چند درصد مسئولان و مدیران نظام به سخنان رهبری به مثابه دستورالعمل بالینی خویش عمل میکنند؟
چند نفر را می توان در کل سیستم اجرایی کشور یافت که در مصادر امورند و ایمان دارند که عمل به دستورات ولی فقیه به معنای اطاعت از اولوالأمر است؟
آیا مدیران واقعا برایشان مهم است که رهبری چه می گوید و مطالبات آن فرزانه فهیم چیست؟ چقدر ادعاها و ولایت ولایت کردنهای مسئولان حقیقی و دارای معنا و مغز است؟
دقیقا آماری از ایمان و عمل مدیران در این موضوع نداریم اما قاعدتا نگاه سرانگشتی ما به این صحنه پر از هیاهو نشانگر وضعیت خوبی نیست!
اردیبهشت ماه بود که در شورای فرهنگی دانشگاه به عنوان کارشناس فرهنگی پیشنهاد تشکیل ستادی برای بزرگداشت ارتحال حضرت امام دادم و نهایتا مثل همیشه خودم هم تنظیم کننده دستور جلسه و تبیین کننده موضوعات در این خصوص شدم.
شوربختانه از آنجا که این امور و مجاهدتها و تلاشها را به امید آبادسازی آخرت در نظر میگیریم، پیشنهاد دادم که ستاد بزرگداشت در محل پردیس دانشگاه شکل بگیرد و برخلاف جلسات بیهوده هرساله، این بار در پردیس دانشگاه و تحت مدیریت خود ما انجام پذیرد.
گفتن این جمله همانا مصادف شد با اخم معاون فرهنگی و شکفتن گل از چند نفر معدود دیگر!
بعد جلسه هم انواع درود و سلام بی پایان بود که به ارواح اموات من و اجدادم نثار میشد!
تازه فهمیدم که چقدر خامی کردم و ایمان بیخود به خرج دادم و خنگ بودن خویش را به تمامه به تصویر کشیدم! به قول قدیمی ها غیرت زیادی هم کفر می آورد!!!
به یقین حدس درستی زده اید که جدی گرفتن یک امر اساسی مثل بزرگداشت مفید و پرمغز برای حضرت امام چقدر میتواند برای ما خطرناک و البته بر خلاف اشتلم و سروصدای مدیران و مسئولان، بسیار دردسرساز هم باشد. ما کلا نماد درد سریم!
حتما شما هم بسیار بیشتر از من ازین خاطرات مضحک و درعین حال دردآور سراغ دارید. این امور نشان دهنده میزان اعتقاد و ایمان قلبی ما به آن چیزی است که خود را بدان منتسب میسازیم و مدعی هستیم فلسفه وجودی ما انجام آن است و بی آن از حیّز انتفاع ساقطیم.
سخنان پرمغز رهبری حکیم انقلاب در مراسم چهارده خرداد امسال هم برای آنان که خوشبختانه یا شوربختانه به آن ایمان دارند و این دستورات را جدی می گیرند هم نوید بخش بود هم مسئولیت آور! هم گرمی بخش صحت راهی بود که انتخاب کرده ایم هم غصه افزا و دردسازتر!
هرچند بازهم نشانی شد بر اینکه آنچه می خواهیم مطلوب و خواسته رهبرمان نیز هست، اما بازهم سیلی محکمی بر صورتمان نواخت که چقدر مدیران ما و مسئولان همیشه سائل کشورمان به این نقشه راه معتقد و پایبندند.
من نظری در این خصوص نمیدهم اما خود شما قضاوت کنید که برای مدیران و مسئولان بی سؤال جمهوری اسلامی چقدر اهمیت دارد که رهبری انقلاب و ولی فقیه جامعه اسلامی ممنوعیتهای جدیدی در مسیر حرکت پیشرفت کشور تدوین نموده اند. تدوین که نه، بلکه بار دیگر اعلام فرموده اند.
به این جملات بار دیگر بنگرید:
"در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتى ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگرى ممنوع است؛ لذتجوئى ممنوع است؛ به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن، براى مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیتهاست که میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حرکت میکنیم."
آیا درصدی از مسئولان هم یافت می شوند که به فکر اجرای این دستورات واضح و روشن باشند که البته با تمامی وجود می توان شاخص ارزیابی آنرا در حیات روزانه و یا مدل مدیریت آنان جستجو کرد؟؟؟؟
اسیرایی که صدبار بدتر از الموت لصدام گفتن بعثی ها علیه ملک و مملکتشون شعار دادن، بلکه شعار ساختن!
تا دلتم بخواد نفوذی بینمون بود! چنتاشون مث همونی که توی قلاده های طلا بود گیر افتادن، بقیه موندن و هستن و زهرشونم تا مغز استخونمون تزریق می کنن.
آره وسط یه جنگیم!
اما آمریکا چیکارس؟
من که آمریکا و اسرائیل ندیدم! هرچیزی ضدش توی خودشه!
اسرائیل ته کار که دیگه همه چی هویدا میشه، نیرو میفرسته! اونم نه تازه موسادی! همون ایرانی! یه عده از خودمون!
تازه این زمانیه که مث روزای خون و فتنه کار به بیخ میرسه!
اما این روزا خیلی وضعمون شبیه حصر آبادانه!
داشتم سعید قاسمی رو از روی اینترنت نیگا می کردم، شعری که خوند مارو به یاد همین روزامون انداخت!
"کمک بده حاجی جون، بچه ها قیچی شدن".
آره داریم از دوطرف میخوریم!
جاتون خالیه! هم اونایی که در وسط سیستم فرهنگی نظام مقدسمون نیستن تا درد رو بفهمن، هم جای اونایی که لای رملای فکه زنده زنده سوختن و نی های هور رو با سوز عاشقیشون به آتیش کشیدن!
جاتون خالیه! دیگه امروز عراقی نیس دور و برمون! موسادیه داره به هیکلمون میخنده و ساعت میزنه واسه رسیدن زمان فروافتادنمون!
ما داریم قیچی میشیم!
همون سبزا و لیبرالای قدیم دوباره جون گرفتن، ازین طرف جاده صاف کنشون شدن همینایی که شبیه ماهان!
آره اگه دور داریم میخوریم کار دوستای سابق خودمونه!
دوس که نبودن، از اولم دروغ می گفتن! نونشون توی این کار بوده! قیافه ساختن تا بی هنری و بی عرضگیشون معلوم نشه!
حالا که به نون و نوا رسیدن و سفره رو باز دیدن، دارن همه رو لت و پار می کنن که نکنه مقام و جا و مدیریت دست کس دیگه ای بیفته!
حالا حاضرن دستشونو بدن تودست کسایی که تا دیروز کوس مبارزه و مخالفت باهاشون رو مینواختن!
شدن جاده صاف کن بی هویتای سابق!
شدن مامور اونا، اونا شدن هویت اینا!
کوری عصا کش کور دگر شود!
خیلی حمله بدیه، یکی بیاد تا گلو ریش بذاره و وسط قلب بسیج و سپاه نفوذ کنه انوقت بیاد کسیکه وسط فتنه جوونا رو تحریک میکرده بیاره مدیر کنه اونم وسط خط مقدم جبهه فرهنگی، توقلب دانشگاه واسه چندهزار دانشجو!
سبزا و لیبرالا از جلو دارن تک تیرندازاشون رو میفرستن سراغمون تا دونه دونه به خاک بندازنمون!
ازون ور زره پوشای خودی پرچم ولایتو میزنن بالا سرشون و درو میکنن و میان بالا! زره پوشن! حتی موشکای عماد مغنیه ام نمیتونه از کار بندازتشون! چه مصونیتی! بی نظیره والا!
کربلا! پس نخودا چی شدن؟
بابا بچه ها قیچی شدن! خنجرای آبدیده منافقای محاسن بلند داره فداییای سیدعلی رو سر میبره!
به دادمون برسید!
اسرائیل داره ازمون کشته میگیره!
کاش اسرائیل بود! بهائیت و وهابیت دارن با مسخرگی تموم نیروهامونو از گرده ما میبرن! زور داره داریم توی دانشگاه ازینا میخوریم!
کاش یه آوینی هم پیدا بشه و "روایت هزیمت" بسازه از ذبح شدن فرزندان خامنه ای وسط این معرکه نامردی و غربت! بخدا داریم ذبح میشیم!
این بار بعثی جلومون نیس!
این بار منافقای مدعی سرصف اول نماز جماعتن!
کمک بده حاجی جون! بچه ها قیچی شدن!
پیامبر اکرم (ص) :
از نـفـریــن ِ مـظـلــومــــ ، بـپــرهــیــز !
