والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

3 اشتباه بزرگ

3 اشتباه در برقراری رابطه و راه حل 2 مسئله اصلی در روابط


اشتباه بزرگ در ارتباطات

اسـرار بـرقـراری یک رابـطـه مـؤثـر چـیـست؟ چـگونـه یک زن آنچیزی را که میخواهد بدست می آورد در حالیـکه شـریـک زنـدگیش را نیز به خواسته اش میرساند؟ بگذارید نگاهـی داشته باشیم به سه مشکل اصلی که اکثر زوج هـا بـا آن دست به گریبان میباشند و ببینید چگونه میتوان آنها را حل نمود.


اشتباه 1: ایجاد ارتباط برای زیر نفوذ خود قرار دادن و زرنگی

گاهی اوقات ما یک رابطه را برای بدست آورن خواسته هایمان آغاز می کنیم خواه طرف مـقابـل تـوانایی برآوردن آن را داشته باشد و خواه نداشته باشد. قـهـر مـی کنـیم، اخــم می کنیم، تهدید میـکنیم، چاپلوسی میکنیم و آنچه در تـوان داریم برای ایجاد احساس ناراحتی در طرف مقابلمان انجام می دهیم. این نـوع رفـتـار، گـرچـه مـمـکن اسـت بطور موقتی مؤثر باشد، اثر بسیار ناگواری در طولانی مدت بر سلامـت رابـطه خـواهـد گذارد. آن را رها کنید، برای خواسته و پیشنهادات نفر دیگر احترام قائل گردید. اگر او نمی تـواند خواسته شما را برآورده کند، ببینید میتوانید خودتان آن را به خود بدهید.


اشتباه 2: ایجاد ارتباط برای فریب دادن

با اینکه نیازی به گفتن ندارد، این یکی از خطرناکترین انواع رفتـار اسـت کـه بـسیـاری از رابطه ها را نابود می کنـد. دروغ هـا، گـزافه گـویـی ها، بازی دادن ها و نیرنگهای متداول همگی باعث پریشانی و رنجش میــگردند. آنها بنیان رابطه را به لرزه درآورده و در نهایت شکافی عمیق در اعتماد بوجود می آورند. نسبت بـه خـطر آن هـوشیـار بـوده و پیش از اینکه آغاز شود متوقفش سازید. اگر این چیزی است که برای شما آشنا بنظر میـرسـد، ابتدا آنرا در رفتارهای خودتان مورد سنجش قرار دهید. اگر صادق و رک باشید، دیگر مایل به پذیرش فریب دیگران نخواهید بود. در روابط خود راستی و درستی را پیشه کنید.

اشتباه 3: ایجاد ارتباط با پیغامهای متناقض

پـیـامـهای متناقض -- چیزی را گفتن و چیز دیگری را انجام دادن -- یک فـرم بـسیـار رایــج فریب و نیرنگ می بـاشد. همچنـین ایـن مـی تواند بـصورت قـول دادن لفـضی یـا عـملی و انجام ندادن آن دربیاید. پیغامهای متناقض باعث پریشانی بسیار میگردند. همیشه به اعمال فرد توجه نمایید. معـمولا اعمال نـسبت بـه گـفتـار هـمتـرازی بیـشتری با حقیقت دارنـد. اگـر گـفتـارشـان بـا اعـمالـشان در تناقض بود، آنچه که گفته می شـود را نـادیـده پـنـداریـد. درک کنید که شخص دارای تعارض بـوده و اجازه ندهـیـد شـمـا را نـیـز دچــار آن احساس نماید.


راه حل های دو مشکل اصلی در روابط

هیچ رابطه ای بدون برقراری ارتباطات مؤثر دوام زیادی نخـواهـد آورد. مـا در سـراســر روز صحبت میکنیم (و گوش می دهیم )، اما تنها بخش کوچکی از ارتباط ما بصورت گفتاری رخ میدهد. بیشتر اوقات تصور می کنـیم کـه دیـگران گفته های ما را گوش داده و متوجه می شوند، اما عمدتا این موضوع صــحت ندارد. اغلب شخص دیگر در حال اندیشیدن به آنچیزی ایست که میخواهد در جواب صحبتهای شما بگوید، و نوعی خیالپردازی که هیچ ارتباطی به موضوع مورد بحث ندارد را در ذهن خود می پروراند. هنگامیکه نزاع میکنیم، می خـواهـیـم بیـش از پـیش فـهمیده شویم و واژگان همانند تیر به جلو و عقب به پرواز درمی آیند. در این شرایط، تجزیه و تحلیل مسئله میتواند دور از ذهن گردد.

بنابراین اسرار ارتباط مؤثر چیست؟ بـه دو مشکل اساسی در ارتـباطـات و نحوه حل آنها توجه نمایید. بعد از این مرحله خواهید توانست پایه های بهتـرین نـوع رابـطـه ای کـه تــا بحال تصورش را میکردید را بنیان نهید.


مشکل اول: می خـواهید حـق را بـخود داده و ثـابت کنید که دیگری در اشتباه است

پیش از آنکه بتوانید یک ارتباط مؤثر را آغاز کنید، باید نگاهی موشکافانه بـه قصد و غرض خـود بـیندازید. آیا برای اینکه توسط دیگران فهمیده شوید ارتباط برقرار می کـنـیـد، بـرای بدست آوردن خواسته ها، یا هدف دیگری را فرا سوی سخـنـانـی کـه در حـال بـیـان آنها هستید دنبال میکنید؟ بسیاری از زوج ها به مرحله ای میرسند که فقط میخواهند ثابت کننده حق با آنها بوده و نـفــر دیـگر در اشـتـباه است (و همیشه اینطور بوده است). این نـوع رابطه همانند نبرد می ماند. این سخنان مملو از خشـم و سـرزنش بـوده و سـبــب میگردند نفر دیگر احساس کوچکی نـمـایـد. حرف های رد و بدل شده در چنین رابطه ای هرگز گوش داده نمیشوند. هرچند که آنچه با صدای واضح و بلند خوانده میشود خشم و عدالت موجود در فراسوی مراودات است. جهت رفع این مشـکل، تصمیم بگیرید همدیگر را سرزنش نکنید و به صحبتهای یکدیـگر بـا خـلوص نـیـت گـوش دهید. تصمیم بگیرید که درصدد ثابت کردن چیزی برنیامده و در عوض راهی برای ایجاد یک پـل بـرای درک مـتـقابل پیدا نمایید. این تصمیمات در موفقیت یک رابطه بسیار مفید واقع خواهند شد.


مشکل دوم: قادر نیستید به حرفهای طرف مقابل گوش دهید

بیاد داشته باشید که یک ارتباط فقط از صحبت کردن تشکیل نشده بلکه شـامل شنیدن و گوش دادن به آنچه که در حال بیان است نیز میباشد. ما میتوانیم کارهای زیـادی برای آموختن هنر گوش دادن انجام دهیم، امـا بـرای آغـاز، بـسیار مـهـم اســت که بدانیم اگر فـردی بخـواهـد نـقطه نـظرات خـود را کــنار گذاشته و حقیقتا آماده دانستن درون و افکار دیگران گردد، آنگاه از روی صداقت آنچه کـه در حال گفتن است را فقط باید "بشنود." این کار خیلی هم آسان نیست. بسیاری از ما آنچه که میشنویم را بسرعت تعبیر و تفسیر کرده و آنرا در یک شکاف آماده قرار می دهیم. برخی صحبتها را تحریف می کـنند. برخی تظاهر به گوش دادن میکنند درحالیکه سرگرم افکار خود هستند. یک راه حل بــرای ایــن مشکل آن است که برداشت خود را از صحبتهای دیگران بــرای آنـها تکرار نمایید. بگذارید بدانند که ارتباطات آنها چگونه درون ذهن شما تفسیر می گـردند. اجـازه دهـیـد دیــگران پـیغامـهای خــود را با استنباط شما منـطق سازند. و در نهایت، راغب حقیقی شنـیـدن منظور آنها باشید.

خدایا دل چرا میگیره؟

 

خدایا دلم گرفته از خیلی ها 

خودشونم میدونن کیو میگم! 

   

آخه خدایا من بد بودم! اما تو چرا با دل آدم قرار تنبیهی میذاری؟؟؟؟؟؟؟  

من که تو رو دوست دارم آ خدا!!!!! 

بیا و لااقل منو توی این شبها تنها نذار!!!!!!!  

ذکر حسین

     وقتی به مرحمت دوستان شبه امنیتی و دارندگذان محاسن های بلند و انبوه، از بخشهای حراستی و گزینشی به تنبل خانه های موسوم به فرهنگی نقل مکان نمودیم و در حقیقت آواره شدیم، هنوز با وجود سرخ شدن در روغن نامردی ها و کارشکنی ها، امید داشتم که بتوانم  روحیه جهادی خویش را حفظ کنم و همچنان در مسیری که حیات خود را با تنفس در آن ساختار مساوی می دیدم، ثابت قدم بمانم. 

درد داشتن و همچنان معتقد بودن به راه و اندیشه مطلوب تر است تا بی دردی و آسایش اما بی اعتقاد به کاری که انجام می دهیم.

از لطف تنبلهای خواب گرفته بازهم رخت بربستیم و به محلی آمدیم که کاری فنی و شغلی تخصصی محسوب می شود و به نحوی با تمامی سازمانهای اجرایی استان در ارتباط است.

 البته این شغل بی خطر و پرکار حاصل خلاقیت و تدبیر خود ریاست عالیه بود که در عین تنهایی و بی همراهی در مجموعه وسیع تحت امر خویش، بازهم به فکر یک نفر از مجموعه نیروهای انقلاب بود و هست اما چه کند که مثل سایرین در هنگامه ورود باند نداشته و اتوبوسی به میدان نیامده است.

القصه، خوب یا بد، اندکی که از حضور 10 ـ 12 روزه من در این ساختار گذشت، التفات یافتم که حضور من در ساختار غیر مبارزاتی مساوی با فروریختن تمامی ساختارهای انقلابی و ارزشی درون من است.

به یکی از نزدیکان عرصه جهاد که بوی جهاد را در وجود دردمند او احساس می کردم، حدیث درد می کردم که می ترسم حضورم در جایگاه یک کار فنی و تلاش در شغل رسمی روزمره هرچند وسیع، کم کم روح جهاد را در من ذبح کند!!!

سخن همسنگر در پاسخ به این سرباز کوچک تنها این بود، شما و همه مبارزان را به مولامان حسین بن علی سپردم.


فی الحال که این سطور را می نگارم از زیارت عاشورای هفتگی برگزار شده در سازمان بازگشته ام. هرچند من زیارت عاشورای بی داد و فریاد و اشک و روضه را ظلم به زیازت عظیم و دوست داشتنی عاشورا می دانم، اما همین زیارت با همین آرامی و تنها و تنها بردن نام سیدالشهداء به ما تجدید نیرو عنایت می کند و جان خسته از بی عدالتی ها و ناکارآمدی ها را به عطر امید به جهاد و اقتدا به سیل سربازان حسینی از عاشورای شصت و یک هجری تا قیام قائم معطر می سازد.

اکنون است که لمس می کنم چرا دستور داده شده هر روز زیارت عاشورا خوانده شود و شیعیان کربلایی هر بامداد ذکر أنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را به خود متذکر شوند.

ما بدون ذکر حسین مرده ایم!


عقیده و جهاد

قال الحسین (علیه السلام):  

 قف دون رأیک فی الحیاة مجاهداً 

ان الحیاة عقیدة و جهاد 

 

بر عقیده و رأی خود مجاهدانه بمان 

که زندگی عقیده و مبارزه است!

جستاری در مدیریت از مصباح شریعت

امروز که مجدداً بنا به اقتضای زمانه و بر حسب دستور حکیمانه رهبر فرزانه ضرورت تئوری پردازی های نوین در عرصه اندیشه و عمل دینی ـ‌ ایرانی این مرز و بوم سکه رایج شده و فرزانگان مشفق روی به اندیشه ورزی و عقلانیت گرایی عملی آورده اند، سخنی حاصل از اندیشه و عمل مصباح عدالت خواهان و عمار ولایت مداران بسیار برای این دانشجوی کوچک مدیریت جان پرور و روح فزا می نمود. 

 البته واضح است که چه غربی باشیم چه شرقی، در صورتی که پیش فرضهای اعتقادی و آخرت باوری اندیشه مردانی آسمانی مانند آیة الله مصباح (دام ظله) در ما ریشه نداشته باشد، این تئوری قابلیت پرورش و البته اجرا در قلوب ما را نخواهد یافت.    

 

این امر به پیش نیاز درونی دوگانه ای، حداقل دوگانه، در تربیت و جایگاه درونی ما نیازمند است که بدون آن این سخن و اندیشه و شاید درس اخلاقی مصباح مجاهدان حق، بی معنا و از حیّض انتفاع خالی خواهد بود. 

این بیان پرمغز چه در حوزه مدیریت منابع انسانی چه در حوزه تدابیر استرات‍یک رخ نمایی کند،‌به هر ترتیب می تواند ضمن آشکار سازی جهت گیری اساسی اندیشه مدیریتی اسلام، آن هم با مزه شیرین اسلام ناب و اندیشه خمینی کبیر، به تعیین جایگاه کسانی بپردازد که در ساحت اندیشه دینی و عمل سیاسی مکتب اهل بیت علیهم السلام اراده به تکاپو می نمایند و خصوصا در حرکتهای جهادی خواهان تدبیر و عمل مدیریت می باشند. 

اما پیش نیازهای گنجیدن در قالب این اندیشه مدیریت، حداقل یکی عدالت محوری در چارچوب تعالیم اهل بیت و دوم آخرت گرایی و ایمان به معاد اخروی است. 

شاید، بلکه حتما می توان نسبت به این پیش شرطهای اساسی حاشیه زد و ضمن چکش کاری آنها، به افزودن موارد دیگری نیز متبادر گشت، لیکن قدر متیقن این است که بدون عدالت خواهی که خود حاصل توحید نظری و عملی است و فارغ از اجر و عقوبت جدی و بی تعارف یوم الحساب نمی توان به ساحت این تئوری پایه ای قدم نهاد.  

آیة‌ الله مصباح که قطعا خداوند متعال او را برای زمانه ما پرورش داده و ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم داده اند تا او را برای نیازهای عاشقان حقیقی توحید محض و سالکان طریق آل رسول (صلوات الله علیهم اجمعین) به دوران پر هیاهو برسانند، در دیداری با عوامل هفته نامه نه دی، ضمن بیانات پراستحکام خویش به توصیه هایی جهت دین فزایی و خدامحوری افزون تر مبادرت ورزیده اند که در بخشی از این سخنان آمده است: 

"شیطان انسانهای خیلی باهوش را هم به دام می اندازد. اولا راه درست و پست درستی را ارائه می دهد و برای خدمت به اسلام ما را به این نتیجه می رساند که ما باید این پست را احراز کنیم اما وقتی وارد می شود می گوید بد است که من بگویم عزل شدم یا من را بیرون کردند. 

برای حفظ این که من اینجا باشم از خیلی چیزها باید چشم پوشی کنم،‌خیلی چیزها را نباید بگویم که بتوانم اینجا بمانم وگرنه مرا بیرون میکنند. 

ما ازین خطر باید بترسیم که وسیله کم کم جای هدف را نگیرد."  

سؤال اینجاست که در صورت ایمان به خداوند و حرکت در ساحت مکتب اهل بیت آنهم با نگرش حقیقی امام خمینی که تجسم آنرا در حرکتهای جهادی مبارزان سراسر دنیا می بینیم، آیا می توان بر طریقی جز این اندیشه و در تقوایی متفاوت از این تحذیر و تنبیه به سر برد؟ 

آنانکه این گونه نیستند قطعا از این ایمان و اندیشه بی بهره اند!