والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

صبح بهار من

 انگار دلم یکهو بدجوری هوای مولامو کرد، انگار یهو خودمو تنهای تنها دیدم. خود به خود این شعر به طبعم رسید و از فرط دوری حضرت خورشید این رباعی رو سرودم. 

خدایا به ما عرضه بده تا مولامون رو برای ظهورش یاری کنیم.

 

قسم به صبح بهاران، بهار یعنی تو 

دل شکسته من را قرار یعنی تو 

 

ببین که اشک ز چشم شکوفه می ریزد 

امید دیده چشم انتظار یعنی تو 

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد