والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

فرستاده ای از سوی «محمد» پس از چهارده قرن

روزی که نامه ی «محمد رسول خدا» را به دست خسرو پرویز دادند، آن پادشاه سرمست از تمدن و قدرت فکر نمیکرد وقتی خواهد رسید که پیام راستین محمد دوباره از ایران به جوانان دنیا ابلاغ گردد.

نامه ای که امروز از فضای مجازی به قلم رهبر انقلاب اسلامی ایران منتشر شد تا جوانان متحیر غرب را مخاطب سازد، امتداد همان نامه ای بود که «محمد رسول خدا» برای خسرو پرویز، سلطان کشوری پیشرفته به نام ایران، ارسال کرد تا مردم تمدن ساز این سرزمین از دعوت خداوند باخبر گردند.

اگر ایرانیانی باعرضه و تیز تک باشیم باید این نامه را آغاز حرکتی دقیق برای ورود اسلام راستین «محمد» به دروازه های تمدن غرب بدانیم. همان اسلامی که بی هیچ شکی در روزهای آخرین حیات رسول خدا برای نهایت تاریخ تعریف شد: کتاب الله و عترتی و أنّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض.

چه کسی می پنداشت نامه ای که یک روز در آتش تکبر امپراتور ایرانی سوخت دروازه های ناگشودنی ایران را به دست خود ایرانی فتح کند؟ 

یک نامه!!! شاید خنده دار به نظر برسد اما کارهای خدا همینطور ساده و اعجاب آورند چه اینکه فرزندان سلطانی که یک روز نامه محمد را پاره پاره کرد، در دارالخلافه ی مدینه به پیش خلیفه ی مسلمین ـ اگرچه خلیفه ی ناراستین ـ ایستادند و با همان غرور اجدادشان از پذیرش دین جدید استنکاف کردند.

تاریخ می گوید وقتی غرور هرمزان فرزند یزدگرد سوم ، سلطان مغلوب ایرانی، در مجلس خلیفه بروز کرد، ناگهان جلوه ی دلبر از پشت ابر به در آمد و جمال علی خودنمایی کرد و به دست او هرمزان مسلمان شد و مرید علی گردید و با وصلت دختر یزدگرد به همسری سیدالشهدا و افتخار مادری امام سجاد، ایران و ایرانی مهد اسلام راستین یعنی همراهی قرآن و عترت گردید.

اکنون هم اگر نامه ی رهبر ایران را امتداد امروزین نامه ی پیامبر اسلام به تمدن های جاری دنیا بدانیم، باید انتظار داشته باشیم که روزی فاتح قلعه های دست نایافتنی سرزمین های تشنه ی معرفت گردیم.

جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش

آنک امام ما علم بگرفته بر دوش

اگر کوتاهی از ماست، وای بر ما که خداوند وعده داده است وَ لَینصرنّ الله مَن یَنصُره.....

به قدر کافی دیر کرده ایم... زمان حرکت است...زمان رساندن پیام محمد به تمدنهای تشنه ی کلام ناب و راستین پیامبر.... پیامی که بر دل می نشیند نه سخنی که از لوله ی تفنگ بر مغزها حمله می کند..... 

گاه سفر آمد برادر ره دراز است

پروا مکن بشتاب، همت چاره ساز است....

شاید امروز دنیا وظیفه ای بر دوش ما گذاشته که باید برای رساندن پیام اهدنا الصراط المستقیم مرزهای جغرافیایی را پشت سر بگذاریم......

از دشت و دریا در طلب باید گذشتن

بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن

معلوم است که دست های دنیاپرستان نخواهند گذاشت پیام آوران مهربان محمد چشمه های جاری از برکه ی غدیر را به تمام لب تشنگان برسانند...ترس برای عاشقان محمد معنی نخواهد داشت...

گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم

حکم جلودارست، سر در پیش داریم

پیام مهم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا

بسم الله الرحمن الرحیم
برای جوانان شمال آمریکا و اروپا ؛
تحولات اخیر در فرانسه و نمونه های مشابه آن در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا واداشت تا به صورت مستقیم با شما درباره این تحولات سخن بگویم. خطاب من به شماست؛ (شما جوانان)، نه به این خاطر که من توجهی به والدین شما ندارم، بلکه به این خاطر که آینده ملت ها و کشورهایتان در دستان شما خواهد بود و افزون بر این می دانم که حس حقیقت جویی در قلب شما جوانان پویاتر و قوی تر است.
خطاب من متوجه سیاستمداران و دولتمردان شما هم نیست زیرا باور دارم که آنان خود خواسته راه سیاستمداری و راستی و حقیقت را جدا کرده اند.

می خواهم با شما درباره اسلام سخن بگویم؛ بخصوص چهره ای که برای شما از اسلام ارائه شده است. تلاش های بسیاری در دو دهه اخیر بخصوص از زمان فروپاشی اتحاد شوروی صورت گرفته است تا این دین بزرگ را در جایگاه دشمنی دهشتناک بنشانند. تحریک احساس ترس و نفرت و استفاده سوء استفاده از آن در کمال تاسف سابقه ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد.

در اینجا، من نمی خواهم به هراس های مختلفی که کشورهای غربی تا کنون تلقین کرده اند بپردازم. نگاهی گذرا به مطالعات حساس تاریخ معاصر می تواند شما را به این حقیقت برساند که دولت های غربی رفتاری به دور از صداقت و با دورویی با ملت ها و فرهنگ های دیگر داشته اند که از تاریخ نگاری های جدید حذف شده است.
تاریخ های آمریکا و اروپا شرمسار از برده داری، خجل از دوره استعماری و آزرده از سرکوب ملت های رنگین پوست و غیر مسیحی است. محققان و تاریخ دانان شما به شدت شرمنده خونریزی ها به نام مذهب بین کاتولیک ها و پروتستان ها یا به نام ملیت ها در دوران جنگ اول و دوم جهانی هستند. این رویکرد قابل ستایش است.
با ذکر بخشی از این فهرست بلند بالا، قصد بازخوانی تاریخ را ندارم، بلکه می خواهم از شما بخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی غربی ها بعد از چندین دهه بیدار شده است. چرا بازبینی وجدان عمومی برای زمان های دور اجرا می شود و برای مشکلات جاری نه؟ چرا این تلاش ها برای جلوگیری از بیداری عمومی درباره مشکلات عمده مانند برخورد با فرهنگ و تفکر اسلامی صورت می گیرد؟
شما به خوبی می دانید که تحقیر و ترویج نفرت و ترس واهی از «دیگران» مبنایی عمومی برای همه سود بران سرکوبگر است. حال، از شما می خواهم از خود بپرسید چرا سیاست قدیمی گسترش «هراس» و نفرت، اسلام و مسلمین را با حجمی بی سابقه هدف گرفته است. چرا ساختار قدرت در دنیا می خواهد اندیشه اسلامی به حاشیه رانده شود و همچنان پوشیده بماند؟ کدام مفهوم و ارزش های اسلامی باعث اخلال در پیشرفت ابرقدرت ها می شود و کدام منافع هستند که در سایه تحریف وجهه اسلام در امان می مانند؟
حال خواست اول من این است: درباره انگیزه های پشت پرده تخریب چهره اسلام تحقیق و مطالعه کنید.

خواست دوم من این است که در واکنش به سیلی از اقدامات صورت گرفته برای گمراه کردن و پیش قضاوت ها، تلاش کنید تا اطلاعاتی مستقیم و دست اول از این دین را به دست آورید. منطق صحیح مستلزم این است که شما درکی از طبیعت و جوهره آنچه که آنان شما را از آن می ترسانند و می خواهند از آن دوری گزینید، داشته باشید.

اصراری ندارم که شما قرائت من یا دیگر قرائت ها از اسلام را بپذیرید. چیزی که از شما می خواهم این است: اجازه ندهید این پویایی و حقیقت موثر در دنیای امروز با احساسات و پیش قضاوت ها در اختیار شما قرار بگیرد. به آنان اجازه ندهید که با دو رویی، تروریست های مزدورشان را به عنوان نمایندگان اسلام معرفی کنند.

اطلاعات مربوط به اسلام را از منابع اصلی و اولیه آن دریافت کنید. اطلاعات مربوط به اسلام را از قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن بگیرید. می خواهم از شما بخواهم که به صورت مستقیم، قرآن مسلمانان را قرائت کنید. آیا شما تا کنون آموزه های پیامبر اسلام (ص) و اصول انسانی ایشان را مطالعه کرده اید؟ آیا پیام اسلام را از منبعی غیر از رسانه های دریافت کرده اید؟
آیا تا کنون از خود پرسیده اید که چگونه و بر چه مبنایی ، ارزش های اسلام توانست بزرگترین تمدن علمی و فکری را در دنیا ایجاد کند و در طول قرن ها بزرگترین دانشمندان و متفکران را بپروراند؟
من از شما می خواهم اجازه ندهید تصویر سازی موهن و متعرضانه گردابی احساسی بین شما و واقعیت ایجاد کند و باعث شود احتمال داشتن یک قضاوت بی طرفانه از شما سلب گردد. امروز جوامع رسانه ای مرزهای جغرافیایی را در نوردیده اند. با این حال، اجازه ندهید که آنان شما را با مرزهای ذهنی و ساختگی احاطه کنند.
هر چند که کسی به تنهایی نمی تواند این خلاء های ایجاد شده را پر کند، هر کدام از شما می توانید پلی بین تفکرات و عدالت برای خلاء های ایجاد شده برای روشن کردن خود و اطرافیان خود استفاده کنید. هر چند این چالش بین اسلام و شما جوانان ناخواسته است، می تواند سوال هایی جدید در ذهن های کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش برای یافتن پاسخ به این سوال ها فرصتی مناسب برای یافتن حقیقت هایی تازه برای شما ایجاد می کند.
از این رو، فرصت را برای یافتن درکی صحیح و بی غرض از اسلام از دست ندهید تا با حس مسئولیت پذیری شما به سوی حقیقت، نسل آینده بتواند تاریخ این تعاملات بین اسلام و غرب را به صورتی وجدانی روشن تر و رنجش و خشمی کمتر بنگارد.

سید علی خامنه ای

بیست و یکم ژانویه دو هزار و پانزده

یک توصیف جدید راجع به بنده

یه پیرمرد راجع به من ذیل پست راجع به جهاد مغنیه در فیس بوک اینطور نوشته:

 این برادر مسلمان بنام وحید ...... چه با آب و تاب در وصف اقدامات تروریستی مسلمانان خردباخته ابله کور ذهن قلم فرسایی نموده است ! 

قدر مسلم این برادر معلم خود یک آموزگار تروریسم اسلامی میباشد که دارای منافع از قبل آن میباشند هستند ! 

ایکاش کمی این آموزگار تروریست ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی و ضد مردمی و ضد مدنیت کمی از وجدان و شرافت بهره میبردند و در وصف هلاکت بچه تروریست آدمکشی بنام جهاد مغنیه فرزند تروریست آدمکش بنام عماد مغنیه و دیگر همروان پاسدار و سرداران آدمکش ایرانی تازی آنها که دو روز پیش در هنگام پرتاب موشک به درون خاک اسرائیل به هلاکت رسیدند به دفاع برنمیخواستند و چهره کثیف خودشانرا بیش از این بعنوان تروریست در اذهان ما ایرانیان درون و برون کشور را نمی آلودند !

 با سپاس / تورج

موسوی از کدام مجلس رفع حصر می شود؟

خوشتر داشتم که بحث بی معنای رفع حصر به آخر می رسید. چه اینکه در هر حال، سران فتنه و طراحان اصلی و پشت پرده ی آن تا انتهای تاریخ هم مجرمند. همانطور که خون امیرکبیر می جوشد، خون دلهای این ملت از فشارهای استعمارگران به خاطر امیدی که فتنه ی 88 ایجاد کرد، همواره در جوشش خواهد ماند. 

از سویی انگار فتنه گران جان گرفته اند و نه از خواست مستقیم مردم و رأیشان در سال 92، بلکه از دمیدن بیگانگان در کوره ی تحریمهای جهانی فرصتی به دست آورده اند. 

تاج زاده گویی گفته است؛ موسوی و کروبی هیچگاه محاکمه نخواهند شد زیرا اینها که تحمل شنیدن حرف مطهری را ندارند، چطور می خواهند حرف موسوی و کروبی را بشنوند!!!!

کسی نیست بپرسد شما خودتان تحمل شنیدن حرف چه کسی را داشتید؟

چه در هشت ساله ی دوران جنگ چه در دوران خاتمی چه تا امروز که نماد کله شقی و تندروی بوده اید.

آقای تاج زاده که در دوران وزارت ارشاد آقای خاتمی با دوستانش همچون محسن آرمین آثار منتشره را به دلیل وجود کلماتی چون "لب به لب" و "روی هم رفته" سانسور می کردند و به قول دکتر کاشانی در دولت میرحسین رسماً وزارت ارشاد خاتمی همین افراد بودند که آیین نامه ی سانسور را ابلاغ نمودند، امروز از فقدان گوش شنوا و نبود تحمل سخنان مخالف ناله می کنند؟

اگر در کشور پس از انقلابی عمیق یک ضرورت وجودداشته باشد، قطعاً آن یک ضرورت "وجود نهادها و فرآیند نهادسازی ها" بوده است.

و تاج زاده و دوستان همفکرش از همان ابتدا نهادستیز ترین گروه ها در فضای انقلابی بودند.

اینان از مجلس به عنوان یک نهاد (Institution) توقع آزادی اندیشه و رهایی موسوی و کروبی از حصر دارند در حالیکه بزرگترین ضربه را به این نهادسازی (Institutionalizing) زمانی زدند که در دوره ی دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، وقتی 99 نماینده ی مجلس رأی عدم اعتماد به موسوی دادند، کشور را به بحران کشانیدند و اسامی نمایندگان مخالف را از میان آراء مخفی بیرون آوردند و رسوای محل کردند. 

آن هم نخست وزیری که بر خلاف قانون مسلم عقل و دموکراسی بر رییس جمهور منتخب ملت به زور تحمیل شده بود. 

حال با نشخوار آراء مردم به کسی که خود جزو همان 99 نماینده ی مخالف موسوی بوده و قطعا آن روزها را فراموش نمیکند، در پی ایفای نقش حقیقی نهادی به اسم مجلس و احترام به سخن و نظر نمایندگان مردم مثل علی مطهری هستید؟ شما کدام نهاد را قبول دارید؟

مگر شما نبودید که وقتی در مجلس سوم رأی مردم به نمایندگان مطلوبتان حاصل نشد و در وزارت کشور آقای محتشمی پور دست بر آراء مردم بردید، شورای نگهبان را به عنوان یک نهاد برآمده از تجربه ی مشروطیت و دموکراسی های چندسالاری با ویژگی چند مجلسی، به ابتذال کشاندید و صندوقها را به شورای نگهبان برای بازشماری ندادید و نهایتاً با فحاشی های آقای مجید انصاری از طریق نطق رادیویی به شورای نگهبان، باعث رنجش خاطر و استعفای آیت الله العظمی صافی گلپایگانی از دبیری شورا شدید.

حال با وقاحت تمام در سال 88 نامه ی تظلم و فریاد عدالتخواهی میرحسین را خطاب به مراجع تقلید می نویسید؟

جناحی که بزرگترین نهادستیز در تاریخ انقلاب اسلامی بوده، چطور از لزوم رجوع به نهادی مثل دادگاه، گوش دادن به سخن مجلس و یا اجرای حق و عدل در خصوص مطالباتش سخن می گوید؟