فتنه صهیونی هنوز به نفسهای نحس خود ادامه می دهد و گویا مرگ خویش را که تمام علائمش عیان است هنوز نمی خواهد باور کند. مانعی ندارد، ما تا اثبات مرگ افعی پابرجا ایستاده ایم.
گویی وقایع اخیر دولت و اصولگرایان به علفهای هرز اندیشه غرب پرستی و اسلام ستیزی امیدی بخشیده تا سوراخی برای نفس کشیدن در فضای میهن ما بیابند اما حتی همین امید نیز به دست خود این نالایقان تباه گردیده و تبدیل به تیر خلاصی بر پیکر عفونت زده جریان بی هویت احساس گرا می گردد.
حضور تشنج زده و سراسر عقده صادق زیبا کلام با زشت کلامی و دوری از هر نوع صداقتی مصداق کامل واقعه تحلیلی مذکور است که اینبار در دانشگاه علوم پزشکی قزوین رخ داده است. شاید دانشجویان برگزار کننده این مناظره بین زیبا کلام و حسین الله کرم خود به دنبال ضربه زدن از نوع پنجه کشیدنهای زیباکلام بر رخ اسلام و انقلاب اسلامی و شخصیت امام سفرکرده امت و اندیشه ولایت فقیه نبودند و یا حداقل نمی خواستند و یا توان آنرا نداشتند که به فکر هجوم به این ریشه ها و عرصه های مقدس بیفتند، لیکن تشنج عقده مندانه میهمان اصلی آنان که به رندی در مقابل الله کرم برنشانده بودند توانست پرده های جدیدی را ازمقابل چهره های کریه جریان برانداز و قانون گریز بردارد.
هنگامی که زیبا کلام به عنوان ته مانده فنجان جریان روشنفکری غرب زده، عناد با دولت و شخص رئیس جمهور را مسلّم فرض کرده و با نهایت درجه زور زدنهای مغزی خود میخواهد ادای سلف ناصالح خویش در مناظره تاریخی را درآورد، تنها اقدام به تحریک عواطف جوانانی می کند که در خرداد 88 از راهی برده شدند که بازگشتی برای آن تصور نمی شد.
از هنرمندیهای وقیحانه این سیاه کار که بگذریم و افعال و کلمات او را عطف به ماسبق نمائیم، اوج بیچارگی و دست بر سر ماندگی وی را در پنجه کشیدنهای گربه صفتانه او بر چهره آفتاب عالم تاب خمینی کبیر و اساس اندیشه حکومت دینی و مدل مدیریت ولایت فقیه می یابیم.
کسی نیست به این درمانده پای در گل بگوید که ازین جلسه حدوداً سه ساعته چه عایدی نصیب خودت یا مستمعان مقابلت نمودی؟ آیا جز تکرار مکرراتی که در دوسال گذشته مدام از مردم ما و از تمامی آزادگان و ملتهای منطقه پاسخ گرفتند دست آورد دیگری هم برای تو و یارانت حاصل گردید؟ آیا جز انگشت گذاشتن بر نقاط حساس تاریخ و ساختار جامعه شناختی میهن اسلامی و تحریک پذیری و تحریک سازی و اسب دوانی در جاده خاکی عقده های سرخوردگی هنر دیگری برای تو امکان پذیر است؟
حسن الله کرم که سالها به جرم دفاع از اندیشه مقاومت و جهاد و ساده زیستی و بازگشت به اندیشه های امام امت متهم به چماقداری و بزن و بگیر و شعاردادن می ساختید، جز تحلیل تئوریک و بیان آکادمیک روش دیگری در این جلسه داشت و جریان "علم گرا" و "اندیشه ورز" و "آزادی خواه" و "لیبرال دموکرات" جز فحاشی و موج سواری و پرهیز از هرگونه تعمّق ، مسلک دیگری برای خویش برگزیده است؟
چرا به جای دفاع از نشخوار پیشین خود مبنی بر اینکه "تمام سلولهای بدن من از لیبرالیسم است" می گویید امام دستور دادند که باید دولت دوم میرحسین موسوی رأی اعتماد بگیرد اما 99 نفر اصولگرای جناح راست به او رأی کبود دادند و دستور امام را ارشادی توصیف نمودند پس مخالفت با نظر امام خمینی در مورد اندیشه لیبرالیسم بیشتر از مخالفت اصولگرایان مجلس وقت با حکم امام در رأی اعتماد به موسوی نیست. مخالفت با یک نخست وزیر زوری که امام بنا برمصالح خواستار حضور او شدند کجا و اساس مبارزه با لیبرالیسم در خط مخالف با اسلام کجا؟ اندیشه ای که امروز حتی در زادگاه خویش نیز نمره مردودی گرفته است.
