والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

حدود الهی را تعطیل نکنید

حدود الهی را تعطیل نکنید  

بررسی ریشه های اجتماعی تخلفات و جرائم، مورد توجه جمیع محققان و جرم شناسان و دانشمندان جامعه پژوه بوده و خواهد بود. اکنون که دغدغه تدوین و بکارگیری مدلهای اسلامی - ایرانی پیشرفت و مدیریت در کشور پدید آمده است نباید مسأله غفلت از اجرای حدود الاهی را بعنوان یکی از دلایل افزایش تخلفات فردی، اجتماعی، مالی، اخلاقی، اعم از درشت و ریز از نظر دور داشت. بررسی تاریخ اسلام و درسهای مکتب اهل بیت علیهم السلام راهگشای بسیار پر نوری برای ما می باشد. البته تاریخ نورانی دین سراسر حکمت و دانایی،از تلاش تن پروران برای تعطیلی احکام مستحکم دین خدا حکایت می کند و واگویه های بسیاری از جنگ روانی مزوّران جامعه مکّه و مدینه برای از میدان خارج کردن مجریان حقیقی حدود الهی در سینه دارد.  

یکی از دلایل ناسازگاری زبیر که شمشیرش بارها غبار غم از سیمای پیامبر زدوده بود با علی علیه السلام همین بود. بعنوان مثال آنگاه که جزیه مسیحیان نجران به عنوان غنیمت توسط سربازان مسلمان دست به دست میشد علی علیه السلام از طرف رسول خدا مأمور شد تا تمامی آنرا بی ملاحظه پس بگیرد و به بیت المال بازگرداند. مجموع فعالیتهای بی مهابای امیرالمومنین باعث شد تا مخالفان سیاسی و اعتقادی او به پیامبر سعایت کنند و به رسم مألوف در زمانه ما با چانه زنی مثلاً بخواهند پیامبر را تحت فشار گذارند و علی را ضعیف نمایند. پیامبر اکرم به سپاهیانی که علی (ع) را خشن و اهل اجرای بی چون و چرای دستورات خدا و رسولش معرفی می کردند فرمود: «از علی شکایت نکنید! إنّه خشنُ فی ذات الله! که او در اجرای فرمان خدا خشن و سخت گیر است و در امر دین مداهنه و سازش نمی کند». این منش مخصوص دوران پیامبر نبود چرا که حلال و حرام خداوند تا ابد جاری و قویم است؛ روزی که عده ای از صحابه سرشناس نزد خلیفه سوم رفتند و از او خواستند ولیدبن عقبه را به خاطر شرب خمر عزل کند و حد تازیانه را بر او جاری سازد هیچ کس جرئت نداشت حاکم پر مدعای کوفه را با حاشیه امنی که سیاسیون برای خود ساخته بودند حد بزند جز علی(ع) که فرمود: «بنی اسرائیل هلاک نشدند جز به خاطر تعطیلی حدود و احکام الهی»! و آنگاه حد اسلام را بر ولید جاری ساخت. آنگاه علی(ع) همان جا فرمود:«قریش پس از این مرا جلاد خویش خواهند خواند». جالب اینجاست که همان صحابه سابقه دار با همان ولید شرابخوار و مروان غدار و غارتگر بیت المال هم جبهه شدند تا این بار مطامع سیاسی خود را که می پنداشتند با آمدن علی تأمین میشود اما هزار بار بدتر به خطر افتاده بود به نتیجه برسانند.  

بحثهایی که این روزها در مورد رفتار قوه قضائیه مطرح است و در مورد برخورد با فتنه گران نیز مصداق می یابد ازین منظر قابلیت بررسی بیشتر و عمیق تر دارد. البته در اداره روزانه زندگی جامعه نباید ازین امر غافل شد و راجع به اجرای احکام در مورد دانه درشتها تنها قائل به این سختگیریها و اجرای بی چون و چرای دستورات نظام حقوقی اسلام بود. بعنوان مثال روز یکشنبه در خیابان مولوی در یکی از کوچه پس کوچه های فقیر نشین این محله عبور میکردم که به ناگاه شخصاً شاهد دستگیری یک دزد شرور و سابقه دار بودم که گفته میشد در حین حمله به دو زن پس از ورود طرارانه و بزور در منزل آنان دستگیر شده و در حالیکه با قمه میرفته تا آن دو زن بیگناه را براحتی خوردن جرعه ای آب در ساعت 1 ظهر از پای درآورد به چنگ قانون افتاده است. چهره آن طرار نابکار نشان نمیداد که اینقدر خبیث و پست باشد که به چنین جنایات شنیعی دست بزند و از آن چهره هم برمی آمد که سن و سال چندانی نیز ندارد اما چه دلیلی باعث شده که در عین داشتن تمامی مشکلات و موجبات کشیده شدن به این راه، چنین جرأتی!!! به خود راه دهد که در هنگامی ظهر آفتاب، به زور وارد خانه یک پیر زن فرتوت شده و قمه به دست آنان را به سمت مرگ ببرد تا شاید از قبال آن به مطامع خود دست بیابد؟؟؟؟ این چنین جریّ و گردنکش شدن نتیجه همان تعطیلی اجرای بی چون و چرای احکام و حدود الهی در جامعه ای است که بدون شک ملت قهرمانش برای جاری بودن آن احکام به میدان مبارزه آمدند و انقلابی به آن وسعت را خلق نمودند و هزینه های آنرا تا کنون نیز پرداخت نموده اند.  

تنها کسی میتواند ضرورت این اجرا را درک کند که خود شاهد این فجایع  یا زخم خورده آن جنایات باشد و اگر وجدانی داشته باشد از شهود صحنه های دردآور این چنینی خواب از چشمش فراری شود. وگرنه ژشت روشنفکری به خود گرفتن و حرف زدن از حقوق بشر متعفّنی که آمریکای ضدّبشر میسازد و نشخوار میکند هنر چندانی نیست. 

وقاحت برخی هم که آنقدر بالا گرفته که مانند خانم م.ی در فلان آموزشگاه به توزیع فیلم ضد ایرانی و ضد اسلامی "سنگسار ثریّا" در میان معلمان مؤسسه می پردازد و علاوه برآن به تئوری پردازی در مورد احکام اسلامی نیز مشغول است. این خانم علاوه بر آنکه نظر اسلام را در مورد زن غیر انسانی و تحقیرآمیز میداند، ترجیح میدهد که روز تولد آناهیتا، الهه ایران باستان، به عنوان روز زن معین گردد و نام زهرای اطهر (روحی فداها) را از تقویم ها محو نماید و وقیحانه تر  آن که این نظر را در جمعهای کاری به وضوح فریاد می کند و در برابر مخالفان هم با بی حیایی تمام می ایستد و سعی در لجن مالی شخصیت آنان می نماید. 

دیگر خسته شدیم بس که گفتیم و کسی دلش برای دین نسوخت و تنها سیاست و میز اهمیت پیدا کرد که ایّها الرؤساء العزیز! آقای مدیر کل آموزش و پرورش با تمام دستگاه نظارتی که داری! آقای مدیر کل هلال احمر که هیأت برگزار میکنی و دلت برای خدا و سیدالشهدا می سوزد! از خواب مرگ بیدار شوید و ببینید که با مجوزهای شما چه مارهای خوش خال و خطی به اجرای تزویر مشغولند و برای دین خدا نقشه میریزند و عمله های بی جیره و مواجب صهیونیزم بین الملل چگونه تحت نظارت ساده انگارانه شما به خدمتگزاری به کفر و جهالت کمر بسته اند. شما که دستور به جداسازی دفتر اساتید زن و مرد در آموزشگاههای استان میدهید و بخشنامه می کنید که ساختمانهای پسرانه و دخترانه فلان متر و کیلومتر باید از هم دور باشند و اینقدر به سلامت دین و فکر جوانان و نوجوانان توجه دارید، چقدر به حضور کسانی ازین دست که فکر را میسازند و ساعتهای طولانی از عمر فرزندان مارا اشغال میکنند اهمیت میدهید؟ چقدر از درون سیستم معلمانی با چنین معتقداتی که در مجموعه های تحت امرتان مشغولند باخبرید؟ آیا توجیهی برای حضور چنین افرادی دارید؟ اگر ندانید و بدانید وای بر شما! فقط کافیست کمی چشم بگردانید و هوشیار باشید.

امیدوارم این دفعه دیگر کسی پیدا شود که غیرتش بجنبد و فریاد ما هم به جایی برسد. اللهم أنّا نشکو الیک فقد نبیّنا و غیبة ولیّنا.

دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم

دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم !!!!  

 

 

 

آقای من سالار زینب نمیدونم چرا انقده از خود بیخودم نمیدونم چرا حالم انقده خرابه آقا جانم بدجوری دلم هوای ترو کرده. اصلاْ دلم نمیخواد جز روضه چیز دیگه ای بشنوم آقا جانم آقا جانم آقا جانم دلم نمیخواد جز گریه برای تو کار دیگه ای بکنم. اصلاْ انگار برام دلی نمونده! انگار ذره ذره داره دلم آب میشه. بداد این دلم برسید دارم این چند روزه مونده به عاشورا جون میدم دارم میمیرم برای اون آقایی که لحظه لحظه شهادتش قلبم مجروح میکنه. خدای من چرا گذاشتی این بلا رو سر حسین بیارن که مارو اینطوری بیچاره اش کنی! میترسم روز عاشورا بمیرم! خدا کنه روز عاشورا از غمت جون بدم عزیز فاطمه! همش با خودم میگم آقا جان چرا ترو سر بریدن؟ چرا نیزه بارونت کردن؟ چرا دیگه به بدن بی سر و بیجانتم رحم نکردن؟ اگرم رحم نکردن دیگه چرا اسبارو نعل تازه زدن؟ چرا اونقده رفتن و اومدن که میگن استخونای سینه ات به زمین رسید!!! ای وای ای وای ای وای  

آقای من دلم نمیاد دوباره روز عاشورا اگه از غمت نمردم زیارت ناحیه مقدسه رو بخونم. آخه چرا مهدی ما اینطوری روضه خونده؟ چرا نوشته و الشمر جالس علی صدرک؟ چرا گفته وقتی اهل حرم رسیدن که شمر رو سینه ات نشسته بود؟؟؟ واااااااااااااااااااااااای همین یه جمله کافیه تا تموم عمر برای عزای تو خون گریه کنم محبوب من حسین جان!  

بیاین این روزا و شبا به داد هم برسیم. خدایا تو دلمو آروم کن دیگه دارم از داغ حسینت می میرم این چند خطم نوشتم بلکه دلم آروم بگیره شایدم این غم زیبای دلنشینو به عاشقای مجنون حسین منتقل کنم و همناله پیدا کنم. هل من معین فأطیل معه العویل و البکاء؟ هل قذیت عینٌ فساعدتها عینی علی القذا؟

پاداش عبادت از زبان سید الشهدا (ع)

 

 

قال مولانا الحسین علیه السلام: 

« مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِ »

هر که خدا را ، آن‌گونه که سزاوار اوست ، بندگی کند ، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند.   


(بحار الأنوار، ج 71، ص 183)


ای محرم ماه غم

نفس المهموم  

 

 

 

 

قال الصادق (ع):نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همّه لنا عبادة و کتمان سرّنا جهاد فى سبیل الله. ثم قال ابو عبد الله (ع): یجب ان یکتب هذا الحدیث بالذهب.  


امام صادق (ع) فرمود: نفس کسى که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست. سپس امام صادق (ع) افزود: این حدیث را باید با طلا نوشت! (امالى شیخ مفید، ص 338)


 

سر زد از جیب فلک باز هلال قمری  

که محرم شد و گردید حسینم سفری

 

شد پریشان دلم از رویت این طرف هلال  

که چه سود فلک خرد از این خیره سری

 

کعبه آن روز سیه پوش شد از ماتم تو 

 که نشد سعی تو از بهر طوافش سپری

 

خبر از حال حسین بن علی دارد و بس  

هر که دارد چو علی اکبر لیلا پسری

  

 

شام عروسی با طعم فتنه

 شام عروسی با طعم فتنه   

 

اصل خبر را بخوانید: http://www.jahannews.com/vdcds90fxyt0oz6.2a2y.html

 

روی سخنم با سیاسیون نیست. چونان همیشه روی سخنم با امّت بصیر و بیناست که ریشه بصیرت خویش را در زمین ولایت مستحکم ساخته اند. امت قزوین، شهری که نماد دیانت و مهد فقاهت بوده و همچنان با وجود تمام خیانتهایی که در حقش رفته و می رود تصویر تمام قد اعتقاد و غیرت دینی درین کشور به حساب می آید.  فردی که خود را نماینده مردم قزوین می خواند چگونه حق دارد بر خلاف تمامی شئون اخلاق سیاسی  در محفلی که پیوند دو خانواده بالانشین را جشن می گیرد، برای عمله جان نثار اسرائیل سفاک جا باز کند. آش این عروسی کذایی آنقدر شور شده که آن مدعی نمایندگی از ترس جان و پروای نام و نان عطای حضور کاندیدای متوهمان و مترسک مخملیان را به لقایش بخشیده و اسم منحوس میر حسین موسوی را از سیاهه حاضران مجلس قلم گرفته است. سادگی و درماندگی استراتژیک شیوخ محفل عروسی مذکور آنجا روشن می گردد که بجای حذف ژنرال ایرانی ارتش اسرائیل، مهدی کروبی،ستاره آسمان حرمت شکنان روز عاشورا، بر سر سفره شام عروسی تالار سیاره میدان بهارستان می نشیند تا بیش ازین در خزانستان براندازی و مخمل پوشی و مهمل بافی احساس غربت و تنهایی نکند.  زمانی که در این مملکت هر انتقادی به دار و دسته سوپر لیبرالهای خط امامی به حکم نگرفتن پیام دوم خرداد محکوم به خفگی بود،چگونه است که اصحاب سیاست آن جبهه!!! هنوز پیام نه دی 88 را دریافت نکرده اند؟ هنوز متوجه نشده اند که سخنان رهبری در مورد عمال داخلی فتنه ای که استکبار ساز کرد اعلام خطر برای عزت و اقتدار و حتی تمامیت ارضی این مملکت است؟ آیا اعضای دفتر حضرت امام معنای ولایت را می دانند؟ آیا درس تاریخ نخوانده اند و نمیدانند که عاقبت عشاق رسول الله به هنگام پذیرش ولایت علی علیه السلام به کجا رسید؟ خط امام بدون خط ولایت چه فایده ای دارد و معنای حکومت اسلامی بدون امتداد ولایت تا قیام حجت خدا خالی از مفهوم است. اگر هوس کرده اید که یکبار دیگر عقیده این ملت را در دفاع از حکومت شیعی و شعار عدالت و دیانت بسنجید بسم الله! ما هر روز آماده ایم تا عاشورایی تازه به پا کنیم و سر در راه اولوا الأمر فدا نمائیم.  

 

   

ادامه مطلب ...