والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

به عشق علی قطعه قطعه شدن آرزو دارم!

اصبغ نباته میگوید: در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علی«علیه السلام» بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آنحضرت آوردند.

بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد امیرالمومنین «علیه السلام»، امام دستور دادند تا دست راست او را قطع کنند.

آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن میریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت، در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام ابن کوا خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از دوستداران اهلبیت«علیهم السلام» بود به بدگویی بر علیه حضرت امیر «علیه السلام» تحریک نماید...

لذا به او گفت: ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟!

او در جواب ابن کوا چنین گفت: قطع یمینی امام التقی، و ابن عم المصطفی شقیق النبی المجتبی، لیث الثری، غیث الوری، حتف العدی و مفتاح الندی و مصباح الدجی، قطع یمینی امام بدری احدی مکی مدنی ابطحی هاشمی قریشی

دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»، شیر روی زمین، باران بیابانها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست، دست راستم را پیشوایی قطع کرد که قهرمان نبردهای بدر و احد بود، او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است.

بعد از این مدح و ثنای زیبا، بلیغ و طولانی، راه خودش را گرفت و رفت.

ابن کوا با شگفتی تمام خود را به محضر حضرت امیر «علیه السلام» رسانده و گفت: یا ابا الحسنین! تو دست آن غلام سیاه را قطع کردی و او در کوچه و بازار با زیباترین عبارات و بهترین کلمات تو را مدح و ثنا میگوید.

امام دستور داد غلام را حاضر کنند، سپس از او پرسید: ای غلام! من دست تو را بریدم و تو مرا مدح و ثنا میگویی؟!

او پاسخ داد: یا امیرالمؤمنین! تو دست مرا به حکم خداوند و رسول او بریدی و به حق بریده ای و به واجب خدا و رسول عمل کرده ای! چگونه تو را نستایم؟‌

امیرمؤمنان«علیه السلام» دست بریده او را گرفته و با عبای خود پوشانید و دو رکعت نماز خوانده و دعا کرد و بعد آن را بر جای خود قرار داد، آنگاه عبا را برداشت، دست غلام را به اذن الهی سالم یافتند، آنگاه به عبدالله بن کوا روی کرده

و فرمود: یاابن الکوا، ان لنا محبین لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا ما ازدادوا الا حبا و لنا مبغضین لو العقناهم العسل ما ازدادوا الا بغضا

ای ابن کوا! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم
جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آنها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود.

بحار الانوار ج 34، ص 267؛

التحصین ابن طاووس، ص 613

به حال سجده بیفتم به احترام علی...

خوشا دمی که بمیرم به زیر گام علی...

به گنبد و به ضریح و به حرمت نجفش...

علی امام من است و منم غلام علی...

سر حرفهای کوچک عصبانی می شوی؟

علم روانشناسی میگه:

 وقتی یک نفر خیلی میخندد..حتی برای چیزهای احمقانه و پیش پا افتاده ..بدانید او از درون عمیقا غمگین است!! 

اگر یک نفر خیلی میخوابد.. بدانید "تنهاست" 

اگر یک نفر کم حرف میزند..سریع حرفش را میگوید و دوباره سکوت میکند.. بدانید "راز"ی در سینه دارد

 وقتی یک نفر نمیتواند گریه کند بدانید "ضعیف" است

 وقتی یک نفر با یک روال غیر عادی و زیاد غذا میخورد بدانید" تحت تنش " است

 وقتی یک نفر برای چیزهای کوچک گریه میکند"معصوم"است

 اما...

 وقتی یک نفر به خاطر چیزهای کوچک"عصبانی" میشود یعنی درگیر "دوست داشتن" از "ته قلب" است.

ژئوپلتیک داعش در اندیشه ی دیرین رشید رضا

در کلاس جدیدی که با عنوان «جغرافیای سیاسی» در مرحله ی پیشرفته و تخصصی تشکیل شده بود دیدار با استاد صاحب نامی دست داد که ریاست گروه مطالعات روسیه ی دانشگاه تهران را به عهده دارد؛

دکتر جهانگیر کرمی!

ضمن طرح مباحث ژئوپلتیک و اصول ژئواستراتژیک که در سطح تخصصی و پیشرفته بیان می شد، در یک ربع انتهایی کلاس سؤالی از محضر عالمانه ی ایشان پرسیدم. استاد در حین بیان کریمانه ی خود به سؤال بنده،نکته ای از محمد رشید رضا مطرح فرمودند که برایم بسیار جالب و ناشنیده بود. 

محمد رشید رضا که به سال 1345 قمری وفات یافته است نکته ای می گوید که یک نگاه ژئوپلتیک ناب  محسوب می شود. 

او بر این نظر است که برای تشکیل دولت جهانی خلافت اسلامی، بهترین نقطه ی جغرافیایی، شهر "موصل" است!!!!

علت انتخاب موصل توسط رشید رضا در آن روزگار این است که وی موصل را نقطه ی تلاقی سه فرهنگ می داند:

فرهنگ کردها ـ فرهنگ عربها ـ فرهنگ ترک ها

البته از منظر او کردها و ایرانی ها یکی بودند  و ترکمنها و ترکها نیز یکی محسوب می شدند.

به همین خاطر او مرکز مدیریت این اقوام سه گانه را در خلافت اسلامی مدنظر خود به سه شهر واگذار می کند:

موصل و دیاربکر : برای مدیریت ایالت کردها یا همان اقوام نزدیک به ایرانی؛ زیرا حتی نوشتن کردها ایرانی بوده است!

بغداد: برای مدیریت عربهای سنّی

بصره: برای مدیریت عربهای شیعه!

البته اینجانب همان تئوری قدیمی خودم در خصوص اینکه: پدر سلفیت و به دنبال آن امروزه پدر داعش، سید جمال الدین اسدآبادی است، مطرح کردم و به نظر خودم استاد بزرگوار هم نتوانست این سخن را صریحاً رد کند!

چه اینکه پیشترها، دکتر علی اکبر ولایتی در برنامه ای دنباله دار از تلویزیون، کسی مانند رشید رضا را صریحاً شاگرد مکتب و متأثر از سید جمال دانست که مایه ی تعجب مجری شد و سوال مجدد او را به منظور حصول اطمینان بر انگیخت!

در حالیکه به قول حجة الاسلام فاطمی نیا، چگونه اسم کسانی مثل رشیدرضا به وضوح در رسانه های ما برده می شود با علم به اینکه وی از سردمداران وهابیت بوده است!

پس داعش چندان هم نیروی بی قاعده و دور از تئوری و یا بی بهره از اندیشه های جغرافیای سیاسی نیست! 

حتی اگر خلافت جدید اسلامی به این تئوری رشیدرضا برای انتخاب موصل توجه نکرده باشد و جبراً چنین نقطه را بهینه تشخیص داده است، نشان از اهمیت مناطق شرقی عراق در جوار مرزهای ما دارد که شاید آینده ی جهان در آن سرزمینها شکل بگیرد.

اما کوتاه سخن اینکه اندیشه های جهان وطنی جریان سلفیت هیچگاه نتوانسته تئوری ژئوپلتیکی را به دنیا و حامیان خود عرضه کند که توفیق سیاسی برای به دست گیری قدرت به ارمغان آورد. 


آیا جهادگریم؟

من با توأم این راه برگشتن نداره
من با توأم هرکی که می خواد کم بیاره 

 

 

 

اما خودمونیم ها.....نظام برای پژوهش های استراتژیک چقدر ارزش قائله؟

حسین لبیک!

با این مداحی در بین الحرمین میریم پیشواز محرم 

من که گریه کردم به راحتی.....  

لینک دانلود: 

http://s5.picofile.com/d/da9425e2-0d46-482f-ad1c-90e929cabb64/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9% 84%D8%A8%DB%8C%DA%A9.mp4 

 

مشاهده ی کلیپ:  

http://s5.picofile.com/file/8143797000/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%84%D8%A8%DB%8C%DA%A9.mp4.html