والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

امروز در دانشگاه علامه شکلات تولد توزیع شد!

نمیدانم بگریم یا بمیرم

امروز در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی دخترانی بودند که شکلات تولد توزیع می کردند. 

بله در همین روزهای محرم و ساعت هایی که لباس سیاه عزای اشرف اولاد آدم زیاد به چشم می خورد.

برگه هایی را پرینت کرده بودند که هفتم آبان روز تولد کوروش را تبریک می گفت و بسته ای شکلات قهوه ای خوشمزه از جیب مایه گذاشته بودند.

یاد زمانی افتادم که استاد موسسه ی کیش مهر در قزوین بودم.

برای تولد امام مجتبی افطاری برای دانشجویان تهیه کردیم که بفهمند  و افتخار کنند که شیعه زنده است و یادبگیرند که این روز تولد را باید زنده نگه داشت. استاد روزه گیر فراوان بود اما کسی حاضر نبود فریاد کند شیعه یک حقیقت زنده و برای ابد پویاست.

حال در روزهایی که عزادار سید اولاد آدم هستیم، دختران کشور شیعه با افتخار شکلات جشن میلاد کوروش توزیع می کنند و دل شاد میدارند.

نه با کوروش مشکل داریم نه با دخترانمان، حال هردینی میخواهند داشته باشند.

البته در دولت اعتدال هر رورز با انفتاحی مواجهیم که روحانیت اشرافی شیفته به آمریکا کشور را به گامهایی شبیه کارهای گورباچف پیش میبرد.

در نظام اسلامی هم کاره ای نیستیم و نظام هم کاری با ما ندارد وارزشی برای ما قائل نیست. شاید گوشت لب توپ و گوش لب تیغ و کارد برای دفاع از نظام باشیم و بس.

اما حسین بن علی با ما کار دارد و ما هم جز با حسین با دیگری کاری نداریم.

چه کرده ایم  که امروز به اینجا رسیده ایم و فردا همه چیز از درون خواهد پوسید؟

شاید دختری که در روز چهارم محرم سیدالشهدا شکلات توزیع میکند مشکلی با حسین و عاشورا ندارد و فردا هم نذری پخش میکند ولی این اشکال از روحانیت شیعه و نظام ولایی ماست که نهادهای نمایندگی ولی فقیه اش در دانشگاه ها بیشتر از هرجای دیگری خون به دل اسلام میکنند و اسلام ادعایی آنان و اعضای شوراهای مرکزی کجا و کدام نهاد بیش از هرچیز و هرکس بی اعتقاد به حقیقت دین  و فداکاری برای خدا هستند.

خاطرم هست در دانشگاه پزشکی کارمند معاونت فرهنگی بودم

کینه از من در اصل به این دلیل بود که چرا برای ایام محرم اینقدر دست و پا میزنی و آبروی خواب چندین ساله ی ستاد اقامه نماز دانشگاه را برده ای.

زیرآب من هم در اصل به دست یک آزاده زده شد. انگار صدام خیلی روی او تأثیر گذاشته بود و در ایام اسارت درسهای زیادی آموخته بود.

یکبار ایام ارتحال امام در شورای فرهنگی دانشگاه حاضر بودم و دستور جلسه در باره ی برگزای مراسم ارتحال بود

ادعا کردم که ما برای این برنامه ها در ایام مربوط به امام خمینی حاضریم کار کنیم

معاون فرهنگی دانشگاه که عضو شورای مرکزی بسیج جامعه پزشکی  و از قضا هم روحانی زاده بود و هم ریش داشت،برمن تلویحا لعنت میکرد و امواتم را خدا بیامرزی میفرستاد که باعث دردسر شده ام و کار زیاد کرده ام.... گل بگیریم درب فعالیتهای فرهنگی نظام را بهتر است.

بهتراست هرکسی آزاد باشد 

روز عاشورا میخواهد عزاداری کند یا برقصد

ما حرف حسین میزنیم و دیگری شیرینی تولد کوروش بدهد

ببینیم چه کسی اگر فداکاری کند پیر،ز است. 

بشرطی که فداکاری کنیم نه کلاشی!

دانشگاه علامه ظهرها شاهد توزیع چای در مسیر نمازخانه است و ده دوازده نفر سینه میزنند

چیزی که همه جا هست

آیا دانشگاه نباید تعظیم مصیبت حسین را در حد و شأن و قواره ی اهل علم و اندیشه برگزار کند؟

ای بابا

از که سخن میگوییم؟ فاتحه همه را باید خواند

فقط اجازه بدهند دست ما باز باشد

بقیه اش را با تجربه هزارساله  ی عزاداری برای حسین درست میکنیم.



توهین جدید کریستین امان پور!

دیپلماسی زبان انگلیسی آقای روحانی و خوش رقصی این شیخ عقده ای برای ایران هیچ نتیجه ای نداشته است! 
یادتان هست که چطور با ناز و عشوه برای کریستین امان پور ادای انگلیسی بلدها را درآورد و آبروی خودش را بیشتر از معلم زبانش برد؟
حالا نتیجه ی این دپیلماسی های بلدم بلدم را باید در صفحه ی توئیتر خانم امان پور دید!!!
امان پور برای انتشار تحلیل نیویورک تایمز در خصوص حملات اسیدی در ایران، این جملات سخیف را خطاب به حکومت ایران برگزیده است:
Christiane Amanpour @camanpour · Oct 23

Is Iran taking a giant leap backwards? Touts its Islamic democracy…does that mean throwing acid in women’s face
«آیا مردمسالاری دینی پاشیدن اسید به صورت زنان است؟»
باید به رهبری معظم انقلاب که صددرصد به این دولت اطمینان دارند این پیروزی مفهومی آمریکا و ایده محوری غرب را تبریک گفت!!!
این هنوز از نتایج سحر است...... 

روضه با پول حلال!

می گن یکی از منبری ها و روضه خوانهای مشهور به نام شیخ رضا انصاری مجلسهای گرم و منبر پرجمعیتی داشته....

یه روز که از منبر برمیگشته سمت خونه یه پیرزنی جلوشو می گیره و می گه ما اگر مجلس روضه داشته باشیم میای منبر بری؟

می گه اینهمه روضه خون چرا من؟ 

میگه دوس دارم و نذر کردم تو منبر بری توی خونه ی من!

میپرسه که میدونی پای منبر من چندهزار نفر آدم میشینه؟

پیرزن میگه خونه ی ما از این خبرا نیس! اما روضه ی من روز عاشوراست!

.....

شیخ رضا می گه روز عاشورا منبرهای متعدد داشتم همه رو رفتم و آخرسر رسیدم خونه مون لباسامو درآوردم استراحت کنم.... یهو یادم افتاد به پیرزن قول داده بودم ....

اومدم دوباره راه افتادم آدرسشو پیدا کردم و رسیدم  دیدم چندتا پیرزن نشستن....

حتی صندلی هم نداشت...دوتا بالش روی هم گذاشته بود گفت این منبرته...

رفتم بالا روضه خوندم نیتم کردم چیزی از این پیرزن نگیرم...

مجلس تموم شد دیدم گوشه ی چادرشو باز کرد یه پولی داد گفت بیا شیخ رضا اینم پاکتت!

گفتم نه من از تو چیزی نمی گیرم

پیرزن گفت نه! باید بگیری! من یک سال رفتم خونه های مردم کلفتی کردم و رخت شدم این پولو واسه روز عاشورا جمع کردم روضه بخونم!

بگیر این پول حلال رو!!!!

رسیدم شب خواب دیدم یه بانوی مجلله ای تشریف آورد بالای سرم !

فرمود آشیخ رضا بیست ساله روضه می خونی! ما امروز اختصاصاً اومدیم پای منبر روضه ات نشستیم!


روز ورود!

حسین جان ....روز ورود به عزای تو و نوکری ماست....خودت شفاعت کن وارد بشیم....

شب اول اومدیم که بگیم مهمان های شب اول توأیم... 

واسه اون شب اولی که محتاج و گرفتارم منتظرتم بازدید پس بدی!

...میدونم بامعرفت تر و آقاتر از این حرفایی...حسین جان!


باز هلال قمری!

سر زد از جیب فلک باز هلال قمری 

که محرم شد و گردید حسینم سفری


شد پریشان دلم از رؤیت این طرفه هلال

که چه سودیست فلک زین طمع خیره سری


کعبه آن روز سیه پوش شد از ماتم تو

 که نشد سعی تو از بهر طوافش سپری


ناله ها بود که می رفت به سکان سماء

 اشک ها بود که می ریخت ز چشمان تری


زینب آن شیر زن بیشه اقلیم وجود

که نظیرش نتوان یافت به هر بوم و بری


خبر از حال حسین بن علی دارد و بس

 هر که دارد چو علی اکبر لیلا پسری

.....

به یاد همه قدیمی ها.... همه بانمکای منبرحسین...شبای اول ماه هرسال این شعرو می خوندند....