والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

چرا آینده از آن ماست؟

بیشتر تلاشهای سیاسی تبلیغاتی ما به خاطر این است که می خواهیم در آینده پیروز میدان باشیم. اگرچه امروز به رقابت می اندیشیم اما دوست داریم فردا به نام ما سکه بزند. 

 شاید خاصیت ذاتی و بلکه ساخت فطری بشر اینگونه ریخته شده باشد و هرکس حداقل کنجکاو است بفهمد آینده را چه کسی و یا چه اندیشه ای بدست دارد، فارغ از اینکه امروز روزهای سختی را پشت سر می نهد یا بخت، همراه و همنشین اوست. 

بسیاری از مدلهای ریاضی و حساب احتمالات هم تدوین شده اند تا میزان تخمین آینده را برای تصمیم گیران به حقیقت نزدیک نمایند. قمارهای بورس بازان، استراتژیهای اقتصادی با ثابت فرض کردن متغیرهای غیراصلی، مدلهای شبیه سازی در برنامه ریزی های سیاسی همه مبتنی برا امید به رخ دادن یک گونه اتفاق در بازه زمانی آینده مورد انتظارند.  

آنانکه مانند ما به حتمی بودن آینده خوانی های دینی معتقدند و نسبیت را در کلام متقن خداوند روا نمی دارند به نوعی دیگر از وعده رخ دادن آینده معتقدند. آیاتی که وعده پیروزی کامل حق بر ظلم و جفا را می دهند، اخبار امید بخشی از سپیدی روزگار آینده که در کتب عتیق آسمانی آمده اند، همگی از پیروزی حق و آینده گویی مبتنی بر پاکی و عدالت حکایت دارند. 

مدیریت کلان جوامع که غالباً در دستان کسانی جز سیاستمداران نمی تواند باشد، وقتی با جهان بینی دینی به تجربه و تفکر در سپهر سیاست می پردازد، نوع خاصی از آینده شناسی را رقم می زند. جمله ای که از اعتقاد به پیروزی تمام مستضعفان و پابرهنگان بر استکبار و زور حکایت می کند و کلامی که قرن پیش رو را قرن اسلام و آینده را از آنِ حزب اللهی ها می داند، همگی در همین قالب پی ریزی شده اند. هم نگاه موعودی دین در ذهن راهبر دین مدار حاکم است، هم چشمان علم آموز او به دنبال یافتن شواهدی از اثبات مدعای ایمانی اوست. 

هنر یک تحلیلگر زبردست ارائه پیش بینی های نزدیک به واقع تری از آینده است تا با تشخیص ضرب آهنگ آینده گامهای خود و همرزمانش را هم آهنگ و متناسب تر با روح زمانه نماید. 

این مزیت رقابتی یا بواسطه فنون علمی پدید می آید و یا تجربه و کنکاش در وقایع گذشته آنرا حاصل می نماید. امتزاج این دو، اکسیر قاطعی را در شناخت شناسی آینده به دستان تحلیلگر می سپارد که جام جمی برای دیدن وقایع پیش رو در مقابل وی می نهد.  

روزهایی که در بزرگداشت انقلاب اسلامی گرامی داشته شدند، فرصتی مهیا ساخت تا بیشتر به مرور مکانیسم رقم خوردن آینده در سرزمین خویش بیندیشیم. 

چه کسانی و چه مدلهایی سکه رایج روزگار بودند و امروز که آینده آن روزهاست چگونه تغییری این چنین را در خود جای داده است؟ 

خاطرات،دست نوشته ها، بیانیه ها، سخنرانی ها، جبهه گیری های امام در مقابل رژیم خودکامه و تمامی جریان انقلاب اسلامی حاکی از نامتناسب بودن ردای حکمرانی بر قامت طیف مسیطر آن زمان بر کشور داشتند. 

جایی که امام می فرماید بفرض هم که این حکومت و این آدم در پی پیشرفت مملکت بوده و اصلاً گیریم آدم صالحی هم بوده، اما مردم با حرکتهای میلیونی خود فریاد می زنند که او را نمی خواهند و مردم حق دارند خودشان سرنوشت خودشان را تعیین کنند، ناظر به این حقیقت است که حتی فارغ از عملکرد رژیم استبدادی، چه خوب و چه بد، این افراد آینده را از دست داده اند و دیگر نمی توانند با این روشها و این نگاهها جایی در جامعه داشته باشند.   

آیا امام خطاب به گوشهای تیز شده جهانیان از نوعی پیش بینی قرآنی و تفسیر انتزاعی سخن می گفت؟ امام و یاران بصیر انقلاب، هریک به قدر خویش، می دیدند که آینده، دور یا نزدیک، متعلق به قشری خاص، برج عاج نشین و صبح تا شام در پی ثروت اندوزی نخواهد بود. قومی که تنها می دوند تا نه فقط ملت، بلکه حتی همدیگر را بدرند و لذت استمتاع خویش را از "امروز" به حداکثر برسانند. این قوم در میان سیل امت که خلاف آنان به سمت عدالت و ایمان و فداکاری در خروش و جریانند، محو و نابود می شوند. 

فلذا تاریخ به صرافت طبع شهادت می دهد که در جای جای انقلاب، چه در مبارزات ضد شاهنشاهی چه در مقاومت هشت ساله دفاعی، جریانِ محوری متعلق به همدلی، یاری و دلسوزی، دوستی و از خودگذشتگی و محو ویژه بودن در انبوه یکسانی و یکپارچگی بوده و البته هم خواهد بود. 

چنانچه به اختلاط تجربه سیاسی و عبرت تاریخی با نگاه الهی بپردازیم، می توانیم معنی ملموس و عینی این کلمات را بفهمیم که چرا آینده از آنِ حزب اللهی ها و موالیان حقیقی، نه بدلیِ راه ولایت است. 

امروز که در بیشتر مناصب قدرت و گلوگاههای مدیریت، جریان حزب اللهی به معنای پاکی، پرکاری، محبت، دلسوزی و عدالت جویی، جریانی مطرود و مایه ترس و تردید مجریان کهنه کار قلمداد می شود، دقیقاً آینده ای متفاوت را برای این نگرش و حرکت به دست مردم رقم می زند، مردمی که خسته از باند بازی و خودخواهی و نفس پرستی یک اقلیت ویژه اند. 

اندکی واقع بینی اگر چاشنی جانهای تربیت شده بر اساس تقوا و خویشتن داری شود، می توان تشخیص داد که دست و پا زدن برای حفظ حلقه های بسته قدرت و ثروت تنها به سیاه تر شدن روی عدالت گریزان منجر خواهد شد، سیاه تر شدنی که آینده را بیشتر از آنان سلب می کند. 

جامعه جهانی هم چنین وضعیتی را تجربه می کند و تحرکات بی حاصل زور محوران جهانی نیز در همین مدل قابل تحلیل است. دیگر هیچ ملتی در دنیا نمی تواند قبول کند که راههای غلط، ویژه خواری و فساد، هوچی گری رسانه ای، گفتمان تهمت و لجن مال سازی و هرآنچه مخالف درست کاری و عدالت جویی است در جامعه بشری حاکم باشد، به عبارت بهتر دست مستکبران برای ملتها رو شده است.  

حال وضعیت کشوری که خانه تشیع است بسیار والاتر و روشن تر است. تشیعی که امامش مثال عدالت است و انقلابات تاریخ اش همگی برای شکستن بی عدالتی و دفاع از مظلومین بوقوع پیوسته اند. 

خاصه اگر اضافه کنیم که در قله رفیع رهبری این اجتماع، فریاد بی تعارف انتقاد و مطالبه جدی حق به گوش می رسد و بی مهابا از نرسیدن نظام به حد مطلوب عدالت اجتماعی آنچنانکه آرزوی وی بوده و مد نظر دین خداست انتقاد می کند و پای لنگ تهذیب نفسانی را عیبی واضح بر می شمرد و اشرافیت مسئولین امور را مردود و منفور می داند. 

آنچه در جامعه می بینیم و در مانند ۲۲خرداد ۸۸ یا ۲۲بهمن ۹۰ به گوش عالمیان رسانده می شودُ تکاپوی اجتماع در پذیرش معتقدانه این مطالبات و پی جویی این روش و نگاه در حیات فردی و اجتماعی خویشتن است. 

لیکن آنانکه جا خوش کرده اند تا با خیال خوش آنچه فراهم ساخته اند برای ابد نگاه دارند، ناگهان با خروشی مواجه خواهند شد که از جنس زلزله ای است که امام در سال 57 رهبری کرد. 

آن فردا که به نام امروز خواهیمش خواند جایی برای خانواده های خاص، القاب خاص،بیت های ویژه، عنوانهای ویژه، ماشینها و خانه ها و محله های نشان دار نخواهد داشت. 

روزی که آینده نشان خواهد داد، روزی است که همه از یک رنگ، برای درمان دردهای هم و التیام زخمهای بی عدالتی، کنار هم خواهیم نشست و آنانکه امروز برای ماندن و بردن و نگه داشتن، صبح و شام دندان و چنگال تیز می کنند جای خود را به آنانی خواهند داد که برای بخشیدن و کمک کردن و کار بی وقفه و گره گشودن آرام و قرار ندارند. 

نه فقط ما، بلکه جهان به سمت این تغییر حرکت خواهد کرد و بدینسان می بینیم که آینده از آنِ حزب اللهی هاست!

سایه عبای تو

 سایه ی امن کسای تو مرا بر سر بس  

 تا پناهـم دهـد از وحـشـت عـریـانـیـها 

http://harimeyas.com/wp-content/uploads/2012/01/26130_553.jpg 

http://harimeyas.com/wp-content/uploads/2012/01/26121_881.jpg