والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

سمینار دانشگاهی با پروفسور استانیسلاو پریتچین

محققین سیاست خارجی منبعی به اهمیت دیدار از منطقه ی تخصصی خود ندارند.

در کشور ما که کمتر فرصت به دانشجویان حوزه  روابط بین الملل داده می شود تا سفرهای علمی و پژوهشی به مناطق مورد مطالعه ی خود داشته باشند، دیدار با یک استاد بومی از کشورهای تحت مطالعه امری بسیار مغتنم است.

اگر تخصص و حرفه ی استاد میهمان نیز همان حوزه هایی باشد که یک محقق ایرانی به آنها علاقمند است، ارزش دیدار دوچندان می گردد.

حال اضافه کنید استادی که به ایران سفر کرده، در یک محیط دانشگاهی دقایقی مستمع سخنان و سمینارهای دانش پژوهان ایرانی هم باشد.

خود را در لحظه ای قرار دهید که روبروی یک استاد روس موظف به سخنرانی درباره ی منطقه ی تخصصی او هستید.

وی نه تنها اهل روسیه و استاد تاریخ در مسکو و نیز عضو بنیادگورباچف روسیه است بلکه علاوه بر این خصائص موروثی، عضویت در مرکز مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز را هم در کارنامه خود نقش کرده است.

روز چهارشنبه دانشکده علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی میزبان حضور پروفسور استانیسلاو پریتچین بود.   

به دعوت یکی از اساتید خوشفکر و دلسوز به جمعی پیوستم که پروفسور پریتچین را در خود جای داده بود.

استاد با انگیزه ای که خود عضو تنها اتاق فکر ایران در حوزه اوراسیاست، میهمان آکادمی ایراس را در دیدار از دانشگاه علامه میزبانی میکرد. هیچ تشکری نمی تواند برای یک وجدان بیدار ادای احترام کند بلکه ادای شکر را در می آورد.

از همه جا بیخبر وارد دانشکده شدم و وقتی به جلسه راه یافتم، استاد و دانشجویان را حاضر دیدم.

از همه سنگین تر و البته ارزشمندتر حضور دکتر جهانگیر کرمی استاد بی بدیل حوزه ی اوراسیا و رییس گروه روس شناسی دانشگاه تهران در این نشست بود.... 

هرآنکو ز دانش برد توشه ای ....جهانیست بنشسته در گوشه ای

ناگهان نهیب استاد من را به پشت تریبون فرستاد و تکلیفی که امر ایشان بر دوشم نهاد باعث شد تصمیم به سخنرانی مقابل دکتر پریتچین بگیرم و چون از قبل قرار بود به تحلیل راهبردی روابط ایران و قزاقستان بپردازم، اسلایدهایم را مثل تک تیراندازی که گلنگدن می کشد اما در شلیک تردید دارد آماده کردم.

ادب اقتضا میکرد اجازه بگیرم و فکرم را مجاز به اجرا کنم:

«خانم دکتر! حالا که مترجم روس زبان هست، من به فارسی حرف بزنم و ترجمه بشود یا راه تاثیر گذاری مستقیم بر وی را انتخاب کنم تا ارتباطی دوطرف برقرار شود؟»

استاد باور نمیکرد میخواهم انگلیسی حرف بزنم، فلذا امتحانم کرد و فرمود یک مقدمه و خوش آمدی بگو تا ببینیم کلاس چه می طلبد.

دکتر پریتچین ابتدا خود را  معرفی کرد و از حوزه  ی تخصصی خود در مطالعات استراتژیک و خصوصا اسلامگرایی، تروریسم افراط گرا، مدیریت انرژی خصوصا در حوزه ی آسیای مرکزی و قفقاز سخن گفت البته دست توانایی هم در حوزه ی خاورمیانه داشت.

همه چشم دوخته اند به من و اسلایدهای قزاقستان من.

من هم چشم دوخته به بیش از هشتاد اسلاید و عقربه های ساعت که مثل عقرب به من نزدیک میشدند.

یک ربع قرار سخن گفتن من تبدیل به نیم ساعت جمله سازی های پر استرس شد

خدا خدا میکردم مقابل استاد بیگانه خراب نکرده باشم

آنهم راجع به کشوری که حیاط خلوت روسها بوده است.

 البته قزاقستان مهمترین شریک روسیه در حوزه های استراتژیک و امنیتی بوده و هست.

از یک طرف میترسیدم اسلایدهای فارسی من مایه ی علمی برای هم میهنانم نداشته باشد از طرفی یاد قدیمی ها می افتادم که اینهمه غیرت مقابل بیگانه داشتند 

میگفتم اگر روح عباس میرزا ناگهان جلوی من ظاهر شود و بگوید آبرویم را جلوی این اجنبی بردی تا آخر نفس عمرم شرمگین می مانم.

نگاه تایید کننده ی استاد نشان از حرکت من در مسیر صحیح داشت

میانه ی کلام بودم که پروفسور پریتچین به همکلامی با سخنم رغبت نشان می داد و نظرهایش را به انگلیسی ابراز می کرد.

به قول خبرنگارها فهمیدم فرمان بحث دست من است.

فضای سمینار دوستانه ی ما بسمتی رفت که دکترپریتچین ترجیح داد ابتدای سخن را به انگلیسی ساز کند و زبان روسی را در وهله ی دوم با کمک مترجم مورد استفاده قرار دهد.

البته پریتجین گفت من نمی توانم به سرعت شما انگلیسی حرف بزنم و از مطالب مهم شما لذت بردم. 

برایم جالب بود در همان ابتدا ابراز داشت که ایکاش محققین ما در روسیه به قدر شما قزاقستان را می شناختند.

در دلم گفتم کاش مسئولان ایران هم بقدر شما، ما را می شناختند.

تواضع یک استاد روس که بسیار هم ذوجوانب و ذوفنون است، برایم باز درس اندر درس بود.

اول بدون تکبر از من خواست نقشه ی اوراسیا را از میان اسلایدهایم نشان دهم تا استفاده کند.

بعد هم با دوستان عکس دسته جمعی و اختصاصی گرفت و نهایتا هم کارت ویزیت خود در موسسه ی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز را به من اعطا کرد تا کانال ارتباطی مداوم داشته باشیم.

حضور گرم دانشجویان و ایفای نقش مترجمی یکی از بانوان محترم بر نشاط پریتچین افزود.

فردا وقتی خبری در خصوص اجلاس جی 20 برای استاد ارسال کردم در ضمن اوامری که داشتند، مجدد خبر دادند که دکتر پریتچین از سمینار من درباره ی قزاقستان بسیار تعریف کرده است.

روز خوبی بود

خوشحالم که آبروی ایران را به همین قدر نگه داشتم

همین مقدار که می توانستم

به حدی که پروفسور پریتچین من را colleague خود می خواند. 

نظرات 1 + ارسال نظر
راز سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 07:35 ب.ظ

از کرامات شیخ ما..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد