والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

حصول بصیرت، با زمختی یا لطافت!

 

حصول بصیرت، با زمختی یا لطافت!  

 

با  چند استقراء محدود و دم دستی در حوصله این مقال، فقط می خواهم به برادران همسنگرمان در مسئولیتهای مختلف رده های بسیج عرض کنم که کار ما در این جنگ مرموز و خاموش بسیار حساب شده تر و دقیق تر از جنگ زمخت با تانکهای دشمن و عملیات رزمی و پدافندی است. اگر به تعبیر مولای مستضعفان و امام هوشیاران، رهبر معظم انقلاب اسلامی (دام ظله) در جنگ تمام عیار فرهنگی قرار داریم و عوامل پیدا و پنهان دشمن نابکار از هر روزنه ای برای نفوذ و کشته گیری از لشگر اسلام بهره می برند ما نیز طبق فرمایش آیه شریفه و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوةٍ باید به تمامی روشها و برنامه های مورد استفاده دشمن مسلح باشیم و در راستای اهداف سپاه اسلام مورد استفاده قرار دهیم. باید دقت کنیم که اگر جنگ، جنگ نرم است جایی برای زمخت اندیشی ها وجود ندارد. درست است که فرزندان مکتب اهل بیت باید به شمایلی باشند که مورد اشاره و دستور ائمه آنان است اما بدانیم که بازپس گیری تمامی آنچه که در جنگ ظریفانه نرم به ناتوی فرهنگی واگذار کرده ایم زمان می طلبد و صبر و حوصله بی نظیری در جذب و استحاله مثبت این نیروها نیاز دارد. 

 (به ادامه مطلب رجوع بفرمایید) 

 

ادامه مطلب ...

ای قلم گوشه نشین دست مهر انگیز تو!

 

هنگامی که ناباورانه خبر پرواز روح بلندت را در جانم منتشر ساختم با سوز فراق وجود پر مهر و دست هنر سازت سرودم: 

مردی که وجودش همه نور ازلی بود 

هر ناوک کلکش دل ما را ثمری بود 

چون ختم شده مشق بلند هنر او 

سوگند به خطش!که هنر را پدری بود 

  

ادامه مطلب ...

آهی سوزان از نهاد معلمان مسلمان

آهی سوزان از نهاد معلمان مسلمان 

در آشفته بازار عصر سازندگی و تکنوکراسی اشرافیت پرور ، که به یمن واپسگرایی ها و تحجر محوری های دولت مارکسیست های ظاهراً اسلامی توانسته بود به عنوان طلایه دار پیشرفت و مدرنیزاسیون ، حرکت جامعه را به سمت غرب و فرهنگ و تفکر و سبک زندگی و مدیریت واقتصاد آن سازماندهی نماید ، ناگهان با افزایش نیاز و اشتیاق برای فراگیری زبان انگلیسی در جامعه روبرو شدیم .

در چنین جامعه ای که بدان به نحو ظریفانه ای افول اسطوره حکومت اسلامی و آرزوی دولت جهانی حق القاء می شد،کمتر می توانستیم نوجوانی را بیابیم که در اثر شناخت نیازهای جامعه جهانی اسلام و یا بواسطه الگوگیری از چهره های بین المللی مکتب اهل بیت مانند شهید بهشتی انگیزه یادگیری و تسلط بر زبان های خارجی را بیابد .بواسطه پدید آمدن گفتمان مذکور و نیز بخاطر عدم وجود نهادی فراگیر در سطح جامعه اسلامی برای پرورش نیرو با توانایی تسلط بر زبان های بین المللی در سطوح و انواع گوناگون تخصصی ، تنها اشخاص انگیزه مند با پیش زمینه های درونی در گرایشات توحیدی به برنامه ریزی و فراگیری این امر پر اهمیت همت گماشتند .

از ورای جمیع قیل وقال های سیاسی و فرهنگی و پس از تمامی فراز و نشیب های اجتماعی ، با استقرار نزدیکترین دولت به آرمان های انقلاب اسلامی ملت ایران ، حرکت پرشتاب نیروهای معتقد و حق طلب برای اداره جامعه و همزمان پیش روی به سمت مرزهای اندیشه و فرهنگ مغرب زمین برای رساندن پیام مکتب توحید آغاز گردید .

اگر به آغاز این حرکت پر شتاب که به واقع هنوز در آغاز آن هستیم ، حمله ناجوانمردانه تمامی جبهه زور و شرک و به تعبیر رهبر معظم انقلاب تمامی ائمة الکفر را که در برابر این سیر حق گرایی و توحید خواهی موضع گرفته اند، اضافه کنیم ، میزان نیازهای مختلف تخصصی در بعد ملی و فراملّی اندک اندک رخ می نماید و چنانچه به ضرورت آرمان تشکیل جامعه جهانی اسلام به عنوان رکنی حیاتی ازآرمان های انقلابی اسلامی پایبند باشیم و لزوم دفاع از انقلاب اسلامی و آرمان های اصیل آن در تمامی ساحت های بین المللی را درک نماییم و در راستای توسعه متوازن و عاقلانه میهن اسلامی جهت بهره برداری از آخرین تحولات علمی در مجامع تحقیقاتی دنیا خود را موظف به پژوهش های طاقت فرسا در عرصه های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی و همچنین تجربی و مهندسی بدانیم ، کلید ورود به عرصه های یاد شده را اقتداء به الگوهای ارتباطات اسلامی در قامت جهانی از جنبه فراگیری زبان های خارجی و تسلط بدان ها خواهیم یافت .

از نگاه نگارنده سطور حاضر ، نیاز به توضیح نیست که فرزندان امّت حزب الله امروزه نه فقط برای تحکیم مبانی معرفتی خویش به تلاش نیاز دارند ، بلکه علاوه بر فراگیری مهارت های تخصصی و خصوصاً تهذیب و تعلیم در مهارت های مدیریتی ، لازم است که به توسعه مهارت های خویش در حیطه زبان های خارجی همت گمارند و فرصت های متعدد این مهارت یابی را در عرصه های خارجی و داخلی برای خویش و آرمان های نورانی مکتب خود به فعلّیت درآورند .

فراموش نمی کنم سخن یکی از چهره های شاخص رسانه ای و از فعالین دفاع از تشیّع و تنها حکومت شیعی را که در اوج حملات رسانه ای دشمنان اسلام پس از فتنه اخیر، ابراز داشت ؛ امروز جهاد فرزندان حزب الله در فراگیری زبان های خارجی وحضور در عرصه های رسانه ای دنیا برای دفاع از اسلام و جمهوری اسلامی است .

اگر که فعالان مذهبی و رهبران اخلاقی و اجتماعی نیز به چنین ضرورتی واقف شوند و همگام با قله های تصمیم گیری نظام اسلامی به برنامه ریزی جهت توسعه چنین مهارت هایی بپردازند ، آنگاه جا دارد لختی نیز به صدای فروخفته معلّمین ارزش گرایی گوش فرادهند که مدت ها پیش از این وقوف ، که ان شاء الله برای مسئولین حاصل شود ، به فراگیری و تعلّم پرداخته و به ندای و اعدوالهم ما استطعتم من قوّة به گستره تمام رقابتها لبیک گفته اند .شاید که از این فریادهای همواره در گلو خفته اساتید توحید گرای زبان های مملکت شرک ، به بزنگاه های کادر سازی به هدف آموزش و تربیت نسل حاضر و همچنین آماده سازی نیروهای انقلاب در ساحتهای گوناگون بین المللی از طریق فراگیری زبان خارجی اشراف افزونتری بیابند .

از آن رو که خوشبختانه اغلب نیروهای انقلاب در مراکز مختلف به افزودن دانش های معرفت شناختی و یا فعالیت های سیاسی مشغول بوده و هستند ، متاسفانه شاهدیم که در دوره موسوم به عدالت خواهی ، مدرسین و اساتیدی در کلاس های آموزش زبان حاضر می شوند که میوه تلخ تربیت دوره های دین زدایی و انقلاب گریزی می باشند . در این دوره که فرصت برای تنفس مجدّد آرمان های اسلام خواهی و عدالت طلبی مهیا گشته و البته دشمنان عدالت و موفقیت کشور کوشش عظیمی برای بستن تمامی روزنه های این تنفس به خرج داده و می دهند ، در عین ضرورت دو چندان فراگیری این زبان های خارجی ، کمبود و یا بهتر بگوییم فقدان !!! اساتید متبحرّی که با این آرمان ها همداستان باشند صد چندان احساس می شود .دردناک تر این است که علاوه بر آن کمبود ، حضور وقیحانه دسته ای از مدرسین با طعم تلخ عداوت با دین و نهادهای دینی و پرتاب تیرهای زهرآیین کینه خود به اعتقادات ، رفتار و حتی ظواهر دانشجویان مسلمان در محیط های آموزشی و فرهنگی مورد تسامح و تغافل مسوولان و امّت حزب الله قرار می گیرد .

کاش برخی از دوستان مبارزی که در دفاع از حریم قدسی دین به تلاش می پردازند ، درد جانکاه و البته شیرین تهمت ها ، برخوردها و هجمه های مخالفین دیانت و شریعت را به غریبانه ترین صورت ممکن در چنین محیط هایی تجربه می کردند و البته امید به عنایت و اجر از جانب خلاّق لایزال را نیز در خود زنده می یافتند .

به هیچ وجه قصد حتی اندکی اغراق و یا ذره ای سیاه تر  نمایی چهره این قشر از مخالفین ندارم زیرا در صورت یک مشاهده میدانی مختصر ، هر صاحب بصیرتی به صرافت طبع درخواهد یافت که چه مسیری توسط نیروهای جبهه ضد دین در پیش گرفته شده و چه بر سر فرزندان ما پای تخته سیاه های جونان قلب زنگارزده آنان می آید .

طبق عادت مألوف در کتاب قطور خاطرات عدالت جویی و انتقاد گویی خود، هر گاه که سخنی در برابر نقطه سیاهی ابراز داشتیم هزاران چراغ قرمز روشن گردید و خصوصاً در یک سال گذشته بس تجربه کردیم که این گونه سخنان ، ما را به لقب "تندرو" و امثال ذکر مفتخر می نماید . اما این بار از ذهن منصف شما خواننده محترم سؤال می کنم و فطرت پاک شما را به قضاوت فرا می خوانم ، آیا فردی که به نام استاد در یک موسسه به سازماندهی سایر اساتیدی که به هر دلیل انتقادی به دولت یا نظام دارند می پردازد تا محیط را به رنگ مورد علاقه خویش درآورد و هر شکل و ظاهر و عقیده ای را که ضد خواستهای نامیمون سر بازان جبهه بنی صهیون است را به انواع اتهامات بنوازد نباید مورد خشم و یا حداقل اندیشه و تأمل ما قرار گیرد ؟

از بحث انتخابات و وقایع پس از آن و داستانهای مکرّر آن می گذریم ، حتی کاری به مخالفت با اصل نظام هم نداریم ، اما می خواهم نظر شما را راجع به وجود معلمی بر سر کلاس فرزندان عزیزتان بپرسم که هنگام اعلام حکم دادگاه های کشور مبنی بر اعدام عناصر قتال و تروریست کوموله و پژاک ، دوباره هوس به دست بستن روبان لجنی به سرش می زند و فریاد دفاع از حقوق اعدامیان به سر می کشد .پیش از آن که به تکرار تمثیل متهم شوم و پاسخ بگیرم که "هزاران هزار چونان این فرد و دوستانش هر روز در کنارمان در قلب سازمان های حتی دولتی و به استفاده از حقوق ماهیانه نظام که چهره خویش را در نقاب نفاق مخفی کرده اند شاهدیم" ، لاجرم نظر گرامیتان را به چند چشمه دیگر از فورانات هیجانی و مطالبات درونی این قشر از مدعیان مبارز علیه تمام ارزش ها جلب می نمایم؛

به نظر می رسد دلیل تشکیل مؤسسات آموزشی و فرهنگی در سطح شهر ، انجام امور علمی ـ آمورشی و ارتقا سطح دانش عمومی اجتماع در رشته تخصصی مورد نظر باشد.علی القاعده مجوز فعالیت این موسسات نیز بر همین اساس صادر گردیده است.قبول داریم که افکار و اعمال افراد جزیره های جدا از هم نیستند و نمی توان دستورالعمل و بخشنامه صادر نمود تا در محیط کاری فرد دیگری باشند و در محیط اجتماعی و اعتقادی فرد دیگری و در هرجایی لباسی بر تن افکار خود بپوشانند.اما سؤال اینجاست که چگونه فردی بااعتقادات و افکار خاص خودمی تواند و اجازه دارد تااز فرصت دست رسی به یک جمع به هم پیوسته استفاده نماید و از طریق آن به انتشار معتقدات خود مبتنی بر القائات رسانه های سم پراکن ضد دینی بپردازد؟این افراد که در صورت مهیا نبودن چنین محیط منسجمی در یک موسسه آموزشی ، توان تشکیل یک مجع 5 نفره از همکاران خود را هم ندارند ، به راحتی از این فرصت سوءاستفاده کرده و در برخی موارد به عنوان مثال پس از ماجرای توهین به قرآن کریم در آمریکا و قضیه احتراق کلام الله در آن سرزمین ، اقدام به جمع آوری و تکثیر و توزیع برگه هایی تحت عنوان "کلمات رکیک و فحاشی های قرآن" بین اساتید موسسه می نمایند . (ازینکه مجبورم اینگونه واضح توضیح دهم پوزش می طلبم.)

یا در مواردی دیگر بواسطه آغاز ماه مبارک رمضان در هنگام اوج معنویت گرایی جامعه معلمی بر سر کلاس چند دانش آموز نوجوان و معدودی جوان حاضر می شود و بحث کلاسی را که بر طبق تکالیف مدون کتاب درسی باید صورت گیرد به موضوعی دلخواه اختصاص می دهد و در کلاس یک مشت فرزند بیگناه و معصوم این شهر که خانواده های اکثر قریب به اتفاق آنان علاقه مند به تربیت دینی فرزندان خود هستند به گفتگو از « فواید و مضرات روزه !! » می پردازد . جالب اینجاست که معلم اخیر از معلمین رسمی آموزش و پرورش دولت ما می باشد و در مورد پیشین فرد توزیع کننده جزوات موهن به راحتی در سطح دانشگاه های استان نیز به تدریس مشغول است.مسلماً دیگر جای شبهه ای برای شما باقی نخواهد ماند تا سؤال نماییدآن معلمی که در روز اعدام دشمنان شمشیر بسته کشور و قاتلان جان ملت مسلمان با علائم رنگین به کلاس می آید و سخن پراکنی می کند در این هنگام چه وضعیتی خواهد داشت. حدس شما را به یقین تبدیل می کنم و به عرض می رسانم که چنین فردی ضمن تظاهر آشکار به بی اعتنایی به عباداتی چون روزه و نماز و دعا و گاها ًتمسخر آن ها در ماه رمضانی که گذشت بدلیل خوب خوردن و تا اذا بلغت الحلقوم نوش جان کردن در ایامی که روزه داران طعم شیرین ضعف بخاطر اطاعت از فرمان معبود را تحمل می کنند ، با انرژی بیشتر بر سر کلاس حاضر می شود و دانش جویانی که آرامتر پاسخ وی را در کلاس می دهند مورد عقاب قرار داده و از آنان می خواهد یا روزه را کنار بگذارند و یا جواب معلم را مناسب و پر حرارت بدهند و در غیر این صورت از جلسه بعد بر سر کلاس حق حاضر شدن ندارند .

