والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

پازل نوین هاشمی

شاید به نظر برسد که سخنان هاشمی در بزرگداشت همسر امام خمینی معنای عناد با نظام اسلامی را می دهد اما ساده لوحی به نظر می رسد اگر بر اساس این سخنان، وی را یک بازیگر سیاسی عادی قلمداد کنیم.

او می تواند ظرفیت خوبی برای مدیریت اوپوزیسیون نظام باشد که تا کنون توسط خودش و یا خانواده اش بارها به عرصه رسیده است.

شاید پس از روی کار آمدن عجیب و مدیریت شده ی حسن روحانی، نظام به نوعی تقسیم کار رسیده و در این فرآیند هاشمی را مسئول پناه دادن اوپوزیسیون و اخته سازی این گروه غرغرو قرار داده اند.

همانطور که روحانی در سال 92 توانست در عین ضدیت دیرینه ی خود با میرحسین موسوی از بدنه ی اجتماعی او کسب رأی کند و شعار رفع حصر کسی را بدهد که روزی خودش در مجلس رأی عدم اعتماد به نخست وزیری او داده بود، اکنون نیز هاشمی و دوستان زبل می توانند در عین نگه داشتن ساختار حاکمیت، از ظرفیت موجود اوپوزیسیون بهره ببرند و البته مهار و نفوذ را به خوبی بر سر این دسته ی ناکام مستولی سازند.

هر چه هست، هاشمی آنقدر تجربه دارد که یک بار دیگر در مقابل نظام به طور جدی نایستد اما اوپوزیسیون آنقدر گیج است که بازهم از روحانیت بازی بخورد.


کلیدی برای بوفالوهای هند

روحانی با اعطای مجوز به واردات گوشت بی کیفیت بوفالو از هند نشان داد که تا چه حد از تأمین ابتدائیات نیازهای مردم ناتوان است. 

روحانی که با شعار تولید شغل برای بیکاران وارد انتخابات شد و نهایتاً به یمن ورود جلیلی در این مسابقه توانست برای حضورش معنایی کسب کند، نه فقط پرونده ی هسته ای را به نتیجه ای با حد اقل مقبولیت هم نرسانده  بلکه برای تهیه خورد و خوراک ملت نیز در گل مانده است. 

ای کاش دولت اعتدال مشکل تأمین گوشت کشور را از طریق یک واردات ساده مرتفع می کرد در حالی که با صدور مجوز واردات گوشت بوفالو از هند نشان داد که تحقیر سطح زندگی ایرانیان در این دولت امری عادی است.

حتی شاه نیز این شعار را پس از افزایش درآمدهای نفتی کشور داده بود که چرا ملت ایران نباید به قدر اروپائیان گوشت و شیر بخورد اما دولت روحانی و روحانیون در عمل نشان داده است که غذای ایرانی می تواند درسطح ملت همه چیز خواری چون هند باشد. آنهم گوشتی بشدت در معرض بیماری و انگل که نه ذبح آن معلوم است نه منشأ تولید و نه حتی معلوم است که این گوشت در چه مصارفی قرارست صرف صنایع غذایی ایران شود.

شاید روحانی با چین و چینی مشکل داشته که کارآفرینی برای آنان را بواسطه ی واردات از چشم بادامی ها مذموم معرفی نموده بود 

چون وی نیز در عمل نشان داده است که کارآفرینی برای هندیان کار نکوهیده ای نیست

البته دولتی که گوشت کشورش را هم نتواند از تولید داخل و یا حتی واردات معقول تهیه کند، بهتر است ضمن وقوف به بی تدبیری های خود آگاه باشد که زمان انتخابات گوشتش زیر دندان همین مردم خواهد بود. 



علم باید محور مدیریت باشد

دیشب شاهد مناظره ای قابل نگاه کردن در شبکه خبر بودیم که به ابعاد بیانیه لوزان می پرداخت. مناظره ای بین آقایان دکتر محمدرضا ضیایی بیگدلی و دکتر فؤاد ایزدی که اولی در میان اهل علم و دومی در میان عامه چهره ای شناخته شده هستند. کاش صداوسیما این علم محوری را همیشه در همه ی برنامه های سیاسی خود برای تغذیه ی افکار عمومی مورد توجه قرار می داد و حضور افرادی از این دست سرلوحه ی رفتارهای رسانه می بود. رسانه ای که قرار بود یک دانشگاه عمومی باشد. 

با همه ی علاقه و اعتقادی که به تعقیب اخبار و تحلیل های سیاسی دارم،تا کنون هیچ یک از برنامه های مناظره در شبکه ی خبر را پیگیری نکرده ام. شاید آنقدر حرفه ای نباشم اما اینقدر زمان و مطالعه به سیاست شناسی اختصاص داده ام که در زمره ی مشتریان اصلی این برنامه ها و رخدادها محسوب شوم. پس مخاطبی در این حد از علاقه، وقتی مجذوب نمی شود، بقیه درصورت جذب هم زیاد چیزی عایدشان نمی گردد الا اینکه اعصابشان ریش می شود.

هرچند دیشب به اصطلاحِ بازار گرم کنندگی رسانه، دکتر ضیایی بیگدلی و دکترایزدی از دو طیف متقابل و به قصد مناظره روی در روی هم نشسته بودند، اما برهان و نظر در این برنامه طوری ارائه می شد که گویی هیچ تضادی با هم ندارند که به واقع هم ندارند. 

استاد سیاست بین الملل ما یکبار که در خصوص رئالیسم نئوکلاسیک بحث دانشجویی میکردیم؛ می فرمود: « هرکس که جامعه را به سمت پولاریزه شدن و قطبی کردن پیش ببرد باید به عنوان خائن معرفی شود، زیرا بدون انسجام نخبگان نمی توانیم سیاست خارجی پرقدرتی پیش بگیریم».

اینکه برای کسب مخاطب در رسانه به قصد رقابت با ماهواره ها یا برای جوشاندن لج ملی در رقابت با رقیبان سیاسی بر آتش داد و بیدادهای بیحاصل بکوبیم، به ملک و ملت خیانت روا داشته ایم. 

دیشب اگرچه دکتر ایزدی خصم دکتر ضیایی بیگدلی بود اما به عنوان یک آمریکاشناس خوب و یک چهره ی رسانه ای کاملاً هویدا بود که به احترام استاد مسلم حقوق بین الملل این کشور ـ دکتر ضیایی بیگدلی ـ دست و دلش در مناظره می لرزد و گاهاً با همه ی اشراف سیاسی و بین المللی باز ایزدی می ترسید که هر حرفی را از هر راهی در مقابل ضیایی بیان کند.

البته این اشتباه شاید از روی ناچاری هم رخ داده بود که یک استاد حقوق بین الملل در مقابل یک استاد سیاست راهبردی مقابل هم سخن می گفتند. اصولاً درمباحث سیاسی سخن به درازا می کشد اما در مباحث حقوقی زودتر نتیجه گرفته شده و کلام نهایی صادر می شود. 

این را نیز می شود از خلال همین مناظره ی لایق دیدن استنباط کرد که چرا تاکنون مباحث سیاسی پیرامون بیانیه لوزان به اساتید مسلم سیاست سپرده نشده است و تنها فعالان سیاسی یا رسانه ای که بیشتر غوغا سالاری می کنند، ساعات مناظرات شبکه ی خبر یا غیر آن را پر و آرامش عصبی مردم را تهی میکنند. نتیجه این سخنان بی تأمل و دور از علم هم افزایش شکاف ملی است. 

هرچند می دانیم آنچه البته به جایی نرسد فریاد است و صدا و سیما خود را موظف به پاسخگویی به ملت و اعتنا به انتقادها نمی داند اما می گوییم تا در تاریخ ثبت شود که نه فقط رسانه، بلکه همه ی گروه های سیاسی که خواهان اعتلای ایران و حتی موفقیت خود هستند، باید شعار محوریت علم در مدیریت کشور را در سخن و عمل اجرا نمایند. 


