والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

آیا پیامبر هم یهود را تهدید به نابودی می کرد؟

گاهی دلیل نوشتن و حرف زدن، سیاسی یا اجتماعی و حتی علمی است، اما گاهی دل می سوزد و اشک بر مظلومیت پاک ترین فرستاده ی خدا از چشم جاری می شود و قداست قلم ترجمه ی آهنگ قلب می شود.

معبدگاه علم و اندیشه ی ما، دانشگاه، باز امروز تاراجگاه راهزنان عقل و دین شده است. به یاد تکرار روزهایی که به اسم آزادی و دموکراسی خواهی قلب و فکر دانشگاهیان را شخم میزدند اما عاقبت این مدعیان روشنفکری بیش از هر زمان ناکامی چشیدند و وارثان کسروی و فروغی و یاران سروش و ملکیان از روزگار سیلی جانانه برای سالها خوردند.

صادق زیباکلام بازهم به سوی انتحار سیاسی و فکری گام برداشته و این بار در "به رسمیت شناسی اسرائیل" گوی سبقت از حتی پیشگامان براندازی و مخالفت با نظام اسلامی ربوده است.

چه اینکه افرادی مثل مهندس بازرگان و دکتر یزدی در زمان مسئولیت خویش سفارت اسرائیل را بستند و به ابوعمار، یاسرعرفات، سپردند و همواره به دوستی خود با سازمان الفتح می بالیدند و البته در پیروزی حزب الله بر دشمن صهیونیستی شادی خود را مخفی نساختند و پیام تبریک به عنوان یک شیعه ی ضداسرائیلی صادر نمودند. به خاطر دارم حتی بهزاد نبودی با تمام اوصاف و خطاهای بسیارش در یک سخنرانی در سالن سازمان جهادکشاورزی قزوین می گفت ما جز با یک رژیم که ماهیتش را قبول نداریم با تمامی کشورها مشکلی برای برقراری ارتباط نداریم.

الحمدلله که از برکت استیلای مجدد جریان روحانیت بر ارکان این مملکت، ندای روشنفکرنمایی دین گریز از حنجرهای خاک گرفته بیرون آمده و این بار دیگر با دین ستیزی همخانه شده است. نمی دانم چه سرّی است که تمامی این جریانات از تحت لوای مدل روحانیت سیراب می شوند و هرگاه این طبقه قدرت نمایی کرده جریان ضددینی نفس تازه میکند. کسروی هم از میان روحانیون بود و قلبش توسط یک غیرروحاانی هدف گلوله قرار گرفت. ملکیان و عمادالدین باقی هردو از تحصیل در حوزه ی علمیه به این نظریه پردازی ها رسیده بودند و سروش از طرف علماء بزرگ به عنوان جایگزین بالقوه ی شهید مطهری دانسته می شد و بیشتر درس های خود را هم در مسجد دانشگاه امام صادق آیة الله مهدوی کنی برساخته بود.

در فقدان آنان که لااقل حرفی برای دین ستیزی خود داشتند و آن لباس بر قامتشان برازنده بود، فردی مثل صادق زیباکلام عرصه ی ادعا را فراخ می یابد و امروز به خویش می بالد که "اسرائیل را به رسمیت می شناسم چون سازمان ملل آنرا به رسمیت می شناسد" و بر حکومت اسلامی و جریان مبارزه نهضت اسلامی می تازد که دلیل واکنش اسرائیل به حضور ما این است که مدام آنرا تهدید می کنیم و وقتی میخواهیم اسرائیل از صفحه ی روزگار محو شود، آنها هم برای ما در تمام عالم مشکل و مساله می سازند.

اصلاً چه علوم سیاسی خوانده باشیم و چه برای تئوری های سیاست بین الملل و سیاست خارجی و تحولات نظم جهانی اعتبار قائل باشیم باید بدانیم که اگر اندکی به آخرت قائلیم قطعاً اعمال ما بر میزان این علوم و کتابها سنجیده نخواهد شد و اگر ایمان داشته باشیم، که احتمال میدهم امثال زیباکلام کم کم از آن هم انصراف دهند چنانکه سروش و ملکیان دادند، باید بخاطر بسپاریم که میزان قضاوت الهی و سنجش اعمال ما چیزی نیست جز ترازوی دقیق مکتب محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلّم.

به خاطرم خوب هست که در یکی از مناظرات همین آقای زیباکلام که در قزوین برگزار شد و به دلیل کج فهمی و نابخردی یکی از اعضای ارشد بسیج جامعه ی فلان که مسئولیت مجوز دهی به جلسه را داشت و نابخردانه کفه ی جلسه را به دست زیباکلام و دعوت کنندگانش سنگین کرده بود و شکر خدا که امروز ماهیت این بسیجیان مدعی روشن شده است، روشنفکر میهمان که میخواست به مدل مکتب ایرانی و دوستان احمدی نژاد بتازد، گفت و بارها هم تکرار کرد که؛ من یک تار موی محمدبن عبدالله را به صدها کورش نمی دهم. نگاه به صورت تیغ کشیده و صاف شده ی من نکنید.

سؤال محوری من هم همینجاست که آیا زیباکلام نمی داند و از خود نمی پرسد که گیرم ما برای اسرائیل تهدید هستیم و به امید نابودی اش نسته ایم، آیا پیامبر اکرم یا همان محمدبن عبدالله، مدام اقدام به تهدید و نابودی یهود می کرد که خداوند دشمن ترین دشمنان دین خدا ( نه فقط مکتب پیامبر) را یهود معرفی میکند؟  یا می خواهید بگویید قرآن همان محمدبن عبدالله هم برای شما محور و مبنا نیست؟ در قبر و قیامت شما را نه براساس تئوری های سیاست و تحلیل بین الملل که بر اساس همین کتاب محمد مورد پرسش وخطاب قرار میدهند. در مقابل خدا و فرشتگان حساب او نمی توانید پروتکل های سازمان ملل را علم کنید و مبنای مودّت و دوستی خود با یهود و صهیونیسم بدانید که آنجا فقط کتاب خدا و شیوه ی پیامبر و اهل بیت او مبنای پذیرش و حسابرسی خواهد بود. اصلاً
تصمیمات سیاسی و قول و قرارهای اجتماعی را همگی به آب بریزیم، آخرتمان که حیات ابدی است چه می شود؟

اینکه محمد بن عبدالله (ص) در کتاب خداوند از زبان وحی در آیه ی 82 سوره ی مائده می گوید لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ

مسلّماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده‏اند، دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت و قطعاً کسانى را که گفتند: «ما نصرانى هستیم»، نزدیکترین مردم در دوستى با مؤمنان خواهى یافت، زیرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‏اند که تکبر نمى‏ورزند

آیا هنوز اسرائیلی وجود داشت که خداوند از شدت عداوت و دشمنی یهود با دین و ایمان سخن بگوید؟ آیا رسول خدا که تار مویش را با هیچ کس عوض نمیکنید مدام مثل ما سخن از نابودی یهود و صهیونیسم میزد که خدا دشمن ترین دشمنانش را یهود معرفی کرد؟

آیا به دلیل تشکیل دولت اسرائیل بود که علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمود قوم بنی اسرائیل به ۷۱ فرقه تبدیل شدند که فقط یک فرقه آنان اهل بهشتند!؟؟

آیا ما رفتیم و گشتیم و صهیونیسم را یافتیم و شروع به تهدید آنان کردیم و در واکنش به تهدید آنان که قطعاً از منظر شما فرقی با یهود ستیزی هیتلر ندارد، اسرائیلی ها برای دفاع مشروع از خود به جان ما افتادند؟ آیا اصلاً جریان صهیونیسم بین الملل فقط با مسلیمن مشکل دارد؟ یا در میان مسلمین ما را بیش از هرکس عدوّ خود می پندارد یا با تمام جهان رابطه ی استیلا و چپاول برقرار کرده است؟

یهود؛ یعنی دشمنان اصلی به حسب آیه 82 سورة مائده، در سند قرآنی، حریص‌ترین مردم در زندگی دنیوی تعریف شده‌اند وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ؛ و آنان را مسلّماً آزمندترین به زندگی و [حتّی حریص‌تر] از کسانی که شرک می‌ورزند، خواهی یافت. بنابراین آرمان‌های این جهانی مسلمانان (خلافت در زمین و اقامة نظام عادلانه و...) را در تضاد با منافع خود که در عرصه ی اقتصادی محور آن «وأخذهم الرّبا؛ یعنی ربا گرفتن است، یافته، بنابراین به‌طور جدّی با آن به دشمنی برمی‌خیزند و چون محور اصلی آن آرمان، امام و یارانش است، در نتیجه با امام و یارانش (تشیّع) جدّی‌ترین دشمنی را اعمال می‌کنند.

