضور اجتماعی منع نمی کند.
الحاصل اینکه فایده مندی های او می تواند در الهام بخشی اجتماعی مثل تشکیل اجتماعاتی از برنامه های خیریه و تربیت نیروهای مستعد جوان که با انگیزه و مطالعات دینی معقول مسندهای اجتماعی را می توانند به دست گیرند باشد. 
ماندلا شدن برای احمدی نژاد اثرات سیاسی و اجتماعی بیشتری دارد تا اینکه تلاش شود از او یک منتظری بسازند.