زیـرا وی به دعـا حـق خـویـش را از خـدا میـخواهـد ،
و خــ ــدا ، حـق را از حـقــ ـدار ، دریــغــــ نــمـیــدارد ...
آب مهریه ات، فریاد ارثیه ات
تنها هنگامه آتش گرفتن خانه را می گویند، بی خبر از اینکه چرا هیزم ها تو را دوره کردند.
تنها تو را در میان کوچه دیدند بی آنکه بپرسند چرا نامردها این قدر قساوت به خرج دادند.
جرم مادر جوان مدینه چه بود؟ به کدامین گناه شرم آور ترین دعوای تاریخ را بر سردر معبر جبرئیل با تو ساز کردند؟
می دانم! شاید بدانم! چون درد را از تو به ارث برده ام!
میفهمم! شاید قدری بفهمم! چون اتهام خوردن را از ولای تو به ارث برده ام!
میشناسم! غم را! درد را! تهمت را! غصه و محرومیت را! تودهنی خوردن و امر به سکوت شدن را! من وارث غمهای بی کسی تو از ورای چهارده قرن درد و محرومیتم!
می دانم چرا نگذاشتند در خانه آرام بگیری و اشک را خوراک روز و ناله را مرهم شبهای خویش نمایی!
امروزهاست که می فهمم! چون من نیز مثل تو فریاد می زنم و خطابه را سلاح تیز حق خواهی ساخته ام!
میدانم که قداره بندان و نوچه های بی صفتشان اگر نتوانند از عهده خطابه شیرافکن برآیند خانه را بر سر خطیب ویران می کنند! میدانم می تازند تا زندگی ات را سیاه کنند بلکه زبان بلیغ تو را کوتاه نمایند.
کاش به مسجد نمی رفتی! کاش میرفتی و خطبه نمی خواندی! کاش خطبه ات را آنقدر رسا نمیخواندی که بلاغتت تحقیر کننده کوچکترین درندگان متعفن شهر مدینه باشد!
آخر مادر جان حسودان اگر کم بیاورند کید خود را بلیغ میکنند نه بیان نداشته خویش را!
آنان که زبان تیز حق خواهی را تاب نیاورند آتش تیز میکنند و دود را برای سیاهکاری خود به میانه می کشانند.
مادر چه ارثیه ای گذاشتی! فریاد بر سر بی عدالتی! بیان بلیغ در مقابل گردن کلفتی و قدرت خواهی!
آنان که خانه را دوره کردند انتقام فریادهای ملکه خطابه را در پهنه مسجد پیامبر گرفتند!
انتقام لحظه ای که شیر دختر پیامبر داد از بیداد غاصبان برآورد، اعلموا أنّی فاطمة! بدانید من فاطمه ام!
برای تمام فاطمیه ام همین جمله کافیست تا بدون مقتل کوچه و خانه بگریم! بدانید نامردها! من فاطمه ام!!!!!
می پنداشتم تنها ارثیه ای که به تو رسید فدک بود! تنها چیزی که امیرالمومنین فاطمه، به عثمان بن حنیف می گوید از آنچه آفتاب بر آن تابید فقط فدکی بود که به دست ما رسید و آنرا ستادند و بخشیدند!
اما امروز لمس می کنم که فدک فریاد مظلومیت محرومان همیشه تاریخ بود تا از مادر آسمانی خود ارث برند فریاد و بلاغت را ! یاد بگیرند عزت و ایستادگی در گلوگاه تحریف تاریخ را!
مادر دلم آرام می شود وقتی تنهایی ام را با غربت خانه تو هم جنس می بینم!
مادر جان! جان به فدایت! وقتی جان خسته ام را با خستگی تو در دفاع از حق مغصوب صاحب حق هم نوع می یابم!
مادر شجاع من! خوشحالم که بر دهانم مهر مشت می کوبند و سکوت را شایسته زندگی ام معرفی می کنند اما نمی توانند تا زنده ام ساکتم کنند! چون خود را وارث تو می پندارم! وارث خطبه فدک زهرا!
می دانم و از خدای نیز می خواهم! انتهای جاده زهرایی بودن محرومیت است! محرومیت از تمام شیرینی ها! شیرینی که حضور توست در زندگی ما! روزی خواهد رسید که ما را از آب هم محروم می کنند!
این تقدیر تاریخ نامردی هاست که هرکه ارثیه زهرا دارد، روزی نیز باید از مهریه زهرا محروم شود.
مادر مهربانم! شادم که با غم تو آه می کشم!