والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

اصولگرایان و خطر پرسترویکای گورباچفی

بسته های رسانه ای که پس از محکومیت محمدرضا رحیمی توسط نمایندگان اصولگرای مجلس ارائه می شوند شاید از نوعی سردرگمی استراتژیک رنج می برند.

به عنوان نمونه می شود به مصاحبه ی دکتر الیاس نادران با هفته نامه ی پنجره اشاره کرد که جهان نیوز آن را بازتاب داده است.

این استاد اقتصاد دانشگاه که پرده برانداختن را شاید بیش از نقشه های مشابه در سر رحیمی پیش گرفته است به جنبه های گسترده تری از فساد پشت پرده ی دولت وقت و معاون اول آن اشاره می کند. غافل از اینکه این دولت یا هر دولت دیگری، در چارچوب یک ایدئولوژی وسیع تر به نام حکومت "جمهوری" "اسلامی" تشکیل شده و هویت خود را از نظام سازی و نهادمندی های این حکومت وام گرفته است.

از آنجا که در سیاست مهم ترین هدف، «بقاء» است، اگر می خواهیم برای حیات سیاسی خود به اثبات برتری اطلاعاتی یا رسانه ای بپردازیم، باید بدانیم ممکن است آن چارچوب وسیع تر را ویران نماییم که نهایتاً نه از تاک نشان باشد و نه از تاک نشان. 

اما اگر می خواهیم مظلومیت عدالتخواهان واقعی و ظلم عدالت نمایان را اثبات کنیم، باید طوری به عدالت ورزی مشغول باشیم که چارچوب کلی نظام از حیّض انتفاع خالی نشود. 

چه اینکه در زمان به قدرت رسیدن گورباچف، امپراتوری شوروی به کلی درگیر فساد، جنگ قدرت و ناکارآمدی بی سابقه بود. از آنرو که نظم فکری و تئوری پردازی ویژگی مارکسیست هاست گورباچف و حزب کمونیست شوروی اقدام به معرفی مدلی به نام «پرسترویکا» نمود. این perestroika که در زبان روسی به معنای دوباره ساختن است شعاری بود برای لیبرال کردن و دموکراتیک سازی شوروی در قالب چارچوب اصلی و کلیّت مارکسیسم.

نتیجه ی این اصلاحات گورباچف فقط در یک امر موفق شد: نشان دادن ناکامی های نظام برنامه ریزی و آزاد کردن نیروهای سیاسی از سرکوبی دراز مدت ( رجوع کنید: سیاست ـ اندرو هی وود ـ ترجمه دکتر عبدالرحمن عالم ـ نشر نی ـ صفحه ی 84) 

آنچه اصلاحات گورباچفی به بار آورد و با تغییرات هویتی به دلیل بار مالی گسترش کمونیسم در رها سازی کشورهای اروپای شرقی از چتر نظام بلوک شرق همراه شد به جایی ختم گردید که به قول لئون تروتسکی در «زباله دان تاریخ» یافت می شود. 

به زبان ساده، نتیجه ی فساد ستیزی های مقطعی و دانه دانه اصولگرایان، احتمالاً به پرسش عمومی و ساده ای ختم می شود که : " این نظام چه فایده دارد که این همه فساد و بی عدالتی در همه ی ابعاد آن موج می زند؟ "

این اتفاق در دولت دیگری به نام چین هم رخ داد و بر خلاف شوروی در عین تغییر جهت گیری (orientation) در سیاست خارجی و مدل حکومت داری (governance) همچنان به حرکت ادامه داد و از قضا قدرتی بیش از پیش کسب کرد.

اگر در دهه ی چهارم انقلاب اسلامی بخواهیم همانی باشیم که بوده ایم، برای سؤال ساده مردم ایران و ملل دنیا پاسخی نخواهیم داشت و فقط کار ما این است که لحاف را از روی فجایع کنار می زنیم. پس یا باید ساکت باشیم و بگذاریم همینی که بوده ادامه بیابد یا به قیمت بی معنا شدن وجود چارچوب نظام تن به پیروزی ها و مانورهای مقطعی بدهیم. فکر نمیکنم هیچ کس هیچ کدام از این دو را مقبول بداند. 

چاره چیست؟ شاید چاره این باشد که در دهه ی چهارم دست به تعریفی مجدد و یک پوست اندازی تئوریک بزنیم.

به قول علامه محمد رضا حکیمی، اولین شرط اجرای هدف والای عدالت وجود آزادی است.

نظرات 2 + ارسال نظر
راز شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 06:59 ب.ظ

فوق العاده

مدافعان حرم شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 07:12 ب.ظ

خوب یکم باز تر سخن بگویید تا کامل بفهمیم چه می گویید.

هنر اینه که تفکر رو در خودتون بازتر کنین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد