والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

ایران در حال تبدیل شدن به یک قدرت فوق‌العاده موفق است

ویژه ی علاقمندان به مباحث راهبردی و طرفداران اندیشه های جان مرشایمر:
ایران در حال تبدیل به یک قدرت فوق‌العاده موفق است
یک نشریه آمریکایی تصریح کرد ایران در حال تبدیل شدن به ابرقدرت منطقه است.
واشنگتن‌تایمز نوشت: ایران در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت فوق‌العاده موفق منطقه‌ای است. به گفته سیمون هندرسون محقق مرکز مطالعات واشنگتن و از تحلیلگران امور خلیج‌فارس، «آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر عالی  ایران به تحولات منطقه به دیده تفوق بر آمریکا می‌نگرد. او از آمریکا منزجر و نسبت به ایالات متحده بدبین است. پیش‌بینی رهبر ایران این است که تحریم‌‌ها حتی اگر برداشته نشوند هم به مرور غیرقابل اجرا خواهند شد.»
این روزنامه می‌افزاید: در جنگ سوریه، ایران مانع از فرو ریختن حکومت اسد شد و داعش را از دست‌یابی به دمشق بازداشت. در لبنان؛ ایران به کمک نیروی نماینده خود میلیشیای «حزب‌الله» و «سپاه‌ قدس» که تخصصش کار کردن در سایه و در عملیاتهای ویژه و اطلاعاتی است، به پیشرفتهایی میدانی نائل آمد. در عراق «حزب‌الله» و «سپاه‌قدس» با کمک میلیشیای شیعه مذهب عامل اصلی اجرای عملیات تهاجمی بازپس‌گیری شهر «تکریت» از تصرف داعش بودند.
روزنامه آمریکایی می‌نویسد: به دنبال ایفای نقش موثر ایران در عملیات آزادسازی تکریت، «سعود‌الفیصل» وزیر خارجه عربستان و «جان‌کری» همتای آمریکایی‌اش هفته گذشته در یک کنفرانس مشترک مطبوعاتی در ریاض اعلام کردند «ایران دارد عراق را تصرف می‌کند». ایران افراد حزب‌الله را به یمن هم اعزام کرد و به کمک آنها، جدایی‌طلبان شیعه مذهب حوثی، دولت مورد حمایت واشنگتن را در این کشور سرنگون کردند. این اتفاق در حالی رخ داد که اوباما چند هفته قبل از آن از موفقیت آمریکا در یمن صحبت کرده بود.
کنت پولاک از تحلیلگران مسائل خاورمیانه در موسسه بروکینگز می‌گوید «به نظر می‌رسد ایرانی‌ها از وضع موجود کاملا راضی و آسوده خاطرند. یاران ایران در کشورهای عراق، لبنان و یمن بر مسند قدرت جای گرفته‌اند و در سوریه رژیم اسد همچنان در مسند قدرت است و به دستاوردهای مهمی هم علیه مخالفان رسیده است.»
واشنگتن‌تایمز نوشت: اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا معتقد است سطح نفوذ ایران مایه نگرانی است.

زیبنده نظام نیست اما نظام به ما می زیبد

       اینکه آقای هاشمی رفسنجانی گفته اند اتفاقی که برای علی مطهری رخ داده عملی ننگین و برخلاف مصالح بوده است سخنی بسیار خوشمزه می نمایاند. این سخن در ادامه اما مایه ی تعجب در حد رویش بر فراز سر می شود؛ آنگاه که آقای هاشمی گفته اند: اتفاقی که برای علی مطهری رخ داد زیبنده ی نظام اسلامی نیست. بماند که در اثناء سخن هنگام دیدار با دانشجویان دانشگاه آزاد اشاره فرموده اند این برخورد با فرزند شهید مطهری بر خلاف حق او برای اظهار نظر بعنوان یک شهروند و نیز یک نماینده ی مجلس است. این کلام البته در کنار اشارات آقای هاشمی به اجرای منویات و خواسته های رهبری انقلاب در زمینه کرسی های آزاداندیشی در دانشگاه ها جای گرفته و ایراد شده است. 

این یک پیشرفت بسیار بالا در زمینه ی سیاست های آقای هاشمی و روحانیون پشت سر ایشان به حساب می آید. سخن از آزادی و اصلاً به رسمیت شناختن مفهومی به نام حق شهروندی و اظهار نظر یک نماینده ی مجلس در مسائل مملکت، یک نقطه ی عطف محیرالعقول در منش و روش سیاسی ایشان و هم طیفان او به شمار می رود. واقعا ارزشمند است که سیاستمداران کشور ما وقتی در نزدیکی دهه هشتم عمر خود هستند بعد از این همه تجربه و عمل سیاسی به مفهوم آزادی و حق شهروندی و مفهوم پارلمان مستقل و آزاداندیشی در دانشگاه ها احترام بگذارند. من به شخصه تحت تأثیر قرار گرفتم. 

حال، من هم به عنوان یک دانشجو و نیز یک شهروند بر اساس این اصل آزاداندیشی دوست دارم اندیشه کنم و البته اندیشه ام را به زبان قلم بر سپهر  اندیشه ورزی توزیع نمایم. قطعا این آزاداندیشی به معنی آزادبودن در فکر کردن درون پستوی تنهایی که نیست، هست؟ وگرنه همه که حق فکرکردن ساکت را دارند، آنچه که آزادی اندیشه خوانده می شود و حق شهروندی آنرا تأمین می نماید، آزادی در بیان اندیشه هاست. در همین راستا و پیروی از آزاداندیشی ها و البته همت گماردن این شخصیت های با تجربه ی نظام به اجرای منویات و مطالبات رهبری انقلاب، هم به حکم فطرت انسانی و هم تکلیف دینی می خواهم قدری بیاندیشم. اولین گام در اندیشه ورزی هم پرسیدن سوال است و هرکس هم که دو واحد روش تحقیق پاس کرده باشد می داند هر پژوهشی با یک سؤال تحقیق آغاز می شود. من هم می خواهم مثل همه ی شهروندان و دانشجویان بیاندیشم و آزاد فکر کنم.

از آنروی که برای من هم مهم است در کشورم کارهایی صورت گیرد که زیبنده ی نظام باشد و اعمال نازیبنده متوقف شوند، سوال هایم را در همین راستا می پرسم که برای خودم یک کرسی آزاداندیشی برپا کنم. وقتی آزادی مبنا و اساس اندیشه ورزی است و حق شهروندانی مثل علی مطهری را شکل می دهد، آیا این اتفاقات که ذهن مرا به سوال وا داشته اند هم ضد آزادی و حقوق شهروندی و مبانی اندیشه های رهبرمعظم انقلاب و مکتب آزاداندیش تشیع هستند یا مغایرتی با این مفاهیم آزادوار ندارند؟ شاید هم اصلا از اساس دروغ هستند و اصلا رخ نداده اند و کلا مهملات و مزخرفاتی بیش نبوده و برای تحریف تاریخ نوشته شده اند. تاریخی که ما در روزگار رخ دادنشان حضور داشته ایم.

دکتر ابراهیم یزدی ـ وزیر خارجه دولت موقت و دبیرکل نهضت آزادی ـ در مقاله ی «هان ای دل عبرت بین»  مندرج در کتاب سه جمهوری می گوید در یکی از روزهای نیمه دوم سال 1360 به اتفاق مهندس بازرگان و مهندس هاشم صباغیان به عنوان نمایندگان مجلس شورای اسلامی به خدمت رییس مجلس وقت ـ آقای هاشمی رفسنجانی ـ رسیدیم. یزدی می گوید ما با ایشان در خصوص «برخی تخلفات از قانون اساسی و فشارهای روزافزون به مطبوعات و تعطیل آنها و حمله های پی در پی "گروه های فشار به گردهمایی ها" صحبت می کردیم». جالب است که یزدی می گوید آقای هاشمی رفسنجانی در پاسخ به مرحوم بازرگان اظهار داشت « ما اشتباه شاه را نمی کنیم که آزادی بدهیم و عده ای بیایند ما را کنار بزنند. این پاسخ صریح، صادقانه و شفاف، آقای مهندس بازرگان را غافلگیر و متعجب ساخت». البته یزدی می گوید من در وقت خداحافظی به آقای هاشمی گفتم: « آقای هاشمی امیدوارم که شما هرگز اشتباه شاه را نکنید». یزدی می گوید: «آقای هاشمی نپرسید که منظورم چیست». می توانید منظور دکتر ابراهیم یزدی را در نسخه الکترونیک کتاب سه جمهوری بخوانید. اما سؤال من این است که آیا سخن و عمل مزبور زیبنده ی نظام اسلامی بود؟

