والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

خونی که برای فهم بر زمین ریخت!

اربعین مرز ایمان و کفر است!

کسی که در اربعین به حسین بن علی توجه می کند مؤمن است و آنکس که اربعین را بی حسین می گذراند بهره ای از ایمان ندارد. چرا؟

پاسخ به سؤالهایی به این عظمت، یک جواب ندارد!

این روزها افراد زیادی را می بینم که از درد فراق و نرسیدن به کربلای اربعین فغان می کنند!

قطعاً این فغان اجری کمتر از زیارت کربلا نخواهد داشت! 

چه اینکه زیارت کربلا در روز اربعین اوّلاً و بالذات امری درونی و مفهومی معنامحور است و ثانیاً امری فیزیکی و دارای ابعاد مکانی و سرزمینی!

اگر اینطور نبود اویس قرنی بدون اینکه پیامبر را مشاهده کرده باشد از اصحاب به حساب نمی آمد و بوی او از یمن بر مشام رسول خدا نمی رسید. 

همانگونه که امروز زیارت حسین اگر صادقانه و درونی شده صورت پذیرد، به واقع همگام و همطراز با اجر شهیدان یوم الطّف پاداش خواهد گرفت!

شاید یکی از دلایل محوریت اربعین برای تعیین دایره ی کفر و ایمان، تأکید بر نکته ی زیبایی باشد که در زیارت این روز به محضر خداوند عرضه می کنیم.

در این روز به پیشگاه خداوند شهادت می دهیم که: 

"حسین، در دعوت مردم جای عذر و بهانه ای برای کسی نگذاشت و بی دریغ خیر مردم را خواست"

یعنی نه حسین از راه فشار و تأکید بر اینکه "من امام هستم" می خواست مردم را هدایت کند بلکه کوشید و بر هدایت مردم همتی بی دریغ مصروف ساخت تا این امّت قوه ی تشخیص بالاتری بدست آورد و با اختیار به انتخاب برتر دست یابد.

آنگاه به جمله ی طلایی زیارت اربعین می رسیم که ؛ خدایا شهادت می دهم:

"حسین ، جان عزیز خود را در راه تو داد تا « بندگانت را از نفهمی و نادانی برهاند» و از سرگردانی در وادی گمراهی نجات دهد"

آنگاه در مورد نقطه ی مقابل حسین به  پیشگاه پروردگار همیشه جاوید گواهی می دهیم که:

".....کسانی علیه او همدست شدند که 1. «دنیا فریبشان داد» و 2.«وجود و عزت خویشتن را با بهای ناچیز و پست ترین مقدار معاوضه کردند» و 3.«آخرت را در مقابل بهایی ناچیز و اندک فروختند» و 4.«خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند»."

پس اگر من در اربعین بفهمم که این دو امر در تمام تاریخ به مصاف هم ایستاده اند و یکی برای دست نکشیدن از "فهم و درک و پیمودن مسیر درست" حاضر است تشنه قطعه قطعه شود و دیگری حاضر است برای نگه داشتن مردم در تاریکی نادانی چنین فاجعه ای به بار آورد و دلیل این فاجعه نیز پستی روح و بی ارزشی خویشتن خویش، به هدف دستیابی بیشتر به لذایذ حیوانی دنیا باشد، آنگاه با فهم این قصه قطعاً اهل ایمان هستم حال اگر به زیارت بارگاه حسینی مشرف هم بشوم کم از حبیب و زهیر و بریر نخواهم بود. 

هرچند کسانی چون من، نه به حبیب و زهیر و بریر، که بر خاک پای غلام سیاه چرده ی روز عاشورا رشک می برند.

این غلام کم مقدار نبود، نه اینکه چون ظرف یکساعت نبرد کشته شد، بلکه چون این تقابل را فهمید و برای آن جان داد.

آنگونه که سیدالشهدا به او فرمود تو آزادی و امروز می توانی بروی!

اما عزّت نفس او در مقابل پستی روح و رذالت و دنیاطلبی جبهه مقابل صف کشید. 

رذالت و پستی و قدرت طلبی شغالان حافظ قرآنی چون شبث بن ربعی که در رکعت اول نماز جماعتشان سوره ی بقره و در رکعت دوم آل عمران می خواندند.

اما غلام سیاه بی اصل و نسب گفت هیهات! ما در مدینه کاسه لیس شما بودیم حال بی معرفت باشیم و بخاطر دو روز زندگی بیشتر در هنگامه ی بی کسی رهایتان کنیم؟

حال اگر ما هم همچون او بفهمیم و آنگاه زائر اربعین باشیم پس باید منتظر باشیم دو میلیون ایرانی که از کربلای اربعین بر میگردند، از فردای اربعین کشوری بسازند که در طراز مکتب عزت مند اهل بیت و بدور از پستی و دنائت باشد.

دو میلیون انقلابی مبارز که از کربلا به کشور برگردند اگر هرکدام با ده نفر هم رابطه داشته باشند ما بیست میلیون عامل تحول و رشد در کشور خواهیم داشت! 

رشدی که نتیجه اش: صداقت ـ حق گویی و حق محوری ـ عزت نفس ـ دوری از کلک بازی و دنیاطلبی فاسد ـ و از همه مهم تر علم و دانش جویی و نهایتاً رشد اندیشه و فکر به هدف خداجویی ـ میوه های این زیارت خواهد بود.

البته فقط "امید"دارم که جامعه ی شیعه به این حد از پیشرفت در نتیجه اربعین حسینی دست یابد.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد