والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

انجیل سیاست خارجی اعتدال گرایان

 

در ایام نوروز موفق شدم کتاب "چارچوبی مفهومی برای ارزیابی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران" را تا به انتها مطالعه کنم. امیدوارم بتوانم در زمانهای بعد باز هم این کتاب را دوره نمایم.  

کتاب مذکور به قلم پروفسور سیدجلال دهقانی فیروزآبادی در سال 87 به رشته ی تالیف درآمده و با کمک معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد به طبع رسیده است. به دلیل انتخاب همین ناشر ، نسخه های این کتاب نیز کمتر در دسترس عموم است. بنده نیز آنرا از کتاب فروشی انتهای بازارچه ی کتاب روبروی دانشگاه تهران خریداری کردم. 

دلیل نشر آن توسط دانشگاه آزاد هم ریشه در سفارش نگارش این کتاب دارد. از آنجا که بعنوان فعالیتهای راهبردی در مجمع تشخیص مصلحت، جناب آقای روحانی نیازمند کاری در زمینه ی سیاست خارجی ایران بوده اند، سفارش نگارش این اثر را به دکتر دهقانی فیروزآبادی می دهند و بر اثر ارتباطات ارگانیک مجمعی ها و آزادی ها، نشر آن به دانشگاه یادشده واگذار می گردد.

البته دلیل سفارش به دکتردهقانی که استاد تمام یا به اصطلاح غربی ها، فول پروفسور دانشکده علوم سیاسی دانشگاه علامه است، تبحر وی در حوزه ی سیاست خارجی ایران و  عنوان ثابت شده ی ایشان در زمینه ی مورد بحث بوده است. چه اینکه مهمترین کتاب درسی در زمینه ی سیاست خارجی ایران نیز به قلم ایشان توسط انتشارات سمت به چاپ رسیده و در تمامی دانشگاه های کشور مورد تدریس واقع می شود.  

نویسنده ی کتاب چارچوب مفهومی، اگرچه این کتاب را در حجمی بسیار کمتر از کتاب سمت نگاشته است اما خود در کلاسهای درس اذعان می نمود که این کتاب دوم، با وجود حجم کمترش از ارزش تخصصی تری نسبت به کتاب سمت بر خوردار است و برای دوره های کارشناسی ارشد و دکتری، این کتاب است که باید مورد کنکاش و مباحثه قرار گیرد.  

کتاب چارچوب مفهومی، در 7 فصل تدوین شده و در 328 صفحه میهمان اندیشه ی خوانندگان است. شاید بتوان با مطالعه ی کتاب و آگاهی از جهت گیری های سیاست خارجی دولتها، خاصه بعد از توافق ژنو به این تحلیل رسید که عمل سیاسی اعتدالیون، تا حد زیادی منطبق بر منطق مشروح در این کتاب است.  

همانطور که در این کتاب،، پروفسور دهقانی فیروزآبادی اشاره میکند تمامی دولتها سعی میکنند یکسری سیاستهای اعلانی و یکسری سیاستهای اعمالی داشته باشند و البته در ارزیابی سیاست خارجی آن دولتی موفق تر است که سیاستهای اعلانی آن کمتر و سیاستهای اعمالی آن بیشتر باشد.  

قطعا این قضیه در مورد دولت کارکشته و باسابقه ای مثل دولت اعتدال که ظاهرا سبقه های امنیتی در اعضای کلیدی آن موج می زند، جدی تر از سایر دولتها که نباشد قطعا کمتر نیست.  

اما ما نیز برای قضاوت های خود به هنگام تصویرسازی های تحلیلی، چاره ای جز آنچه که می بینیم و می شنویم نداریم زیرا به تاریکخانه ی سیاست گذاری ها راه نداشته ایم.  

اگر این کتاب را که به سفارش شخص آقای روحانی نگارش یافته خوب بخوانیم و بدانیم که قطعا از چشم ویراستار وی و دوستانش مغفول نمانده  است، می توانیم به وضوح تشخیص دهیم که حد بالایی از تصویرسازی های سیاست خارجی دولت اعتدال بر اندیشه های تئوری پردازانه ی کتاب ارزیابی مفهومی مبتنی است.  

لااقل در همان سیاستهای اعلانی، طیف سیاست خارجی هاشمی رفسنجانی و دست دیپلماتیک وی یعنی ولایتی و تا حدی هم روحانی، بر همین منوال و اندیشه ها نگاه خود به جهان را برای سیاست گذاری خارجی کشور تنظیم کرده اند.  

اگر در ایام تعطیل فرصت دارید و سیاست خارجی کشور ذهنتان را مشغول ساخته، توصیه می کنم این کتاب را بخوانید. خصوصا فصل آخر این کتاب و صفحات پایانی آن که حرف های نهایی نویسنده را برای شما بیشتر عیان می سازد.

عکسی نادر

عکسی که تاکنون ندیده بودم............. 

تصویری از مرجع بزرگوار 

آیة الله العظمی سید علی حسینی سیستانی دام ظله 

شیرعلی مردان خان یا سید موسی زرآبادی؟

در خبرها به مطلبی جالب برخورد کردم! 

دیدار مقام معظم رهبری با دست اندرکاران کنگره ی شیرعلی مردان خان بختیاری! 

مصاحبه ی امام جمعه ی مسجد سلیمان در این باره را باسایت لالی نیوز (شهر لالی) می خواندم و به  حضور آقای محسن رضایی و مسئولان فرمانداری این بخش در معیت وی به محضر رهبری انقلاب توجه کردم که برایم بسیار محیّر العقول بود.  

مرحوم شهید شیرعلی مردان خان یکی از مبارزینی بوده که برای آزادی و اسلام به پاخاسته و نهایتاً هم به دست عمال دیکتاتور رضاخانی به فیض شهادت نائل گشته است.  

طبیعتاً هم جا داشته که رهبری فهیم انقلاب به این کنگره توجه مبذول دارند و با برگزار کنندگان آن به صحبت بنشینند.  

خاصه اینکه به نظر می رسد رهبری، خود پرچم استراتژی فرهنگی انقلاب را به دوش می کشند و مبارزه ی فرهنگی با این خاصیت جدید، وارد فاز تازه ای شده و بیشتر هم خواهدشد.  

اما قلبم از شدت حسرت می سوزد وقتی به یاد همایشی می افتم که به نام مردی هزار هزار برابر عظیم تر از شیرعلی مردان در قزوین برگزار شد.   

اگر شیرعلی مردان شهیدی در راه خدا بوده و شهدایی بزرگتر و نامی تر از وی نیز مورد تجلیل واقع شده و می شوند، باز به تصریح ائمه ی دین ، مداد علما از خون شهدا با فضیلت تر است و به قول امام راحل اصولا این قلم علماست که شهید ساز است.  

از همایشی یاد می کنم که به اسم عالم عارف و فرزانه ی ولایی و غواص دریای بیکران قرآنی، حضرت علامه سیدموسی زرآبادی قزوینی برگزار شد.  

نه اینکه این همایش مورد استقبال نباشد، که به یاری خدا و نگاه مولای آن علامه، حضرت ولی عصر ، چون آفتاب بر پهنه ی فرهنگ این مرز و بوم درخشید و اثر روحی و معنوی خود را بر مردم ، خاصه جوانان اهل فضیلت بجای گذاشت، اما درد من از غیبت ردپایی فرهنگی از مرد فرهنگ و هنر سرزمینم، یعنی رهبری انقلاب در این میانه است. 

درد این جاست که افرادی سرتاپا نظامی مثل محسن رضایی و یا مسئولان شهر گمنامی مثل لالی و مسجدسلیمان برای یک مبارز گمنام چنان کوشش می کنند که آوازه ی آن را با کلام رهبری صدچندان می سازند و بر آفتاب خبرهای فرهنگی این کشور می نشانند، اما مسئولان مدعی فرهنگ و عرفان و علوم دینی و تفلسف و تشرع، عرضه ی رساندن آوازه ی این نشست یعنی کنگره ی علامه ی زرآبادی را به نزدیکی های رهبری هم نداشتند. 

البته من از مسئولان بی مبالات و ناکارآمد قزوین گله ای ندارم، چون همانطور که از کودکان تکلیف ساقط است از آنان نیز انتظاری نمی رود. 

 البته بین مسئولان سابق و لاحق این شهر عقب افتاده هم فرقی نیست. نه فقط خاصیتشان فرق بیّنی ندارد که حتی بسیاری از آنان محکم تر از پیش بر جایگاه قدرت چنگ زده اند و جای فغان آنجا بیشتر می شود که هدایت و پدرخواندگی این بیغوله البته هیچگاه و با هیچ رأی و جنبشی هم تغییر نخواهد کرد. 

پس گله و عرض تأسف به پیشگاه کیست و روی استمداد  به کدام سوی خیره مانده است؟ 

گله از خود رهبری دارم و از پیشگاه محترمش میخواهم که رویکردهای فرهنگی را با ارتباطاتی مستحکم با جوانان این مملکت قوام بخشند. 

چطور است که افرادی از لالی و مسجدسلیمان عرضه و توان برقراری ارتباط با معظم له را دارند اما هیچکس را یاری برقراری ارتباط از قزوین با ایشان برای تغییر راهبرد فرهنگی این شهر ارواح نیست؟ 

رهبری معظم اگر جوانان را تشویق به برقراری و ادامه ی فعالیتهای فرهنگی در این کشور می فرمایند که هم مایه ی دلگرمی است هم وظیفه ای سنگین بردوش می نهد، باید باخبر باشند که یکی از ابعاد سنگین و راهبردی کارفرهنگی، همین برگزاری یادبودها و معرفی سرو های فرهنگ و علم و دیانت و رشادت است. 

از خود رهبری سؤال می کنم، جا داشت هم سنگ آنچه در خصوص شیرعلی مردان خان همت فرهنگی نثار کردید، برای بزرگداشت شخصیتی مثل علامه زرآبادی پیام بدهید و با برگزار کنندگان آن دیدار فرمایید؟ 

همسنگ کجاست؟ مگر این دو همسنگ هستند که همتراز هم نزد شما جایگاه داشته باشند؟ 

شاگردان این علامه ی بی بدیل، مثل مرحوم آیة الله شیخ مجتبی قزوینی نزد حضرتعالی آنقدر مورد تکریم هستند که نه در سفرتان به قزوین، بلکه در دیدار با طلاب قم در حرم حضرت معصومه آنان را به عنوان سمبل محبوبیت و عالمانی که شخص شما عاشق آنها بوده اید معرفی فرموده و به تابلویی چشم نواز در برابر طلاب تیزبین تبدیل می کنید. پس می توان حدس زد جایگاه استاد آنان نزد شما چقدر والا است.

پس قطعا اگر از شما با این نگاه عمیق فرهنگی که دارید، خواسته می شد و درخواست میگردید، صدبرابر بیش از توجهتان به شخصیتی مثل شیرعلی مردان خان به تمجید و تشویق روی می آوردید. 

اما دریغ و درد که ما به شما دسترسی نداریم.  

دیدار شما جز از طریق کسانی که مشهور است با بیت رهبری در ارتباطند میسور نیست و این قزوین بی نوا طریق هایی بس سنگلاخ در دسترس دارد که هرگاه بخواهد دست بیابد، از سختی راه، ترجیح می دهد از دور بوسه بر رخ مهتاب بزند و در فراق یار فقط آه بکشد.  

وقتی جناب آقای ابوترابی سمبل برقراری ارتباط با شما می شود، باید هم علامه ای بی بدیل که به قول آیة الله شبیری اگر دو عالم در تاریخ شیعه باشند که بالقطع و الیقین بتوانیم بگوییم صاحب کرامتند یکی سیدبحرالعلوم است و دیگری سیدموسی زرآبادی، از یادکرد و نظرگاه فرهنگی و حمایت های شما بی بهره بماند.  

وقتی جناب ابوترابی خط ارتباطی مردم قزوین با شما می شود در حالیکه ظاهرا بیش از فرهنگ و عرفان به بازی های سیاست انس دارد و سالها همنشینی با آیت الله بهجت ایشان را نه فقط بهره مند از معنویت نساخته بلکه برای سخنرانی های بیهوده مثل رونمایی از خودروی اس 300 آماده ساخته است، نمی توان سهم مدیریت فرهنگی رهبری را در عمیق ترین و اثر گذارترین فعالیتهای فرهنگی افزایش داد.  

وقتی شورای برگزاری کنگره ی علامه ی زرآبادی تصمیم میگیرند حداقل پیامی از رهبری معظم برای کنگره دریافت کنند، این وظیفه به عهده ی جناب ابوترابی نهاده می شود، اما اعضای خدوم دفتر رهبری می توانند گزارش دهند نامه ی این کنگره تا کجای بیت رهبری به پیش رفته است؟  

الحمدلله هم که نماینده ی ولی فقیه به سمپاشی های مسئولین فلسفه خوانده ی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین، حمایت چندانی از یادوخاطره ی بنیانگذار مکتب تفکیک نکردند و اطرافیان مدام بر این ذغال دمیدند که ایشان اثرمکتوب و کتاب مشهوری ندارند، اما نهایتاً همه روز همایش که با گستردگی زاید الوضفی که فوق حدس و گمان بود بر صدر مجلس نشستند و همه حتی استاندار تمام امنیتی وقت، داعیه دار سخنرانی و جلوه نمایی شدند.  

بدبخت استانی که استاندارش از هزاران فرسنگ دورتر آمده باشد و نه اَعلام شهر را بشناسد و نه بخواهد که بشناسد و نه بتواند که بشناسد که البته اصل انتصاب وی نیز به همت پدرخواندگانی بی بهره از عرضه و ذوق بود.  

البته چه رهبری عزیز و مظلوم، چه شخصیتی مثل علامه سیدموسی زرآبادی همگی تحت ظل عنایت مولای غایب از نظری هستند که عالم به دست او تدبیر می شود و قلوب را به عنایت گوشه ی چشم او عاشق و طالب می گردانند.  

چه اینکه به قول ایة الله خزعلی، مرحوم شیخ مجتبی قزوینی فرمود  بیش از سیدبحرالعلوم آنکس که فیض تشرف به محضر مولای زمان ارواحنافداه را داشته، سیدموسی زرآبادی بوده است. 

پس چه زیباتر اینکه امثال من نادان بفهمیم که عاشقان و موالیان مولای عصر، نیازمند کار و نامه دادن و رفت و آمدهای خرده ریزها نیستند، همچنین اثرگذاری آن ستارگان و یارانشان بر یک نفر هم که باشد به مقصود الهی خویش دست یافته اند بدون اینکه بخواهند اسم و رسم و قال و قیل راه بیاندازند. 

آنگونه که دیدیم بدون تلاشهای کله گنده ها، جمعی علم پرور و فرهنگ خواه، اثرگذاری مطلوب یاد و منش آن ستاره ی مدرسه ی اهل بیت را در کتاب عتید خداوند به ثبت رساندند. 

لیکن مدعیان فرهنگ اصولگرایی و شاگردی بهجت العرفاء الموحدین شرمسار می مانند و البته با کم کاری خویش دست رهبری را در اثرگذاری فرهنگی بسته نگاه میدارند و صدالبته جریان بی رحم فرهنگ اباحی گری را ناخواسته یاری می رسانند.  

کاش مانند نمایندگی رهبری در امور دینی، رهبری فرزانه نمایندگانی فرهنگی به بلاد گسیل دارند تا بهره مند سازی مردم از این رابطه، بهره افزایی معظم له را در پهنه ی راهبردی فرهنگ عریض تر سازد. 

اگر این چنین شد، شاید بیشتر توانستیم ثابت کنیم فدائیان و یاوران حقیقی رهبری چه کسانی هستند.  

شاید اسم والعادیات هم به سمع مبارک رهبرمان برسد.