حتی منتقدین دیگری هم مدعی بودند در اثر انتقاد از رییس جمهور وقت به زندان افتاده اند. مرحوم مهندس عزت الله سحابی در خاطرات خو درباره زندانی شدنش می گوید: «ما به آقای هاشمی نامه اعتراضی نوشتیم. اعتراض ما به آقای هاشمی این بود که اولاً اوضاع اقتصادی کشور بسیار خراب است. فقر و اختلاف طبقاتی بسیار فاحش است. دوم اینکه وضع سیاست خارجی ما به گونه‌ای است که ما در انزوای کامل قرار گرفته‌ایم و همه دنیا با ما مخالف هستند. در رابطه با این نامه، 23 نفر را بازداشت کردند که یکی از آن ها من بودم... بعد از دستگیری‌ها، در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس چند تن از نمایندگانی که مرا می‌شناختند به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزت الله سحابی را گرفتی؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود، می‌خواستیم رویش را کم کنیم.» سوال آزاداندیشانه ی من این است، آیا این روش و منش زیبنده ی نظام اسلامی بود؟

 حتی در جناح مقابل کسی مانند عباس عبدی مدعی است زمانی که سردبیر روزنامه سلام بوده به خاطر انتقاد از آقای هاشمی 11 ماه حبس را متحمل شده است. البته جالبست بدانیم که شاه بیت انتقاد افرادی چون عبدی و اعضای دفتر تحکیم وحدت چه بود. آنگونه که دفتر تحکیم در بیانیه ی 2 آبان سال 68 خود که به مناسبت روز 13 آبان منتشر کرد، می نویسند: «دفتر تحکیم..... در مخالفت با تمامی کسانی که معتقدند دوران شعار مرگ بر آمریکا سپری شده و با خوش بینی به مجامع بین المللی نگریسته و درصددند که از آن طریق مشکلات نظام مقدس و الهی را بر طرف سازند، کماکان بر شعار «مرگ بر آمریکا» تکیه نموده و خواهان تعمیق و تبئین این شعار در ابعاد سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی، می شود.» جالبتر اینکه وزارت کشور دولت هاشمی به تحکیم وحدت برای برگزاری تجمع 13 آبان در مقابل لانه جاسوسی مجوز نداد. می خواهم بپرسم آیا این رفتارها و برخوردها زیبنده نظام اسلامی بود؟

بقیه موارد بماند برای وقتی دیگر چون فکرم زیادتر از این می ترسد سؤال کند. مثلا بپرسد واقعه ی 88 و هشت ماه سوختن کشور در آتش و دود زیبنده ی نظام اسلامی بود یا نه، یا مثلا بپرسد که این متن منتشر شده از نوار گفتگوهای یک آقازاده با افسراطلاعاتی MI6 زیبنده نظام است یا نه؟ ذهن است دیگر، می ترسد. هنوز به آزادی عادت نکرده است. امیدوارم در اثر زحمات شما و کف گرگی های آزادی خواهانه ی آقای علی مطهری برای ما آزادی فراهم شود و به آزادی عادت کنیم. شاید هم اصلا کل این کلمات را بیخود نوشته ام چون اشتباه فهمیده ام این جمله ی آقای هاشمی را که گفته اند این کارها زیبنده ی نظام نیست. چون مهم این است که نظام اسلامی چقدر به آقایان می زیبد و بهشان می آید نه اینکه اعمال دیگران چقدر زیبنده ی نظام اسلامی است. قاطی کرده ام. بهتر است یا من دیگر حرفهای آقای هاشمی را نخوانم یا ایشان کوتاه تر سخن بگویند.



یا زهرا

ما در این دنیا به این «یا فاطمه» گفتن خوشیم......................
بغض داشتم.... این دو سه خط روضه رو گوش کردم... دلم به قاعده ی دو سه قطره ترکید...
آروم شد............

 

http://dl.aviny.com/voice/marsieh/hazrat_zahra/92/Hoseinkhani-fatemye-92-01.mp3

 

ده سال تعلیق یعنی موازنه سازی به نفع اسرائیل

     به سادگی گفته می شود ایران ممکن است پیشنهادات مختلفی را در خصوص تعلیق چندساله  فعالیتهای هسته ای بپذیرد. تعلیقی که قاعدتاً تحت نظر آمریکایی ها متولد خواهد شد. این جمله به سادگی بیان می شود بدون آنکه به لوازم و توابع راهبردی آن التفات گردد. علی رغم جنبه های تحلیلی گوناگون، به این سؤال می پردازیم که تعلیق پیشنهادی چه اثری در تقابل قدرت ایران و اسرائیل پدید خواهد آورد؟
علی اکبر صالحی پس از دور اخیر مذاکرات گفته است: «ما دوره اعتمادسازی را زمان X اعلام کردیم و یک زمان مشخصی تعریف نشده است». او در ادامه به نکته مهم تری اشاره می کند: «پیشنهادات مختلفی اعم از ۱۰ سال و بیشتر از ۱۰ سال مطرح بوده و درباره زمان اعتمادسازی تصمیمی گرفته نشده که مورد قبول طرفین باشد». اگر به اساس تمرکز منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر برگردیم اهمیت این سخن بیشتر نمایان می شود. اول، ایران به طور خواسته یا ناخواسته نفوذ خویش را در منطقه ی مدیترانه ی شرقی و خلیج فارس متمرکز نموده است. مدیترانه ی شرقی شامل مناطقی چون سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی می شود. دوم آنچه که غربی ها بهار عربی می خوانند برای ایران، هم موجب ایجاد فرصت شده و هم چالشهایی پدید آورده است. از سال 2008 ایران به دنبال راهبردی هماهنگ برای توسعه قدرت نرم در حوزه ی نفوذ خود بوده است. آمریکایی ها معتقدند ایران در مناطق مختلف از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی بهره برده تا به این مقصود نائل گردد. پدید آمدن جنگ سنی ـ شیعه در منطقه برای رقیبان مسلمان نشین ایران فرصتی مهیا نمود تا قدرت مانور جمهوری اسلامی را محدود نمایند. تحلیلگران غربی ضعیف شدن موقعیت سوریه را نه تنها باعث کندشدن فرآیند تعقیب منافع ایران در مدیترانه شرقی نمی دانند بلکه معتقدند این منافع، حفظ شده و پیشرفت نیز خواهد داشت. گسترش پدیده داعش باعث حضور مستقیم ایران در عراق شد و اقلیم کردستان که تحت نفوذ اطلاعاتی اسرائیل بود امروز به مدیریت نیرویی درآمده که جبهه گیری اصلی آن علیه اسرائیل تعریف شده است. حضور ایران توانسته است بقای عراق را تأمین نماید و احتمالاً در آینده ی قابل مشاهده، نیروهایی که ایران تعلیم داده و تقویت می نماید راهبری امنیت و قدرت عراق را در دست خواهند داشت. سوم، کشورهای عمده ای که مقابل اسرائیل تجربه ی نبرد میدانی و اطلاعاتی داشتند پس از واقعه ی بیداری اسلامی ضعیف شده و عملاً ارتشی که بتواند رقیب صهیونیستها باشد در میان هیچ کشور عربی وجود ندارد. این چالش البته موقعیتی برای ایران ایجاد کرده و باعث شده تنها قدرت نظامی منطقه با توان موازنه ی استراتژیک در مقابل اسرائیل باشد. البته اسرائیل ویژگی منحصر به فردی دارد که اگر هر نیرویی بتواند به وزن موازنه ی قدرت با او دست یابد، در نفس موازنه به موقعیت هژمونی یا برتری منطقه ای هم دست یافته است.
نخستین پرسش اینجاست که اصولاً چرا و به چه ضرورتی و به هدف کدام منفعت باید به جایگاه قدرت منطقه ای دست یافت؟ در اندیشه های استراتژیک از آنروی که نیات واحدهای سیاسی  به هیچ وجه مشخص نیست تنها یک راه وجود دارد تا کشوری بتواند در  قبال رفتار دیگران به اطمینان دست یابد. بقاء بعنوان هدف اصلی واحدهای سیاسی، زمانی حاصل می شود که استقلال دچار فرسایش نشده باشد. برای تضمین استقلال حاکمیت بعنوان پیش  فرض بقاء، راهی جز رسیدن به هژمونی وجود ندارد. رسیدن به هژمونی دارای دو وجه سلبی و ایجابی است. یک کشور می خواهد به موقعیت برتری دست یابد و نمی خواهد دیگران نیز به این منزلت نائل شوند. هیچ کس نمی خواهد فرآیند رشد قدرت دیگران به نحو موفق طی گردد. برخی معتقدند هژمونی می تواند به معنای حذف همه دشمنان باشد و برخی معتقدند هژمونی معنای انقیاد دشمنان را تضمین می کند. این نوع اخیر از هژمونی همان استراتژی ایالات متحده است که برای ایجاد انقیاد، از قدرت سخت جهت مهار توسعه نیروهای متوازن کننده و از قدرت نرم برای مشروعیت بخشی به هژمونی خود بهره برداری می کند.
سه مدل هژمونی سیستمی یا بین المللی، قاره ای و منطقه ای قابل تصور هستند اما تنها مدل منطقه ای قابلیت رخ دادن واقعی دارد. دولتها به دنبال سه ویژگی هستند تا لایق جایگاه استیلای منطقه ای گردند: 1. استحکام نظامی با قابلیتهایی بیش از سایر بازیگران منطقه ای 2. دست یابی به سهمی حداکثر از ثروت جهانی 3. برتری هسته ای به نحوی که بتواند رقبای کشور با توانمندی هسته ای را هدف بگیرد و به آن توانایی برسد که تخریب اطمینان مند متقابل (Mutually assured destruction MAD) خوانده می شود. حتی نگاه به رفتار کشورهایی که وارد رقابت بزرگ استراتژیک نشده اند از این ضرورت حکایت می کند. قزاقستان که خود از پرچمداران منطقه ی آسیای مرکزی عاری از سلاح هسته ای بوده است، نسبت به مواضع دوگانه غرب در خصوص توانمندی هسته ای ایران انتقاد کرده و گفته بود چرا در حالیکه پاکستان و اسرائیل تسلیحات هسته ای دارند، ایران باید از هرگونه فرآیند هسته ای بی بهره باشد؟ قزاقستان که رابطه ای متوازن بین خود با آمریکا و روسیه برقرار ساخته است، اتحادی راهبردی با ایران ندارد و اصولاً در حوزه ی رقابتهای ایران و آمریکا هم واقع نشده است. انتقاد قزاقستان در حقیقت نوایی است که در رثای از دست دادن توانمندی های هسته ای خود سر می دهد و ناشی از وقوفی است که بر لزوم مکانیزم موازنه قدرت در منطقه دارد.
اگر توانایی هسته ای ایران برای دوره ای ده ساله ـ که زمان قابل توجهی از نظر استراتژیک است ـ به سیاهچال تعلیق برود، فرصت کافی برای اسرائیل فراهم می شود که به عنوان قدرت هسته ای منطقه گام های خود را در مسیر دستیابی به جایگاه هژمونیک محکم نماید زیرا اسرائیل تنها کشوری است که در حوزه ی نفوذ ایران دارای قابلیتهای رسیدن به هژمونی منطقه ای می باشد. اصولاً ضعیف سازی ایران در همه ابعاد به عنوان یک خاصیت مهار کننده ی کلی اجرا می شود. بنا به اندیشه فرید زکریا به عنوان یکی از واقعگرایان تهاجمی، تاریخ نشان داده دولتها وقتی به شکلی فزاینده ثروتمند می شوند به ایجاد ارتشهای بزرگ روی می آورند و خود را درگیر مسایل خارج از مرزهایشان می کنند و به دنبال افزایش نفوذ بین المللی خود می روند. پس می شود نتیجه گرفت قدرت جویان جهانی می کوشند تا دولتی همچون ایران «تصور نکند» به توانمندی نسبی بیشتری رسیده است زیرا در این نگاه «ادراکی» که زکریا عنوان می سازد، هرقدر قدرت دولت و قدرت ملی افزایش پیدا کند به سیاستهای خارجی توسعه طلبانه تری منجر می شود.
در ساختار آنارشیک نظام بین الملل که به دلیل فقدان اقتدار مرکزی، تنها مکانیزم موازنه قدرت عامل حفظ موجود است، تعلیق ده ساله فعالیتهای هسته ای ایران آن هم تحت چتر امنیتی ـ جاسوسی آمریکا به  تغییر فرم موازنه قدرت در منطقه به سود اسرائیل تمام خواهد شد و در حقیقت این بار آمریکایی ها برای ارتقاء استیلای اسرائیل زمان می خرند. با وقوف به این نکته، حکمت سخن نابغه ی استراتژیک ایران بیشتر هویدا می گردد که فرمود: «می گویند امنیت اسرائیل باید حفظ شود. بدانید چه توافق بشود و چه توافق نشود، اسرائیل روز به روز نا امن تر خواهد شد».     
 

تأثیرات ائتلاف شیعیان بر تقابل ایران و آمریکا

     تحلیلگران آمریکایی نمی خواهند به درستی مفهوم نهضت نوین شیعه در عراق را  توصیف کنند. از سویی مسئولان امنیتی و نظامی آمریکا راجع به شیعیان دو پهلو سخن می گویند و از سویی دیگر بحران نوین عراق به گونه آشکاری توسط شیعیان مدیریت می شود. ژنرال مارتین دمپسی ـ فرمانده ستاد مشترک ارتش آمریکا ـ سخنان متعدد و متناقضی را عنوان می دارد و گاهاً سوگیری های دیپلمات گونه از خود بروز می دهد. دمپسی روز سوم مارس در کپیتول هیل، تلاشهای مشترک ارتش عراق، شبه نظامیان شیعه و سپاه پاسداران ایران را جهت بازپس گیری تکریت از دست داعش اتفاقی مثبت ارزیابی می کند. ژنرال دمپسی به طور آشکار ادامه می دهد: «این مساله وقتی زمانی یک مشکل خواهد بود که به فرقه گرایی منجر شود». آنگونه که رسانه های خود آمریکا و تحلیلگران غربی اشاره می کنند، علت عدم کمک رسانی جنگنده های هوایی آمریکا در نبرد تکریت همین وجود گسترده ی شیعیان در نیروهای عمل کننده بوده است به طوری که دمپسی اعتراف می کند 20هزار از مجموع 30 هزار نیروی حاضر در عملیات را شیعیان تشکیل می دهند. برخی از مفسران نیز علت اصلی این عدم کمک رسانی را وجود رزمندگان سپاه پاسداران اعلام کرده اند که البته نفوذ و راهبری استراتژیک جنگ نیز تا حد عمده ای به دست آنان می باشد. آمریکایی ها رسماً اعلام کرده اند که می خواهند دولت داعش را سرنگون کنند و نهایتاً عراق را از «فرقه گرایی» نجات بخشند. این سخن امری کاملاً گزاف است. پس از گذشت قرنها از تمدن بشر و ظهور ادیان آسمانی تقریباً هیچ جامعه ای نتوانسته تکثر فرق و ادیان را محو کند. چاق و لاغر شدن گستره ی معتقدین به یک فرقه تنها با گسترش نفوذ فرقه ای دیگر امکان پذیر شده اما راهکارهای امنیتی و نظامی نتوانسته از حیات آنان جلوگیری به عمل آورد. از سویی آمریکایی ها نگران توفیقات امنیتی و نظامی ایران در عراق خصوصا در کردستان هستند تا مبادا در فرآیند مذاکرات هسته ای با تهران مجبور باشند کارتهای بیشتری را از دست بدهند. آمریکایی ها می گویند حضور نظامی ایران در این حوزه ی ژئواستراتژیک می تواند یک Bargaining Chip در مذاکرات هسته ای با 1+5 باشد. البته رهبر عالیه ی ایران گفته است که مذاکره کنندگان فقط در حوزه ی فناوری هسته ای مذاکره می کنند و آمریکایی ها نیز همین را صحه گذارده اند اما قطعاً این توانمندی ها بر قدرت ایران در فرآیند لغو تحریمها اثر داشت. 