نگارنده سطور حاضر دستگاه سنجش میزان غیرت و همیّت ندارد تا درجه اهتمام مسوولین محترم را در برابر چنین موردی به سنجش بکشد ، هر چند که روی سخن بنده بیشتر از آن که با مسوولان امور باشد با مردم غیوری است که تنها به دنبال اجرای حق و گسترش عدالتند و خود بهترین شاخص برای بررسی عملکرد مدیران جامعه را ارائه می نمایند و البته همیشه در طول تاریخ مبارزات عدالت طلبانه ملت شریف ایران به نحوه معجزه آسایی برگ برنده توحید خواهی و دین طلبی را در دستان گره گشای خویش نگه داشته اند. نمی خواهم اینجا کسی را متهم کنم و تقدس قلم را به نق زدن های بیهوده آلوده نمایم اما می خواهم این سؤال را در اذهان تمام خوانندگان بکارم که آیا اتفاق افتاده است که در برابر حضور چنین افرادی بر فراز مغز و ذهن فرزندانمان لختی به خود آمده و اندیشه نماییم؟ « پدر و مادر ، ما مقصریم » ! مایی که می خواهیم فرزندمان پاک بماند، دختر مان محجبه باشد ، پسرمان پاکدامنی پیشه سازد ، عطر نماز را در خانه از خانواده خود بشنویم و در اوج مشکلات خرد کننده زندگی به جای پناه بردن به انواع افیون ها و شهوت ها شاهد انس فرزندانمان با تلاوت کلام آرامش بخش حق باشیم و دست دعا و مناجات را به درگاه کریم لایتناهی بلند شده ببینیم و از توسل به آْْْل رسول صلوات الله علیهم اجمعین غفلت نورزیم، آنگاه چگونه اجازه داریم در برابر حضور معلمی که معتقداست طرفداران جمهوری اسلامی و فرزندان معنوی ولی فقیه بجای کار و تلاش تنها دعا می کنند و با افیونی به اسم دعا سر خویش راکلاه می گذارند به امید آن که پیروز شوند و این اعتقاد را به انحاء‌مختلف فریاد می کند، سکوت مرگبار پیشه سازیم ؟ چگونه است که ما غیرت مردانی چون علامه امینی و علامه میر حامد حسین هندی و سید محسن امین جبل عاملی را از یاد برده ایم که با ابراز یک جمله از دهان مخالفین مکتب تشیع چنان برآشفتند که بساط آرام و قرار خویش برچیدند و عمر شریف خود را وقف راه و نام علی بن ابیطالب و مسیر خونبار و سرخ حسینی نمودند؟ علامه میر حامد حسین هندی آنقدر برای علی ( ع ) قلم زد که دست راستش در این راه از کار افتاد و باقی عمر را با دست دیگر خویش به جهاد برای زدودن مظلومیت این مکتب پرداخت .البته جای افتخار برای چنین فداکارانی باقی است چنانکه سید محسن امین پس از نگارش دائرة المعارف عظیم تاریخ عالمان شیعه وصیت نمود تا قلم های خود را که عمری با آن برای مکتب مولای مظلومش علی و اولاد طاهرینش فداکاری کرده بود با خویش دفن نمایند تا سند انجام وظیفه اش در برابر فریاد هل من ناصر سالار شهیدان در زمان خویش باشد؛زیرا که هر زمان اگر گوش جانت باز باشد و اگر مرد میدان باشی فریاد تنهایی مولایت را می شنوی و باید بکوشی که زینب تنها لبیک گوی برادر باقی نماند و دست و بازو و روح و کلام و بیان و قلمت در معرکه جهاد کربلا ، پیش مرگ اباعبدالله باشد .

ممکن است متهم کردن من به تندگویی و و یا خطابی گری بااستفاده از مفاهیم دینی آسان باشد اما حقیقت محو شدنی نیست و خود را تلخ یا شیرین تحمیل خواهد نمود .ساکت کردن امثال این قلم دردی را دوا نمی کند اما اگر واقع بینی پیشه سازیم باید بدانیم که حتی همین پیام عاشورا و کربلا نیز به راحتی از گزند توهین ها و افکارهای این دسته حقیر در امان نمانده است . در این سطور چه میزان می توان نوشت و آه از این حضور بی مخاطره حامیان سیاهی برآورد؟ دشمن که دشمنی می کند و جز این از دشمن توقع نمی رود، اما نگاه پرسشگر من به سمت دوستان است و پرسش از اینکه چگونه در برابر فریاد دیانت خواهی  یک دختر نوجوان که تنها به جرم داشتن حجاب کامل و دفاع از عقاید خویش و داشتن فکری با رنگ دینی و اسلامی آماج حمله های روحی یک معلم بی مایه قرار می گیرد ساکت می مانیم و پاسخی برای دادخواهی وی نداریم ؟ چگونه است که هر شام غریبان حسینی برای پاهای تاول زده و گوش های دریده و چادرهای از سر فروکشیده دختران شهید کربلا بر سرو سینه می زنیم اما در برابر مظلومیت دختران مکتب کربلا از ورای 14 قرن پاسخی نداشته باشیم ! سخن گفتن و کلمات پر طمطراق و جملات پر ایجاز خرج کردن که بی هزینه ترین و ساده ترین گامی است که  در این راه می توان برداشت که از آن هم دریغ ورزیده ایم، ولی فریاد و فریاد از بی عملی و اکتفاء به سخن گفتن و برجای نشستن.

شاید محرک اصلی نگارش این وجیزه، درد دل چند تن از دانشجویان محجبه ای بود که مجبور بودند به دلیل حضور معلمی که دشمن عقاید و باورهای الهی آنان است از ادامه فراگیری منصرف گردند و جای خالی اساتید متبحّری که همراستا با اعتقادات آنان باشد ، بر سر در گمی آنان می افزاید و انگیزه والای آنان را به سردی مبدل می سازد.

