والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

فرصت از دست رفته ی روسیه

با تحولات جدیدی که در سایه ی اتفاقات اوکراین و مدیریت روسیه پدید آمد، توجه سیاستگذاران دنیا به همگرایی ها و واگرایی ها با روسیه جلب شد.

آیا باید با نظم جدیدی که در روابط بین الملل بواسطه ی کارهای پوتین پدید خواهد آمد همراه شد و یا باید همچنان با آمریکا و کدخدایی آن ساز موافق کوک کرد؟

پس از مدتها با یکی از اساتید روابط بین الملل دیداری تازه کردم و از وی که علاوه بر دانش سیاست ملبس به لباس روحانیت نیز بود در خصوص مسائل سیاست خارجی ایران توشه ها اندوختم.

استاد مهربان که بر خلاف برداشتهای ما از روحانیت متبختر، اهل محبت و پذیرش است، نگاه علمی خویش به مقوله ی روابط بین الملل را به خوبی حفظ کرده است.

در میانه ی سخن، مساله ی روسیه نیز ناگهان در حاشیه ی بحث پیرامون سیاست خارجی جلوه گر شد و استاد به مساله ای اشاره کرد که مهر تایید به نظر پیشین من زد و دانستم متخصصین نیز با تحلیل این شاگرد هم نظر هستند. 

پوتین در مزاسم معرفی دکتر سنایی به عنوان سفیر ایران که با حضور وزرای خارجه ی ایران و روسیه انجام می گرفت، ضمن پذیرش استوارنامه ی سفیر با سخنان خود چیزی فراتر از دادن یک آگرمان به یک سفیر انجام داد. اما در حین سخنرانی خود بسیار هوشمندانه بیان کرد که روابط ایران و روسیه بر طبق خواستهای "رهبران " دو کشور در سطح مستحکمی برقرار خواهد شد.

با این کلام دقیق پوتین، بلافاصله به این نظر رسیدم که پوتین برای دولت روحانی و طیف هاشمی ارزشی راهبردی قائل نیست. یک چنین استراتژیست متبحری که دنیا را تحت تاثیر برنامه های تغییر آمیز خود قرار داده است و روسیه را این چنین به پیش برده است، قطعا می داند که گرایش اصلی این دولت و مبنای رایی که به آن داده شده است طعم و مزه ی آمریکایی دارد. 

اینکه تحلیل گران امروزه بر این اعتقادند که ایران باید از فرصت پیش آمده در صحنه ی جهانی استفاده کند و در جبهه گیری های پراصطکاک روسیه و غرب برای منافع ملی خویش کلاهی دست و پا کند، ناظر به این شرط است که دولت ایران بتواند در گروه خونی منافع راهبردی مشترک با روسیه قرار بگیرد.

هم پوتین میداند که روحانی و دوستان و پدرخواندگانش آمده اند تا با تقرب به آمریکا مساله ی اقتصاد و امنیت را حل کنند، هم دولت نمی خواهد و اصلا توان آن را ندارد که در قالب نزدیکی به جبهه ی روسیه در مقابل آمریکا مسائل راهبردی خود را به نحو ژلاتینی به قله ی موفقیت و بهره برداری برساند. 

روسیه اگر با تعریف مجدد شاخصهای امنیت جهانی و به قول مرشایمر تخریب و آزار قدرت هژمونیک جهان بتواند برای آنان که منافع و استراتژی های مشترک با روسیه دارند حمایتهای نوینی تدارک ببیند و آنان را در یک اردوگاه بسیار تنگاتنگ با خود و همپیمانانش بگنجاند، قطعا ایران می توانست و شاید هنوز هم بتواند در این فرصت پیش آمده به خوبی ماهی های فربهی صید نماید. 

اما فرصت از دست رفته ی روسیه و نظم پسا کریمه ای منطقه و جهان، حاصل این است که هم دولت فعلی خود را در راهبرد حل مشکلات با کدخدا تعریف و محصور کرده، هم روسیه و شرکایش می دانند دولت فعلی و رای ملی برای انتخاب آن یک رأی متمایل به غرب و اصولا غرب اندیش است. 

در حاشیه هم می توان به این نتیجه رسید که راهبرد دولت اعتدال در سیاست خارجی، نه تنها ژلاتینی و منعطف نیست بلکه از قضا بسیار هم متصلب و استخوانی شده است. منتها چون این راهبرد در جاده ی منتتهی به نمادهای لیبرالی غرب تعریف و بیان شده، با بزک انعطاف و اعتدال فعلا میان جامعه تنفس می کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد