والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

زدن جیب مردم این هاست!!!

این اشک دیده ی من و خون دل شماست...............

بازتاب خرید اقامتگاه ۳۰ میلیون کرونی برای سفیر ایران در اسلو در رسانه های نروژ


رقم آنقدر کلان است که حتی رسانه های اقتصادی معتبر نروژی نیز به بازتاب آن پرداخته اند . خبر خریداری یک خانه مجلل ۳۰ میلیون کرونی بعنوان اقامتگاه اختصاصی مجید نیلی سفیر فعلی جمهوری اسلامی ایران در اسلو پایتخت پادشاهی نروژ.


به نوشته نشریه اقتصاد روز چاپ اسلو، این خانه مجلل به مساحت ۷۰۰ متر مربع به مبلغ ۲۹میلیون و ۳۵۰ هزار کرون که در محله «هولت کیل» واقع در منطقه «با اوروم» قرار دارد تنها بعنوان منزل اختصاصی سفیر، و نه سفارتخانه، خریداری شده است.


نشریه اقتصاد نو مصاحبه ای نیز با «ادوارد چپسانگ» شاغل در کمپانی مسکن «دی ان بی » که از سوی سفارت ایران در اسلو مامور انجام این خرید شده انجام داده است.


این دلال معاملات ملکی به روزنامه اقتصاد نو گفت که سفارتخانه وی را مامور یافتن مسکنی «در شان سفیر» که «بشود در آن پذیرایی کرد» گمارده است.


این خانه که در خبر روزنامه اقتصاد نو چاپ نروژ «یک خانه عظیم، نادر، زیبا، فوق العاده و در محلی پنهان از انظار» توصیف شده توسط یک مالک خصوصی به فروش رسیده است.


مبلغ ۱۶۵۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان (معادل ۳۰ میلیون کرون نروژ) در حالی از جیب مالیات دهندگان ایرانی برای خرید این خانه مجلل پرداخت شده است که دولت اخیرا با وسیع ترین تبلیغات از شهروندان خواسته بود که بواسطه خالی بودن کیسه دولت از «یارانه» ماهی ۴۵ هزار تومان (۸۱ کرون نروژ) خود صرف نظر کنند.


منبع: استکهلمیان


شایان ذکر است ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی نیز میگوید "بقای همه ما در ماندن روحانی است" و ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ در بیانیه‌ای اعلام کرد که خود و همفکرانش از مردم دعوت می‌کنند برای کمک به دولت حسن روحانی داوطلبانه از دریافت یارانه انصراف دهند!


گفتنی است جواد ظریف، وزیر خارجه دولت بنفش، شام‌گاه دوشنبه و پیش از سفر به وین برای شرکت در دور تازه‌ای از مذاکرات هسته‌ای با نمایندگان شش قدرت جهانی، به عنوان «خادم افتخاری» امام هشتم شیعیان معرفی شد.

ساعت شنی روسری ها

صفحه ی آزادی های یواشکی در فیس بوک که  با برنامه های پشتیبان در شبکه ی من و تو نیز همراه شده، نه در مقابل حجاب برنامه دارد که این بار آهنگ فرو رختن دیوار برلین میان دین و حکومت را می نوازد. 

البته نشاط مسیح علی نژاد یا به تعبیر خودش جوجه اردک زشت، قابل تحسین است. چیزی که در جبهه ی مدافعان فرهنگی نظام لااقل من این روزها نمی بینم.

چون مدافعان یا از اقشار نظامی هستند یا مستقیم و غیر مستقیم هیزم این فعالیتها را برای نان خویش داغ نگه می دارند.

 فعالانی هم که از 84 وارد پیوندی ارگانیک با نظام شدند و از 88 به نحوی فداکارانه از سرمایه ی دانش و خلاقیت خود مایه می گذاشتند، این روزها با وضعی اسفناک روبرو هستند و روز به روز به تامل آنان بر گذشته ی خویش افزوده می شود. 

دولت در وضعیت کنونی شباهت زیادی با آنچه پس از 28 مرداد بر روی کار آمد دارد.