حال که وجود این حقیقت در شهر ما جاریست و راهکاری مکفی و مثمر ثمر نیز تاکنون به چشم نخورده است ، بر تمامی متفکران و صاحبان خلاقیت و علم و جمیع علاقه مندان و عاشقان مکتب والای اهل بیت یک فریضه است تا به سمت ایجاد چند حرکت سازنده و منسجم با برنامه ریزی راهبردی هماهنگ و جامع در این زمینه رهسپار شوند ؛ نخست باید بدانیم که رفتارهای سلبی هر چند در مواردی لازم و آخرین راهکار نجات می باشد اما در این مسیر بدترین وسیله ، استفاده از داغ و درفش است که نه تنها باعث تاثیر نخواهد بود و قلوب را به سمت حق و عدل مجذوب نخواهد ساخت بلکه آرزوی دیرین این شکست خوردگان که راهی جز خودزنی سیاسی و اجتماعی برایشان باقی نمانده است را به تحقق نزدیک می کند . برای افرادی که ابراز هر گونه شارلاتانیسم، مجاز و مطلوب شمرده می شود،هر برخورد سخت افزاری بهانه ای جدید به دست آنان خواهد داد تا با مظلوم نمایی اقدام به رؤیا پردازی علیه اساس فکری این مقابله و جهان بینی این سد محکم مقاومت در برابر ترک تازی هایشان نمایند .

دوم لزوم اقدام ثبوتی جهت برنامه ریزی و کادر سازی در راستای تشکیل مجموعه ای از نیروهای معتقد به نظام و حداقل پایبند به دستورات اساسی اسلام برای فعالیت در زمینه های مورد نیاز آموزشی و فرهنگی است.اگر افرادی پیش از این به فکر بودند تا از طریق تمرکز بر مراکز علمی و دانشگاهی به جذب منسجم و مدون نیرو بپردازند ، هم اکنون که استراتژی های دولت اسلامی معطوف به محور فرهنگی است و امکان مانور در این زمینه پس از مدت ها پدید آمده است ،  میسر بود که با استفاده از نیروهای موجود به حرکت در مسیر موردنظر رهبران دینی و جوامع ارزشی به سرعت قابل توجه پرداخت.

سوم تشکیل موسسات رقیب با بهترین کیفیت و در حد اعلای دقت و حسن مدیریت در سطح کلان جهت استفاده از نیروهای کیفی و تشکیلاتی موجود برای ارائه خدماتی  افزونتر و در سطح علمی پیشرفته تر به منظور پوشش دادن نیازهای گروه های مختلف اجتماعی است. گروههایی که  هم طالب کیفیت بالاتر و امکانات کاملتر هستند هم محیطی را طالبند که در کنار پیشرفت های علمی ، اخلاق و دیانت خود و فرزندانشان را افزونتر و محکم تر نماید و یا حداقل در تضاد آشکار با مبانی آنان قرار نگرفته و مجبور به تحمل محیطی نباشند  که در آن مدام بر طبل جنگ با داشته های آنان بکوبد .

چهارمین گام تشکیل نهادی جهت اجتماع معلمان و اساتیدی است که به صورت پارتیزانی و فارغ از فواید عضویت در ارگان های اسم و رسم دار به فعالیت اجتماعی روزمره خویش مشغولند و البته به راحتی هوایی که تنفس می کنند به مکتب و ایدئولوژی مکتبی خویش عشق می ورزند و همواره سدّ محکمی برا ی دفاع از خط مقدم فرهنگ اسلام ناب می باشند. البته برای سمت دهی استراتژیک این مجموعه توصیه اکید می شود که مسوولیت این بخش در هر استان به عهده مجموعه ای از اعضا باشد و مدیریت بیرونی ناآشنا به روحیات و افکار و سطح علمی و کاری این مجموعه به آن تحمیل نگردد .

این ضرورت از آنرو افزونتر می شود که تلاش ها و دلسوزی ها و انتقادات و مطالبات این مجموعه از اساتید از شکل پراکنده خارج گردد و در نهایت هر آهی که از سوز دل معلمان مسلمان برمی آید از نهاد متشکلی به گوش برسد که به نحوی مستقل در راستای آرمان های اصیل انقلاب کبیر اسلامی به انسجام جمیع فعالیت ها و مطالبات این قشر تاثیر گذار می پردازد.