والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

آزادی برای عدالت

در هفته نامه نه دی خواندم که وحید جلیلی، مرد خلاق اندیشه عدالتخواهی وظیفه اصلی مجلس نهم را فراهم کردن آزادی برای حزب اللهی ها دانسته است. البته ادامه سخنان این عدالتخواه نواندیش نشان می دهد که منظور حزب اللهی به معنای واقعی کلمه است، نه حزب اللهی های شاخص به ریش و انگشتر یا مانور دهندگان صفوف نمازجمعه برای حفظ اتصال خویش به 2 ـ 3 صف اول، حال امامت بر عهده هر کس که می خواهد باشد.

سؤال اصلی من اینجاست که تفاوت این خواسته وحید جلیلی، به عنوان نمادی از جریان عدالتخواهی، چه تفاوتی با آزادی خواهی جریان روشنفکری دارد؟ و بدنبال این سؤال می خواهم بدانم عاقبت این آزادی خواهی همانی خواهد شد که در دورانهایی مثل مشروطه یا دوره موسوم به دوم خرداد رخ داد؟
قبل ازینکه بدانیم چه بر سر آزادی آمده است، باید کاوش کنیم تا از آزادی خواهی ملتها و حرکتهای وسیع اجتماعی برای کسب این حق بیشتر باخبر شویم.

مسلماً آزادی به ذات خود برای هرکسی و به تبع آن برای هر ملتی مطلوبیت فراوان دارد، لیکن آزادی نه  میتواند تنها مطلوب فرد و جامعه باشد نه غایت خواست و مطالبه انسان و اجتماع انسانی خواهد بود. 

یکی از دامهایی که ممکن است انقلابات اسلامی منطقه به آن فروافتند، بدست گرفتن آزادی خواهی و مطالبات شعاری ملتها توسط جریان آریستوکرات یا نخبه سالار است، به نحوی که برای گرفتن آراء جمهور ملت یا مانور سیاسی دست به ابراز شعار آزادی خواهی با انواع لطایف الحیل بزنند. 

تنیجه امر آنکه مردم به مانند دوره دوم خرداد، عطای آزادی خواهی روشنفکرانه را به لقایش می بخشند و باز هم در دوره های بعدی انتخابات عمومی به هرکس که به خواسته آنان بی تفاوت و  یا از درک مطالبات ملت را ناتوان باشد، دهن کجی کرده و به سمت ملاقات خواسته های خود حرکت می نمایند. 

در دوره مشروطه نیز همین امر باعث عقب نشینی و ضربه خوردن روحانیت و به تبع فرونشستن حرکت مردم ایران گردید. کسانی که از قلم، بیان، رسانه، منبر، روزنامه و یا پول و ارتباطات بهره مند بودند به مصادره خواستهایی پرداختند که در شعار آزادی خواهی خلاصه می شد. مردم دین می خواستند، نان می خواستند و از همه مهم تر "عدالتخوانه" و "شورا" طلب می کردند.

تمامی این  خواسته ها نیاز به یک مجرا داشت و آن آزادی بود. شعاری که از آن می توان هر شوربایی را پخت و در نهایت هم به مدد دست طرّار استعمار حکومت جبار رضاخانی از آن بیرون کشید.

امروز که بر هر سالم الطبعی روشن شده است که جریان حیله گر دوم خردادی به دنبال آزادی و اجرای اصول آن به نحو مطلق در این اجتماع نبود. خصوصا پس از داستان حیرت آور 88 جای شک برای احدی باقی نگذاشت که آزادی، احترام به حقوق دیگران، مساوات و عدالت در قاموس این شیادان معنایی ندارد. پس دلیل بسط ید آنان در موج سواری بر رودخانه آزادی خواهی چه بود؟  آیا مردم از شعار آزادی و دموکراسی آنان برداشتی دیگر داشتند و نتیجه ای دیگر را بر انتهای آن انتظار می کشیدند؟

امروز که مجلس به دست عدالتخواهان سپرده شده است، و امیدواریم نفس قدسی رهبر انقلاب به یاری خداوند بتواند نمایندگان مردم را در این مسیر حق، یعنی عدالتخواهی به تکاپو و نشاط وادارد، هم باید به دنبال بسط آزادی بود هم نوع آزادی و غایت آنرا تعریف کرد و هم آنقدر آزادی فراهم کرد که هیچ شعاری، حرکتی  و هیچ مطالبه فردی و اجتماعی این ملت به دست طبقه خاص آلیگارشی نیفتند و اصولا آنقدر فضا باز و بیان مردم صریح باشد که فرصت این مصادره به مطلوب پدید نیاید.

اما غایت هر آزادی طلبی، جدای از نفس خود آزادی، چه باید باشد؟ یعنی از این آزادی می خواهیم به کجا برسیم؟ چیزی که هم انقلابات منطقه باید مراقب آن باشند و هم مجلسی که امید لرزان خویش را به آن دخیل بسته ایم. این همان چیزی است که خواص زمانه آنرا در دوران مشروطه از دست مردم و علما قاپیدند و در دوران دوم خرداد جنازه اش را در گور آزادی و جامعه مدنی دفن کردند تا ناکامی ملت را به جشن بنشینند.

غایتی که جلیلی در قالب آزادی حزب اللهی ها معرفی می کند و به دنبال آن از فراهم شدن آزادی برای ایستادن در مقابل آنان که مملکت را ملک طلق خود می پندارند سخن می گوید، سرجمع آزادی برای رسیدن به عدالتخواهی است.

اصل و غایت حکومت اسلامی و مشروعیت صدر و ذیل هر دولتی که بر پایه ولایت الله بنا شده است، همانا و بدون تردید اجرای عدالت محض بر اساس قانون خداست. پس بهتر است مجلس هم برای تأمین این بستر عدالتخواهی یعنی آزادی توحیدی گام بردارد هم در عین تسهیل اجرا و دفاع از حریم آزادی، تحصیل حاصل نماید و در متن آزادی به جای سینه زدن برای آزادی، حرکت پرنشاطی را برای اجرای عدالت و ساختن ابعاد گوناگون و مغفول آن آغاز نماید تا خون تازه ای به کشور و نیروی عظیم دینی امت دمیده گردد.

ما آزادی را برای گفتن از دردها و زخمها می خواهیم، برای عدالت!

چه زیباست اگر در ختام کلام بازهم جمله سیدشهیدان سنگر فرهنگ را بازخوانی کنیم که در این کشور همه آزادند بجز حزب اللهی ها!

نظرات 1 + ارسال نظر
دولت حق (1) دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:50 ب.ظ http://dolatehagh.com

متاسفانه به علت وجود مشکل در سیستمی که ما ازش خدمات می گیریم امکان خواندن پیام های ارسالی وجود نداشت. اما در مورد مطلب خواستم نظری بنویسم دیدم جمله ارزشمندی که نقل کردید خودش دوای همه درد هاست پس: در این کشور همه ازادند به جز حزب اللهی ها. موفق باشید و سرافراز.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد