والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

من من من

    فرقی نمی کند اهل کدام خیابان هستیم! کجایی هستیم یا چه هدفی داریم! مهم این است که دیگران مارا چگونه می شناسند! یعنی چه؟ می گویم! یعنی ما خود را چگونه شناسانده ایم!

به روزهای سال 84 و یا بحبوحه جنگ تمام عیار 88 می اندیشیدم!

امروزها را می دیدم! امروزها که از این داو طلبان صندلی ریاست می پرسند برنامه شما چیست یا اولویت شما کدام است!

اولویت من!

برنامه من!

نگاه من!

پروژه های من!

وعده های من!

چقدر از این میم های پرنوسان بیزار میشوم!

یاد اون روزها می افتم که به جای جستن شهردار بسیجی تهران به اسم و نامش، کلمه ی "مردم یار" را بر آدرس مرورگر خسته اینترنتی خود می نگاشتم!

همه جا سخن از ملت ایران بود! یادم نمی آید من من کرده باشد اما از همه بیشتر به شخص او و خصایص فردی وی نگاه ها جمع شده بود!

تفاوتها کجاست؟

مردم قلبهای خویش را به چه کسی عاریت خواهند داد؟

من که از من ها بیزارم! 

وقتی برای "من" حرف می زنی من هم تو را می بینم!

من باید خودم را در قاب چهره و کلام تو بیابم تا احساس کنم من یک رأی نیستم! من یک ملتم که میخواهم از دریچه ی چشمان تو به جهان امر و نهی کنم!

وقتی تو فقط خود را می بینی و میخواهی بگویی که میتوانی!!!! به من چه ارتباطی پیدا میکند که چه میخواهی انجام دهی! تو هم مثل یکی از هزار!

باید بگویی که من به کجا می خواهم برسم! من که ملت هستم! من که محرومم! من که بی پناهم! 

فرق احمدی نژاد را دانستی؟

باید دلت را جلا ببخشی! بوی سبزه های خیس تواضع که ندهی نمیتوانی برای مردم نقش بازی کنی!

خالص باش تا شراب نابی شوی که از لاجرعه نوشیدنت اشکها و لبخندها به هم درآمیزند!