اینان می خواهند از خود دفاع کنند یا چون آب را گل آلود دیده اند تیغ زنگ زده خود را برای هدم اصولگرایی به حرکت درآورده اند؟ به این برهان به عنوان یکی از تمامی حرفهای زشت کلام قصه دانشگاه پزشکی نگریستید، پس عمق و قوت اندیشه و توان فکری آنرا از همین آبشخور می توانید حدس بزنید.
لیکن بر خلاف قولی که بنا بر قانون مصوب فعالیتهای سیاسی در دانشگاه ها از هر تشکلی گرفته می شود تا تخطی از قانون صورت نپذیرد، میهمان معلوم الحال مذکور عامدانه یا از روی اقتضای طبیعت،پا را از چارچوب خط قرمزهای قانون بیرون می نهد و در پاسخ سؤالی شاید از پیش طراحی شده مبنی بر نظر او در مورد اصل ولایت فقیه می گوید که هیچ نگاهی به وجود قانون اساسی و مفاد آن پس از انقلاب اسلامی وجود نداشت و تازه بعد از پیروزی انقلاب به فکر نگارش مجموعه ای افتادند نادانسته ازینکه قانون رژیم پیشین با حذف عنصر شاهنشاهی باشد یا قانونی از نو نوشته، امام با دیدن قانون اساسی که به دست افرادی مثل "دکتر" بنی صدر!!! و چند نفر دیگر نگاشته شده بود تنها در حاشیه آن نکته ای بر لزوم تشیّع رئیس جمهور توشیح نمودند و می رفت که این قانون به رأی ملت گذاشته شود لیکن دولت موقت گفت (!!!) اینکه نمیشود "مثل گوسفند" هر روز ملت را به پای صندوقهای رأی بکشانیم درحالیکه می دانیم هرچه آقای خمینی بگوید با رأی ملت تصویب خواهد شد، پس بیائیم مجلسی شبیه مجلس مؤسسان تشکیل دهیم و نامش را برای بومی سازی خبرگان قانون اساسی بگذاریم و حاصل قانون اساسی امروز ملت بشود! و اگر آن قانون اول (به تألیف بنی صدر) به رأی ملت نهاده می شد امروز ما قانونی بدون اصل ولایت فقیه داشتیم و البته "این داستان را من شنیده ام و بعد هم البته بروید و ببینید در دبیرخانه مجلس خبرگان موجود است."
خواننده محترم که حتی ممکن است بچه مدرسه ای یا دارای مدرک پنجم ابتدایی باشی، به نظر شما نیازی به پاسخ گویی به این حرف و این آسمان ریسمان شاخدار وجود دارد؟
ما که تاریخ انقلاب را شخم زدیم و ریزترین اتفاقات را از حتی مسموعات و انواع خاطرات و تاریخ شفاهی انقلاب وجب به وجب کاوش کرده ایم، برای اولین بار است که چنین راه دررویی برای ضربه به اندیشه و ریشه فکری امام امت و اساس این ملت و مملکت می بینیم.
گویی طفلک نمی دانست در دانشگاه صحبت می کند و سر جالیز خیار نمی فروشد که این چنین شعور مردم را به تمسخر می گیرد. گویا ایشان تاکنون سخنرانی امام در 12بهمن 57 را گوش نفرموده اند که در همان بهشت زهرا، هم برای تشکیل دولت قانونی بواسطه پشتیبانی این ملت تأکید فرمود و هم بر ضرورت تشکیل مجلسی مثل مجلس مؤسسان قانون اساسی اما کاملاً متفاوت و حتی با نامی دیگر جدا از مجلس مؤسسان به قاطعیت اشاره و پای فشاری فرمود.
آیا امام آنقدر از هوش و زیرکی سیاسی بی بهره بودکه سالیان سال پیش از خروش عمومی امت در پیروزی انقلاب که حتی گمان پیروزی با چنین سرعتی هم نمی رفت، به جای برخورد صرف سیاسی یا تشکیل هسته های مقاومت و تئوری های انقلابی وارداتی و مد روز نشسته و به ورق زدن اندیشه کهن ولایت فقیه در نجف اشرف پرداخته باشد؟
درسهای ولایت فقیه امام در نجف زیر بنای کدام روش پراگماتیستیک یا زیر و رو کشیدنهای سیاسی امثال زیباکلام است؟ اندیشه امام در درسهای نجف اشرف زمانی که کسی او را حتی رهبر انقلاب هم خطاب نمیکرد و حتی نام او در جایی نوشته یا برده نمی شد نشان از یک چنین فرصت طلبی دارد؟
آیا ولایت فقیه امری بدیع الظهور توسط آن یگانه دوران و نستوه استکبار ستیز بود؟ چرا هرجا گیر میکنید سریعاً به ورژن آیت الله العظمی خویی در باب ولایت فقیه رجوع می کنید؟ چرا امروز برای عدم ضرورت تشکیل حکومت اسلامی به آیت الله سیستانی وصله دگراندیشی در باب ولایت فقیه می چسبانید؟
اگر قدری عقل را در مسیر صالح به کار انداخته بودید می فهمیدید که همین در خانه نشستنهای آیت الله سیستانی و عدم پافشاری مجلس اعلای عراق بر اندیشه حکومت اسلامی با تئوری ولایی دست امریکای اشغالگر که بر جان و مال و نوامیس ملت ستم کشیده عراق مسلط است، چنان بسته است که بهشت موعود خویش را امروز جهنمی طاقت فرسا می یابد و اوبامای در گل مانده شما دست نیاز به همکاری مرجعیت اعلای شیعه در کنج خانه طلبگی او دراز می کند تا عراق را برای او کمی قابل تحمل تر نماید.
چه کسی توقع داشت عراق با تحمل دهه ها رنج و جنگ و کودتای خونین و دوران سیاه صدام شاهد این دموکراسی با حجم عظیم آراء ملت باشد و نهایتاً هم هنرنمایی ملت شیعه، خوابهای استکبار را دقیقاً به عکس تعبیر کند؟؟؟
شما به این نحوه مدیریت نامی جز ولایت فقیه می گذارید و دلیل این حرکت عظیم و خارج از تصور را جز بواسطه تبعیت ملت از رهبری مرجعیت میدانید؟ دنیا بخواهد یا نخواهد، اگر شیعه را به عنوان یک واقعیت جاوید با قدمت 1400 سال قبول می کند یا نمی کند باید بداند شیعه بدون ولایت فقیه در هیچ جای دنیا با هیچ مدل دیگری اصلا شیعه نیست و اصل ولایت فقیه برای شیعه مثل نفس کشیدن طبیعی و غیرقابل انکار است.
مگر اینکه بخواهیم مانند سفاکان آل سعود و خلیفه فریادهای شیعه را در دریای خونین بحرین و سرزمین قحطی زده پاراچنار لحظه به لحظه در گلو خفه سازیم تا دست سپاه محمد (ص) از آستین فرزندان زهرا و علی بر فرق ظلم و اشرافیت لجام گسیخته فرود نیاید.
راستی آقای زیباکلام و کسانی که پای صحبتت کف زدند، شما چه نسبتی با قیام مصر و یمن و بحرین دارید که ابراز امیدواری کردید آینده ملت ایران هم مانند آنان به قیام ختم خواهد شد؟
آری ما فرزندان کوخ نشین روح الله، قیام را تکرار می کنیم و به فرمایش امام عزیزمان تا انتها خواهیم ایستاد تا باقیمانده قصر پوسیده استبداد و اشرافیت را بر سر ساکنان بی خرد آن خراب کنیم.