آنچه که دست آمریکایی ها را در حملات رسانه ای و نهادهای بین المللی علیه ایران بسته است، درخواستهای رسمی مسئولان دولت عراق از این کشور برای ورود به فاز نبرد با داعش است. ژنرال قاسم عطا، رییس سازمان امنیت ملی عراق، رسماً پس از تصرف موصل به دست داعش از ایران درخواست کمک کرد تا ظرف 48 ساعت به بقاء حیات عراق یاری برساند. حیدر العبادی ـ رییس جمهور ـ هم همواره عنوان کرده است که به دلیل تشکیک آمریکایی ها در کمک به عراق، این کشور بیشتر به ایران تکیه نموده است. دولت اوباما در قبال این اتفاقات ابراز می دارد که «سیستم امنیتی و اطلاعاتی» فرقه گرایانه ای در عراق شکل گرفته که با ایران در اتحاد است. نیروهای امنیتی عراق عمدتاً شیعه هستند و علاوه بر آن نظامیان و مستشاران نیروی قدس سپاه نیز به طور رسمی و قانونی در عراق با داعش می جنگند. به همین روی آمریکایی ها می گویند تصمیم دارند نیروهای سنّی را برای نبرد با داعش سازماندهی کنند. این امر می تواند به نقض غرض آنان مبنی بر رهایی عراق از فرقه گرایی منتهی خواهد شد. مهمترین ترس آمریکایی ها این است که برای مبارزه با داعش مجبور به اتکاء بر ایران شوند. نیازی که می تواند امتیازاتی زیادی را از سوی ایران مطالبه نماید. نخستین امتیاز آن است که بقول خودشان، آمریکا باید پول میز ژنو را حساب کند. آنان خود معترفند که ایران از تهدیدی به اسم داعش سود برده است و می گویند اگر با تهران همچنان مراوده کنیم ممکن است در عراق به جای دولت اسلامی (داعش) مجبور باشیم به جمهوری اسلامی رضایت دهیم.

آمریکایی ها خوب می دانند که هیچ نیرویی در دنیا وجود ندارد که توان رهبری قابل مقایسه با مفهوم امامت در شیعه داشته باشد. آنها هم از ارزش فتوای آیت الله سیستانی باخبرند هم می دانند چه امری باعث فداکاری حزب الله و نیروهای ایرانی یا گردانهای افغانی در زینبیه دمشق و عتبات عراق گردیده است. مشروعیت نیروی قدس سپاه که تا چندسال پیش نمی شد تحت تبلیغات سنگین ضدانقلاب در کشور اسمی از آن برد، امروز ریشه در هویت جنگ مقدس دارد. این جنگ مقدس برای سایر ملل و فرق از آنروی صحیح به نظر می رسد که همه ی دنیا به دردنده خویی خاکریز مقابل یعنی داعش، ایمان و اعتراف دارند. این بار آمریکایی ها بیشتر از مانور اتحاد و قدرت امپراطوری زمینه سازان حکومت جهانی موعود در هراس افتاده اند.