امنیت ناکارآمد در دولتی سرتا پا امنیتی

حضور طولانی مدت «اورلی آزرلایی» در ایران در حالی از چشم های سیستم امنیتی کشور مخفی مانده که وی یک خبرنگار سرشناس و مشهور در روزنامه ی اخبار روز یا همان «یدعوت آهارونوت» است.
اصولاً بنیان گذاران سیستم اطلاعاتی کشور بیشتر در میان دولتهای موسوم به اصلاح طلب و امروز اعتدال گرا به چشم می خورند تا در میان کسانی که به اسم اصولگرا می شناسیم. دلیل این امرنیز واضح است و آن ذات امنیتی و اسلحه به دست کسانی است که با اندیشه ی چپ به عرصه ی سیاست انقلاب وارد شدند. 
دولت روحانی اما در این میان سرنوشت خاص تری دارد. شخص رییس جمهور عنصری تماماً امنیتی و بیشتر با تجربه ای نظامی است. افراد حلقه ی نزدیک به وی نیز از همین خاصیت برخوردارند و از برادر وی که بیشتر سابقه ی حضور در بخش اطلاعات خارجی کشور دارد تا معاونین و حتی نیروهای اقتصادی حول روحانی یک گارد بسته ی امنیتی و اطلاعاتی را در دولت وی تشکیل داده اند. 
این سرنوشت برای رییس جمهوری که بیشترین سابقه ی دبیری شورای امنیت ملی و نمایندگی رهبر انقلاب در آن شورا بر عهده وی بوده است، امری محتمل به نظر می رسید اما ناکارآمدی این تیم امنیتی در اولین نیاز کشور یعنی اجرای امنیت، این روزها بیشتر هویدا می شود. 
حضور یک خبرنگار زن که مدت مدیدی در ایران گشت و گذار می کرده و برای مراکز رسانه ای اسرائیل از ملت ایران به راحتی خبر و عکس و مصاحبه تهیه کرده است، نشان از عمق فاجعه در مدیریت امنیتی کشور دارد.
اینجا سوالی بدیهی به ذهن می رسد که پاسخی بدیهی نیز درپی خواهد داشت. هنگامی که یک خبرنگار مشهور و شناخته شده بدون هیچگونه مخفی کاری درمدتی نزدیک به دو هفته در کشور میگردد و اطلاعات مورد نیاز از کشور و مردم را بدون هیچ گونه روش مخفی فراچنگ می آورد و براحتی نیز بر می گردد، جاسوس های ناشناخته ی دشمن که دسترسی به هزار روش فوق سری دارند، تا کجا و تا چه حد می توانند در ایران سلطه اطلاعاتی داشته باشند؟ بیخود نیست که محققان معتقدند هنوز شبکه ی زیتون ـ شاخه ی ایرانی سازمان جاسوسی اسرائیل ـ کشف و مضمحل نشده است. 
نکته ی تاسف انگیزتر در دولت سرتاپا امنیتی و اطلاعاتی روحانی اینجاست که ما هنوز نخواسته ایم از تجربه ها درس بگیریم و بپذیریم که تجربه ی مدیریت کشور نشان داده است هر زمان که دولتها و مدیران دولت امنیتی تر می شوند وضعیت امنیتی کشور نیز بدتر می گردد. 
به عنوان مثال در دوران حضور مصطفی پورمحمدی ـ وزیر فعلی دادگستری ـ در وزارت کشور دولت نهم، انتظار می رفت وضعیت امنیت کشور به بالاترین سطح ممکن برسد اما سرنوشت کشور به بغرنج ترین سطح ممکن نزول یافت و گروه هایی همچون ریگی و امثال آن در همان دوران متولد شده و مانور تخریبی خود را اجرا می کردند. این وضعیت در حالی بود که پورمحمدی از معاونین به شدت امنیتی همچون سردار ذوالقدر در اداره ی وزارت کشور بهره می برد.
 طنز تلخ تاریخ اینجاست که یکی از دوستان سیدمحمد ابوترابی از قول وی برای اثبات ولایت گریزی احمدی نژاد نقل می کرد که ابوترابی و برخی دیگر به هدف اصرار بر ابقای پور محمدی به نزد رهبری می روند و ایشان در مقابل آنان به احمدی نژاد تلفن می زند و او رسماً درخواست رهبری را رد می کند. نقطه ی تلخ تر اینکه پورمحمدی پس از عزل از وزارت، توسط قوه ی قضائیه به ریاست سازمان بازرسی منصوب می شود و در همان جا نیز از عناصر بازنشسته ی وزارت اطلاعات برای مدیریت بازرسی بهره می برد که نهایتاً ناکارآمدی آن روزهای این سازمان امروز به وضوح قابل سنجش توسط آثاری است که در کشور به بار آمده و مایه ی ریختن آبروی نظام شده است. 
اگرچه وظیفه ی حفظ و ارتقای امنیت ملی بر عهده ی دولتهاست اما انجام درست این وظیفه از دست دولت روحانی بعید می نماید.
اگر فتنه ی 88 را بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی و بقای نظام اسلامی بدانیم، دولت روحانی با حمایت سیاسی مسببین اصلی این واقعه به قدرت رسیده است و در عین حال که نقش خاتمی به عنوان بغی کننده علیه نظام تعریف شده و رسماً از صحنه ی رسانه خط می خورد، شاهد هستیم که دبیر شورای امنیت ملی دولت اعتدال در مراسم مربوط به خانواده ی خاتمی حاضر می شود تا ثابت کند مسئول حفظ امنیت نظام چه موضعی علیه عاملین اصلی تهدید امنیت نظام دارد. این امر نکوهیده البته توسط نمایندگان دیگری چون احمد توکلی نیز به نحوی نسنجیده تکرار شد. 
البته دولت روحانی که به حق باید آنرا دولت وقیحان نامید، در واکنش به این رخداد، این بار نه توسط وزارت اطلاعات یا شورای امنیت ملی، که از سوی مسئول دست چندم وزارت ارشاد به منتقدین پاسخ داده است. این مسئول گفته که خبرنگار یدیعوت آهارونوت با ویزای گردشگری به ایران آمده نه با ویزای خبرنگاری!!! 
این دولت فکر کرده که ملت و نخبگان این کشور ریشه دار، مشتی نادان یا ابله هستند؟
حال وظیفه ی دلسوزان واقعی این کشور است تا فکری برای همیشه ی امنیت این مملکت بکنند. اصولاً محوریت وزارت اطلاعات در امنیت کشور امری غلط بوده و هست علاوه بر اینکه این فرآیند امنیتی سازی (Securitization) به استیلای این نهاد بر مدیریت کشور انجامیده و مضار بیشماری بر روندحیات نظام مستولی ساخته است. 
علاوه بر مفهوم امنیتی زدایی (Desecuritization) به عنوان راه حل جلوگیری از فساد و سوء مدیریت، باید یک آژانس امنیت ملی درکشور ایجاد شود تا هم امنیت داخلی را برای عموم مردم به عنوان صاحبان اصلی نظام تامین و گزارش نماید، هم بتواند مرجع مورد پذیرش عام در اطلاعات مورد مناقشه ملی کشور باشد.
 اینکه شخصی همچون ترکان، امروز بیان می کند یا همچون میر سلیم در فارس نیوز مقاله می نویسد که اتمام تحریمها جلوی بخور بخور ها را می بندد و عده ای کاسب تحریم هستند، تنها در صورتی میتواند به جد مورد قبول یا رد واقع شود که نهادی مستحکم و مقتدر با توان اطلاعاتی بالا و مقبولیت بدون تردید، نظر عام خویش را اعلان نماید.
شاید تشکیل این آژانس امنیت ملی با طرحی از سوی نمایندگان مجلس قابل اجرا باشد به نحوی که هیأت مدیران این آژانس توسط مجلس معرفی شده و قوه ی قضائیه صلاحیت آنان را تأیید و احکام آنان را رهبری انقلاب تنفیذ نماید. این آژانس می تواند سامان دهنده ی وضعیت حراست ادارات نیز باشد تا حراستها بجای ایفای نقش لولوی سر خرمن و مجیز گوی مدیران و منابع خبری ادارات اطلاعات، سازمانهایی مستقل با نیروهای کارآمد و پاسخگو به هدف اجرای عدالت و حفظ اقتدار و امنیت ملی باشند.


چقدر تو زیبا کلام هستی

«چقدر تو دور اندیشی چقدر تو سیاست می فهمی»

دیبی!