 دولتی کاملا امنیتی و سخت افزاری، خشن در برابر منتقدان و آنچه که می توان گرزی بر سر مطالبه گران استقلال ملی خواند امروز کشور را مدیریت می کند. 

رهبری اخلاقی جامعه از دست رفته و نمادهای دینی امروز "ما به ازایی" در کف جامعه ندارند. روحانیت در قله های خود با عنوان مرجعیت دیگر ارزش فتوی را نیز از کف داده درحالیکه فتوی دادن همیشه تهدیدی در دستان مرجعیت شیعه در مقابل قلدران داخلی و استقلال ستیزان خارجی بوده است. 

نشان این امر مساله ی نام نویسی یارانه هاست. امری که به نان مردم، یعنی مهم ترین عنصری که باید حلال باشد کار داشت و به تصریح مراجع گرفتن آن برای افراد متمکن حرام اعلام شد اما کسی اعتنایی نکرد.

رسانه ی ملی جایگاه خط دهی اجتماعی و راهبری خبری مردم را آشکارا از دست داده و نمی توان بر اساس آن دیگر راهبردی را خط کشی نموده و به حلق ملت ریخت. 

مرجعیتِ بیرون از گود سیاست مرسوم، امروز به خط دهی های یک خطی مشغول است آنچنانکه در سنت شیعی مرسوم بوده و مثلا با یک ربع سخن بعد از درس خارج فقه می تواند ملتی را برای عزاداری یک روز مشخص به پر کردن خیابان ها متقاعد کند و هویت شیعی به عنوان یک اقلیت در جهان اسلام به دست او رقم بخورد.

البته حاکمیت رسمی می کوشد با بدیل هایی پر سر و صدا مثل مداحان محبوب و بعضا جوان در برابر سکوت رسانه ای داخل برای این مراجع، سرکوب نرمی را برای عقاید اینان فراهم آورد در حالیکه ظاهرا دنیا امروزه به قدر کافی جا برای فریادهای همه دارد.

از طرفی محبوبیت ها نمی تواند برای ملتی که مثل همه ی انسانها نیاز به معنویت را به طور فطری داراست، جای مشروعیت های راهبرانه را بگیرد و مثلا مردم دنبال یک مداح راه بیفتند و خط بگیرند و یا یک منبری ساده با هزار هزار سخنرانی و هفته ای دوجین برنامه ی رادیو تلویزیونی قادر باشد جای یک مرجع تقلید کهنسال را که ساکت در گوشه ی حرم نشسته یا لحظاتی چند دستمال سفید خود را برای اشک بر امام حسین بر صورت گرفته به مقدار قابل توجهی پر کند.

در چنین وضعی، صفحه ی آزادی های یواشکی با هر عکسی که از بی حجاب شدن های لحظه ای زنان منتشر می کند یا به قول فیس بوکی ها "پست می گذارد"، یک ضربه به ضرب آهنگهای خود برای سقوط نظام دینی اضافه  می کند. نظامی که اگر دین نباشد و یا اگر هم  باشد و از آن جدا شود دیگر مفهومی نخواهد داشت. 

می توان به بررسی میدانی این آزادی های یواشکی نیز پرداخت، آزادی هایی که شاید بیش از یک گام برای بی حجابی عمومی به عنوان یک مطالبه ی لیبرالیستی اجتماعی،بیشتر به عنوان دهن کجی و لگدی بر پیکره ی نظم سیاسی موجود تداوم می یابند.

قابل پیش بینی است که با حجابان به رنگ نخودی آزادی های اینگونه در نخواهند آمد اما همانند خانواده ای اصیل که یک فرزند ناباب باعث بی نظمی و فروپاشی آن خواهد شد، این لگد پرانی ها به صورت دیانت می تواند ابهت پاتریمونیال ساختار مدیریتی اجتماع را خرد کند. 

ممکن است با نگاه های ایده آلیستی مردم را همیشه در صحنه و سازندگان حماسه هایی چون "نه دی" دانست. حماسه هایی که ارزش آنها به یک بار رخ دادنشان است و البته یک بار هم تحلیل دقیق اجتماعی از آن ارائه نگردیده است هرچند این سخن درست است که واکنش مردم به خدشه دار شدن اصیل ترین عنصر هویتی آنان یعنی واقعه ی عاشورا امری بسیار پیچیده و البته از سنن الهی است. 

لیکن باید آگاه بود و انتظار قطعی نداشت که این سنن همیشه آنطور که ما می خواهیم عمل کنند و همواره با اتکای به حضور مردم در صحنه ها، منتظر خنثی شدن برنامه های زیر پوستی براندازان کینه ورز باشیم.

روسری هایی که در صفحه ی آزادی های یواشکی برداشته می شوند، ناهنجاری های آشکاری هستند به ناتوانی ساختار مدیریت برای برقراری امنیت، ارضای نیازهای جسمی و روحی مردم خصوصا جوانان، بی عدالتی در توزیع منابع و فرصتها و اجرای حکم خدا و قانون حق در مورد ظالمان و زورگویان.

در نتیجه هر روسری که از سری کنار می رود و می گوید که "یواشکی آزاد هستیم"، قدری از شن ساعت ساختار سیاسی را به پایین می ریزد، اما اینکه میزان این شن چقدر است هنوز نمی توان پیش بینی کرد. 

البته نه ما در مقامی هستیم که راه حل بگوییم نه جایی برای انتشار آن به طور رسمی برای نظام خود داریم و  البته کسی هم به حرف های ما گوش فرا نمی دهد و تجربه نشان داده کسی حتی حقیقت را هم نخواهد پذیرفت.

به هرحال آنچه که راه برون رفت از باتلاق تمام شدن زمان است، چیزی نیست جز :دادن آزادی های سیاسی رسمی به منتقدان واقعی، رسمیت دادن به مطالبات عدالتخواهانه از متن مردم بدون بیان کال و نارس آن از زبان مسئولان و نیز اجرای یک  سیاست خارجی علمی در کنار هویت اصیل دینی برای مکتب عاقلانه ـ احساسی و در عین حال سنتی تشیع در داخل و خارج!!!


کفش بی سیندرلا

بعد از عرض خسته نباشید و آرزوی موفقیت برای برادران و فرزندان انقلابی 

یه سوال پیش اومده اگه امکانش باشه ممنون میشم

الان اون کفش زنانه اون زیر میز دقیقا چی میگه ؟ 

سواله دیگه پیش میاد

در عربستان چه می گذرد؟

در عربستان چه می گذرد؟
به دلیل احتمال بالای مرگ امیر عبدالله، پادشاه عربستان، از آنجا که ولیعهد همواره از فرزندان ملک عبدالعزیز بوده، ولیعهد حاضر یعنی سلمان آنقدر کهولت سن دارد که به خاطر آلزایمر و سایر ناتوانی ها قادر به مدیریت عربستان نباشد.
 در نتیجه امیر عبدالله اقدام به انتساب جانشین ولیعهد یعنی "مقرن بن عبدالعزیز" در سن 68 سالگی نموده است. مقرن آخرین فرزند ملک عبدالعزیز می باشد.
مقرن، در مصاحبه ای اعلام کرد که حداقل درآمدهای خانواده ها باید مشخص باشد و در ضمن از سیستم بانکی این کشور به نحوی تندی انتقاد نمود. صحبت عجیب او در مورد بانکها ناظر به مساله ی درآمدهای کلان آنان و نیز کارآیی پایین آنهاست.
وی در سخن انتقادی شگفت خود می گوید:«بانکهای ما مثل یک تیغه ی اره می مانند. هم در مسیر رفت و هم در مسیر بازگشت بریدگی ایجاد می کنند. مشارکت آنان در کمک به جامعه در مقایسه با منافع سرشاری که از شهروندان و دولت نصیب آنان می شود، اندک است.»
قبلا شاهزاده مشعل، فرماندار مکه نیز در یک نشست اقتصادی بر افزایش حضور جوانان در برنامه ریزی و توسعه تاکید کرده بود.
اما نکته ی جالب توجه و عجیب اینجاست که درست پس از انتخاب "مقرن" به ولایت عهدی، ویدئوهای جدیدی بر روی اینترنت قرار گرفته که نوعی عصیان اجتماعی در برابر حلقه های بسته ی قدرت و ثروت در عربستان خصوصا سلطه بر منابع سرشار این کشور ثروتمند به حساب می آید.
فردی در مقابل دوربین حرف می زند، انتقاد می کند، به سلطه ی ناعادلانه بر منابع نفتی می شورد و سپس ضمن اعلام نارضایی خود از درآمدش، نام خود را بیان می کند و عجیب تر آنکه "شناسنامه" ی خود را هم در مقابل دوربین نشان می دهد.
هرچند گفته می شود که تعدادی از این افراد دستگیر شده اند، اما ظاهرا یکی از این فیلم های "شناسنامه دار" که بیش از 1.8 میلیون بار دیده شده است، نه تنها خود را وابسته به جایی نمی داند، بلکه به ساخت اجتماعی تفکری اشاره می کند که عربستان را دیگر با پسوند "سعودی" نمی پسندد. این افراد از اسامی برساخته ای مثل "سرزمین دو مسجد مقدس" بهره می برند.
یک نگاه تحلیلگر در سیاست بین الملل و نقاد سیاستهای منطقه ای که امیدواریم با تعابیر علمی به این دو مفهوم نگاه شود، باید سوالات متعددی در خصوص این واقعه از خود بپرسد.
آیا ما باز هم بر تعبیر آرمان گرایانه ی غیر واقع گرای "بیداری اسلامی" این بار در عربستان اشاره می کنیم؟
آیا عربستان در شرف شورش های اجتماعی است؟
برکناری بندر بن سلطان از استیلا بر سازمان امنیت این کشور با آن همه سابقه ی طولانی ارتباط با آمریکایی ها به عنوان سفیر در واشنگتن و برنامه ریزی های عجیب و کینه توزانه اش در عراق و سوریه و لبنان در راستای یک تغییر ماهیت و حداقل نوعی پوست اندازی در سیاست های عربی ـ خلیجی آمریکا و اسرائیل است؟
آزمایش موشک هایی با کلاهک های هسته ای توسط این متحد 35ساله ی آمریکا در راستای کدام مدل سیاست خارجی نظام هژمونیک قاره ای صورت می پذیرد؟
آیا آمریکا در برنامه ی خود برای تمرکز بر پاسیفیک و مساله ی چین، می کوشد از مدل دموکرات ها مبنی بر ساختن یک "هژمون منطقه ای" در خاورمیانه بهره ببرد و با استقرار آن با خیال راحت به کار خود در آسیای جنوب شرقی مشغول شود؟
شاید حضور رهبری ایران در صنایع هوا فضای سپاه و بازدید از توان موشکی ایران علاوه بر ارسال پیام به هر دو طرف مذاکره کننده ی هسته ای، به ضرورت بیش از گذشته ی حفظ این دستاورد هم اشاره می کند. ضرورتی که این بار نه به عنوان توازن سازی نظامی در برابر اسرائیل که در برابر تبدیل عربستان به عنوان قدرت هژمونیک منطقه ای خودنمایی می کند.
شاید نظام به قدر کافی تحولات را درست رصد می کند و نیازی به تحلیل های ما نداشته باشد.
در صورتی که ما هم در زمره ی یاران نظام وارد میدان شویم، فرصت بیشتری برای تحلیل راهبردی این موضوعات خواهیم داشت. 

روز شاهنامه

" ....حتی «شاهنامه» که سند افتخاری است برای ایرانیان، می بینیم که استاد مسلّم در شناخت شعر فارسی و مواریث ادبیات ایرانی، استاد علامه بدیع الزمان فروزانفر، درباره ی آن می گوید: 

«اسلوب و روش نظمی شاهنامه، از اسلوب "قرآن" گرفته شده و هرچه در آنجا (در قرآن) از حیث بلاغت، منظور و طرف بحث بـُلـَـغاست، اینجا در شاهنامه تقلید می شود.»

منهای فقر ـ استاد علامه محمدرضا حکیمی ص 35 ـ به نقل از "سخن و سخنوران" ـ استاد علامه بدیع الزمان فروزانفر ص 47