والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

تو نباشی چه امیدی به دل خسته من!؟

         دلم گرفته، آنچنان که گویی باز خاطره فردای دوم خرداد هفتاد و شش برایم زنده شده است. خاطره روزهایی که فریاد را در گلو خفه می کردیم چون زنجیر افکار عمومی چماقی شده بود بر سر هرآنکس که میخواست پرده از چهره رجّالان کذاب عرصه لیبرال دموکراسی بردارد. 

نمی دانستم که در آن بحبوحه غم فزا چه راهی باز خواهد شد و چه روزی مردی، دلاوری، مجاهدی و نستوهی به پا خواهد خاست تا طومار پرده دری های دشمنانی که 26 سال این مملکت را تاراج کردند و عملاً چتر نفوذ خود را بر تمام ارکان این مملکت گستردند، برچیند.  

 

 

تصور نمی کردم که روزی برسد و دستهایمان را در دستان هم گره کنیم و دوباره فریادهایی از جنس فریادهای حضرت روح الله سر دهیم. یادش به خیر شبی که تو را بر قله پیروزی دیدیم شیرینی فروشی مقابل مسجد پر بود از بچه هایی که جعبه جعبه شیرینی می خریدند، بعضی هم بابت هر شیرینی تأکیدی بر انجام ذکری می کردند تا نذر مقدس خویش را برای پیروزی محرومان و متدینان به رخ بکشند. 

شاید به من بگویند سیاسی نیستی، بلد نیستی کی و کجا چه بگویی. آری من سیاست پیشه نیستم، من عاشقم، مجنونم، رنج کشیده ام، سیلی خورده ام، غم زمانه را با تمام وجودم لمس کرده ام. من می دانم که فقر یعنی چه، من از همان مردمم که خمینی کبیر فرمود تا انتها با ما خواهند ایستاد! چون طعم استضعاف و ظلم را با مغز استخوان لمس کرده ام.  

من نمی خواهم تو از ما جدا شوی، من دوست ندارم از مدیرانی بگویم که تو را خواستند زیرا با آمدنت مدیران اصولگرا را بر جای اصلاح طلب نشاندی تا اینان ژیان خویش را به پژو و کوخ خود را به کاخ مبدل سازند. اصولگراها اگر عرضه داشتند همان سال شصت از مجاهدین انقلاب توسری نمی خوردند تا رئیس جمهور منتخب ملت نتواند نخست وزیر همراه و همداستان با خود را به کار بگیرد.  

 مرد میدان تو بودی! نمیدانم، حال درستی ندارم، فقط می خواهم تو بمانی، باشی با ما، تا انتها! همان انتهایی که امام راحلمان فرمود؛ "تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم. ما بر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم، ما تصمیم داریم پرچم لااله إلا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم."  

 

 

نمی دانم چه کار می خواهی بکنی، نمی دانم راهش را میدانی یا نه، نمی دانم مرد راه می خواهی بمانی یا نه. نمی دانم چه در سر داری و یا چه بلایی بر سرت آمده، نمی دانم ازینکه نماینده مجلسی که دوبار بخت خود را در انتخابات آزمود اما از چهار میلیون رأی نتوانست جلوتر برود و هرچه میخواهد به تو می گوید و تو را به راحتی جرعه ای آب به سوء استفاده متهم می کند خسته کرده یا همانی که به هنگام تصویب بودجه دولت به دلیل یک دلار افزایش قیمت نفت آیه استرجاع می خواند دل تو را گرفته است،اما می خواهم بدانی که ما محرومان و مستضعفان هنوز دردهایمان تسکین نیافته، ما هنوز شلاق تند نگاههای مستکبران را بر پشت و صورت خویش احساس می کنیم.  

هنوز هزار کودک کار در محله فقیر ما هستند که دوست دارند ناهار سیر بخورند و سال نو یک دست لباس بهتر به تن کنند. در عوض هم هزار هزار گردن ستبر در قله های دست نیافتنی شهر هستند که با تبر عدالت نشکسته اند.  

 

 

با ما بمان! از من جدا مشو که توأم نور دیده ای! دیشب وقتی آقا در جمع کارگران سخن می گفت، اهل خانه در لحظه آخر صحبتش که از خدا خواست ما را مشمول ادعیه ذاکیه حضرت بقیة الله قرار دهد اشک ریختند! یا صاحب الزمان ما سربازان تو هستیم، این مملکت مال شماست، صاحب این انقلاب شما هستی، آقای ما دعا کن برای ما! 

یا سیدی و مولای، یابن الحسن، روحی فداک، دعا کن که دیگر نیاز نباشد سالار ما و نائب تو دست به استغاثه به پیشگاه تو بردارد.

 

نظرات 6 + ارسال نظر
مستضعف کاخ نشین!! پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ق.ظ

از مستضعفین بصیرت بیشتری انتظار میرفت. اون چیزی که قلب آدم رو فشرده میکنه عدم تبعیت عملی سریع و صریح از ولایت امرمونه؛ اونم از اونی که مهره گمشده این همه سال بعد از انقلاب بوده و امید همه ما.
باید دونست که نور دیده واقعی همه ما سیدعلی مظلوممونه و هرکسی بخواد در مقابلش بایسته و پافشاری کنه باید حذف بشه؛ هرچند اگر روزی بخاطر پیروزیش احساس پیروزی میکردیم... و این دردناکه

محمدهراتی پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ب.ظ

سلام
معرکه بود
این دوسه بند آخر اشک مارو درآوردی
حتم بهم ایمیل بده ایمیلتو داشته باشم
ضمنا متنتو برای دوستان بفرست
اینطور چیزارو باید یطوری دکتر بخونه

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ

ببینید ما امید و توکلمان به خداست...حتی بعد از اتحال امام نیز ما با تکیه بر این روجیه توانستیم به راه انقلاب اسلامی ادامه دهیم...حال هر چند دکتر با این اسانی بدست نیامده که به این اسانی کنار گذاشته شود و البته در عقبه انقلاب نیز چنین حوادثی را می توان مشاهده کرد ..اما باید برایتون بگویم اگر این جمله شما که..تو نباشی چه امیدی به دل من...خطاب به اجمدی نژاد است اصلا با آن موافق نیستم..اگر احمدی نژاد نباشد خدا هست...آقا هست...ما هم هستیم...برای ما مهم این است که جلوی انحراف را بگیریم...بگذار هر چه می خواهد ژیش آید..حتی اگر مجبور شویم انتخابات ریاست جمهوری را با مجلس همزمان برگزرار کنیم

ایمان حیاتی جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.imanparadiso.blogfa.com

با سلام
نمی دانم چرا در و تخته را با طعم احساس گرد هم آورده ای که بگویی یادش بخیر دوم خرداد 1376. اما به نظرم یاد و خاطره ی دوم خرداد 1376 در سال 1380 تمام شد نه سال 1384. فعلا با خاطراتت زندگی کن عاشق

محمود شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:01 ق.ظ

اشتباه از ما بود که خاب سرچشمه را در خیال پیاله میدیدیم

هر کو که پیاله ابی مان میداد به گمانمان از اولیای باران است .

علی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:08 ب.ظ http://m-alineise.blogfa.com

سلام وحید جان وبلاگ فوقالاده زیبایی دارید لطفا بنده۹ رو به عنوان لینک خود بپزیرید
امید وارم زیر سایه حق تعالی موفق و سربلند باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد