شاید به نظر برسد که سخنان هاشمی در بزرگداشت همسر امام خمینی معنای عناد با نظام اسلامی را می دهد اما ساده لوحی به نظر می رسد اگر بر اساس این سخنان، وی را یک بازیگر سیاسی عادی قلمداد کنیم.
او می تواند ظرفیت خوبی برای مدیریت اوپوزیسیون نظام باشد که تا کنون توسط خودش و یا خانواده اش بارها به عرصه رسیده است.
شاید پس از روی کار آمدن عجیب و مدیریت شده ی حسن روحانی، نظام به نوعی تقسیم کار رسیده و در این فرآیند هاشمی را مسئول پناه دادن اوپوزیسیون و اخته سازی این گروه غرغرو قرار داده اند.
همانطور که روحانی در سال 92 توانست در عین ضدیت دیرینه ی خود با میرحسین موسوی از بدنه ی اجتماعی او کسب رأی کند و شعار رفع حصر کسی را بدهد که روزی خودش در مجلس رأی عدم اعتماد به نخست وزیری او داده بود، اکنون نیز هاشمی و دوستان زبل می توانند در عین نگه داشتن ساختار حاکمیت، از ظرفیت موجود اوپوزیسیون بهره ببرند و البته مهار و نفوذ را به خوبی بر سر این دسته ی ناکام مستولی سازند.
هر چه هست، هاشمی آنقدر تجربه دارد که یک بار دیگر در مقابل نظام به طور جدی نایستد اما اوپوزیسیون آنقدر گیج است که بازهم از روحانیت بازی بخورد.
روحانی با اعطای مجوز به واردات گوشت بی کیفیت بوفالو از هند نشان داد که تا چه حد از تأمین ابتدائیات نیازهای مردم ناتوان است.
روحانی که با شعار تولید شغل برای بیکاران وارد انتخابات شد و نهایتاً به یمن ورود جلیلی در این مسابقه توانست برای حضورش معنایی کسب کند، نه فقط پرونده ی هسته ای را به نتیجه ای با حد اقل مقبولیت هم نرسانده بلکه برای تهیه خورد و خوراک ملت نیز در گل مانده است.
ای کاش دولت اعتدال مشکل تأمین گوشت کشور را از طریق یک واردات ساده مرتفع می کرد در حالی که با صدور مجوز واردات گوشت بوفالو از هند نشان داد که تحقیر سطح زندگی ایرانیان در این دولت امری عادی است.
حتی شاه نیز این شعار را پس از افزایش درآمدهای نفتی کشور داده بود که چرا ملت ایران نباید به قدر اروپائیان گوشت و شیر بخورد اما دولت روحانی و روحانیون در عمل نشان داده است که غذای ایرانی می تواند درسطح ملت همه چیز خواری چون هند باشد. آنهم گوشتی بشدت در معرض بیماری و انگل که نه ذبح آن معلوم است نه منشأ تولید و نه حتی معلوم است که این گوشت در چه مصارفی قرارست صرف صنایع غذایی ایران شود.
شاید روحانی با چین و چینی مشکل داشته که کارآفرینی برای آنان را بواسطه ی واردات از چشم بادامی ها مذموم معرفی نموده بود
چون وی نیز در عمل نشان داده است که کارآفرینی برای هندیان کار نکوهیده ای نیست
البته دولتی که گوشت کشورش را هم نتواند از تولید داخل و یا حتی واردات معقول تهیه کند، بهتر است ضمن وقوف به بی تدبیری های خود آگاه باشد که زمان انتخابات گوشتش زیر دندان همین مردم خواهد بود.
دیشب شاهد مناظره ای قابل نگاه کردن در شبکه خبر بودیم که به ابعاد بیانیه لوزان می پرداخت. مناظره ای بین آقایان دکتر محمدرضا ضیایی بیگدلی و دکتر فؤاد ایزدی که اولی در میان اهل علم و دومی در میان عامه چهره ای شناخته شده هستند. کاش صداوسیما این علم محوری را همیشه در همه ی برنامه های سیاسی خود برای تغذیه ی افکار عمومی مورد توجه قرار می داد و حضور افرادی از این دست سرلوحه ی رفتارهای رسانه می بود. رسانه ای که قرار بود یک دانشگاه عمومی باشد.
با همه ی علاقه و اعتقادی که به تعقیب اخبار و تحلیل های سیاسی دارم،تا کنون هیچ یک از برنامه های مناظره در شبکه ی خبر را پیگیری نکرده ام. شاید آنقدر حرفه ای نباشم اما اینقدر زمان و مطالعه به سیاست شناسی اختصاص داده ام که در زمره ی مشتریان اصلی این برنامه ها و رخدادها محسوب شوم. پس مخاطبی در این حد از علاقه، وقتی مجذوب نمی شود، بقیه درصورت جذب هم زیاد چیزی عایدشان نمی گردد الا اینکه اعصابشان ریش می شود.
هرچند دیشب به اصطلاحِ بازار گرم کنندگی رسانه، دکتر ضیایی بیگدلی و دکترایزدی از دو طیف متقابل و به قصد مناظره روی در روی هم نشسته بودند، اما برهان و نظر در این برنامه طوری ارائه می شد که گویی هیچ تضادی با هم ندارند که به واقع هم ندارند.
استاد سیاست بین الملل ما یکبار که در خصوص رئالیسم نئوکلاسیک بحث دانشجویی میکردیم؛ می فرمود: « هرکس که جامعه را به سمت پولاریزه شدن و قطبی کردن پیش ببرد باید به عنوان خائن معرفی شود، زیرا بدون انسجام نخبگان نمی توانیم سیاست خارجی پرقدرتی پیش بگیریم».
اینکه برای کسب مخاطب در رسانه به قصد رقابت با ماهواره ها یا برای جوشاندن لج ملی در رقابت با رقیبان سیاسی بر آتش داد و بیدادهای بیحاصل بکوبیم، به ملک و ملت خیانت روا داشته ایم.
دیشب اگرچه دکتر ایزدی خصم دکتر ضیایی بیگدلی بود اما به عنوان یک آمریکاشناس خوب و یک چهره ی رسانه ای کاملاً هویدا بود که به احترام استاد مسلم حقوق بین الملل این کشور ـ دکتر ضیایی بیگدلی ـ دست و دلش در مناظره می لرزد و گاهاً با همه ی اشراف سیاسی و بین المللی باز ایزدی می ترسید که هر حرفی را از هر راهی در مقابل ضیایی بیان کند.
البته این اشتباه شاید از روی ناچاری هم رخ داده بود که یک استاد حقوق بین الملل در مقابل یک استاد سیاست راهبردی مقابل هم سخن می گفتند. اصولاً درمباحث سیاسی سخن به درازا می کشد اما در مباحث حقوقی زودتر نتیجه گرفته شده و کلام نهایی صادر می شود.
این را نیز می شود از خلال همین مناظره ی لایق دیدن استنباط کرد که چرا تاکنون مباحث سیاسی پیرامون بیانیه لوزان به اساتید مسلم سیاست سپرده نشده است و تنها فعالان سیاسی یا رسانه ای که بیشتر غوغا سالاری می کنند، ساعات مناظرات شبکه ی خبر یا غیر آن را پر و آرامش عصبی مردم را تهی میکنند. نتیجه این سخنان بی تأمل و دور از علم هم افزایش شکاف ملی است.
هرچند می دانیم آنچه البته به جایی نرسد فریاد است و صدا و سیما خود را موظف به پاسخگویی به ملت و اعتنا به انتقادها نمی داند اما می گوییم تا در تاریخ ثبت شود که نه فقط رسانه، بلکه همه ی گروه های سیاسی که خواهان اعتلای ایران و حتی موفقیت خود هستند، باید شعار محوریت علم در مدیریت کشور را در سخن و عمل اجرا نمایند.