این هجوم آنقدر شدید است که بزرگترین دستگاه تبلیغ فرهنگی آنان در جهان  که به صنعت فیلم و رسانه اختصاص یافته از اساس با نام پرمسمّای "هالیوود" به دنیا می آید. آری Holly Wood  که معنایش چوب مقدس است همان نام عصای موسی است به دنبال نجات قوم بنی اسرائیل است و ریشه ی فیلمهای عجیب و مؤثرش و نظام مالی محیرالعقولش همان تفکر پیدا و پنهان یهود و صهیونیسم مولود آن است.

خداوندی که در کتاب بی تحریف همان محمدبن عبدالله که می گفتید، سخن رانده است، بارها قوم لجوج و برتری طلب بنی اسرائیل را تا روز قیامت به نفرین و فروافتادگی در جنگ و خونریزی مبتلا دانسته است! آیا خدا نمیدانست یا قرآن اشتباه می کند که قوم بنی اسرائیل تا قیامت کبری متشکل نیستنند و نسلشان منشعب یا حتی منقرض می شود؟

قطعاً قرآن که امیدوارم ایمانتان به آن از دست نرود و جنون فضای باز سیاسی که به برکت دولت روحانیت و پول هنگفت تاجران آن قشر فراهم شده شما را از ایمان به آن منصرف نسازد، منظور خود را از بیان این قوم، مکتبی دانسته  که بنی اسرائیل بنیان گذارده اند و در قالب دین عنصری یهود به خورد جهان می دهند نه بدنهای عنصری و نسل مادی آن قوم فساد گستر!

بی‌شک جریان وهّابی، سلفی‌گری، سعودی، طالبانی، تکفیری و القاعده‌ای امروز منطبق بر این معیار صهیونستی هستند چنانکه  امام صادق(علیه السلام) نیز به آن اشاره نموده است. ظلال، ثروتمندترین عرب، در خدمت صنعت توریسم اسرائیل و سهامدار بزرگ «فاکس نیوز» و... امّا دشمن تشیّع است. تاکنون پرسیده اید که چرا القاعده و تکفیری‌ها تاکنون کمترین تهدیدی برای اسرائیل نداشته‌اند، امّا همیشه نوامیس تشیّع را تهدید و تخریب می‌کنند و سعودی‌ها حاضرند خرج جنگ اسرائیل با حزب الله را بپردازند و شیعیان یمن را قتل عام کنند و... .؟؟؟ شما که استاد علوم سیاسی هستید.

اما زیاد هم نباید به تشیع خود بنازیم چه اینکه صیونیسم، جبهه ی دیگر یهود  را درون مرزهای تشیّع تشکیل می‌دهد تا به کانون اصلی رسالت الهی اسلام ناب نزدیک و زمینه ی ضربه را فراهم کند. مستند افشای این جبهه روایتی از امام رضا(علیه السلام) است که فرمود: «از کسانی که راه مودّت ما اهل‌بیت را برگزیدند، کسانی هستند که فتنه ی  آنها از دجّال شدیدتر است.» می‌پرسند: چگونه فتنه می‌کنند؟ می‌فرماید: «به واسطه ی دوستی کردن با دشمنان ما اهل‌بیت و دشمنی کردن با دوستان اهل‌بیت(علیهم السلام). زمانی که این اتفاق افتاد حقّ و باطل در هم آمیخته می‌شود و امر مشتبه می‌گردد.»

من عادت به استفاده از آیات و روایات برای نوشته هایم در برابر جریان مخالف و برانداز ندارم، اما این نوشته ها را برای این به صفحه نشاندم که بین ایمان و کفر لااقل برای خودم خط کشی کرده باشم!

خدایا این چند سطر ناقابل را که از کلام تو و سفیرانت به عاریت گرفتم از این ناچیزترین بپذیر و هدیه ای به پیامبر عزیزم، محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله برشمار و به روح مهربانش واصل فرما که جان صبورش را زیر زخمهای عهدشکنان یهود به  داغ شکنجه ها و آزارها سپرد و آن هنگام که به سازش و صلح دعوتشان کرد، جز کینه و نامروتی از آنان بر نخواست!

پس دستان قدرتمند امام شیعیان درب قلعه ی خیبر برکند و به پیروان خویش آموخت که ریشه ی عهدشکنان فسادآفرین یهود را در هرلباس که باشند به قدرت الهی از جا برکنند!

آقای زیباکلام، حزب الله لشگر و نماینده ی ایران نیست! حزب الله جلوه ای از غیرت فرزندان خیبرگشای حیدر کرار است. شما هم بهتر است در نبرد نهایی ایمان و کفر به سپاه محمد بپیوندید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد