مردی که میخواهد بین هنرمند ارزشی و غیرارزشی فرق نگذارد!!!!
برگرفته از مطلب دکتروحید یامین پور
دنیا همیشه محل رفت و آمد و بالا و پایین است. بیچاره کسی که به این عروس هزار داماد اعتماد کند.
صبح بود پایین پله های دانشکده ایستاده بودم. یک لحظه چهره ی آشنایی از در وارد شد. سریع حافظه ام چرخید و اعلام کرد آنکه می بینی "دکتر سید شمس الدین حسینی" وزیراقتصاد دولت احمدی نژاد است. تنها یک محافظ در پی او می آمد و آهسته آهسته از پله های دانشکده بالا رفتند و برای هنگامه ی حضور در کلاس نزدیک شدند.
نه حرفی نه حدیثی نه سلامی نه علیکی نه صلواتی نه بفرمایی نه خبری نه دورشو کورشویی. انگار نه انگار زمانی برای خودش کرّ و فرّ داشته است و وزیر بحرانی ترین دوران اقتصاد انقلاب بوده است. شاید هم این نظر من بود، نمی دانم، اما انگار غم پنهانی افسرده وار در چهره ی حسینی آنرا تکیده کرده بود.
این لحظات چند ثانیه ای و بازتاب اجتماع آنهم در محیطی علمی در زمره ی بهترین ها در کشور، برای عبرت گرفتن بسی درس آموز بود. از وزیر که دیگر بالاتر شدنی نیست، کافیست کمی از قدرت بیفتی، شلاق بی مهری روزگار تو را از صحنه دور میکند و می شوی بی محل تر از هر فرد بی مقدار اجتماع. تازه با آن همه جایگاه و محوریّت در اقتصاد و سیاست و نامی که مدام بر سر زبانهاست.
بیچاره آنهایی که نه علم امثال حسینی را دارند نه حتی یک مدرک اسمی ولو بی محتوا و نه در یک هزارم جایگاه امثال او حضور و اسم و رسم دارند. بدبخت آن بنی آدم ضعیفی که با یک مشت بی دانشی و بی عقلی در کنج اداره ی فلان شهرستان دورافتاده خود را سلیمان زمان می داند و بی محابا دست از ظلم های قطره ای و شیطان صفتی های عوق آور در مقیاس چند اپسیلون بر نمی دارند.
آنها که کسی بودند امروز از یادها رفته اند چه برسد به ناکسانی که هزار سال نوری هم اگر بگذرد جای انسان برای شأن خویش نمی توانند بیابند. این رسم روزگار است، چنین است رسم سرای درشت؛ گهی پشت بر زین گهی زین به پشت!!!
ما که عددی نیستیم لاأقل آدمی پیش گیریم و انسان خو باشیم تا در هماهنگی با ناموس خلقت و قانون دهر نامی به نیکی در جریان رود هستی برای خویش به دست آوریم تا در حرکت به سوی نقطه ی پرگار عالم به خس و خاشاکی تف شده به لجنزار بیرون این رود خروشان تبدیل نشویم.
قیمت برق 25% گران شد.
علی طیب نیا: قیمت ها تدریجی و "در چند مرحله" افزایش پیدا میکند.
پ.ن: حال باید دید این شیب ملایم !!! 25% که ظاهرا قرار است در چند مرحله تکرار هم شود تا کجا و در چه مواردی ادامه پیدا میکند و دولت به چند درصد گرانی انرژی رضایت میدهد حال نقل قول اقای جهانگیری مبنی بر این که : "مردم یا یارانه را انتخاب کنند یا حل مشکلات" به ان اضافه کنید در پایان همه اینها را بر نتیجه توافق با غرب تقسیم کنید انوقت به یک جمع بندی در مورد دید اقتصادی دولت خواهید رسید انشا الله
نقد و ارزیابی کتاب اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری
دکتر محمدقلی یوسفی (رئیس مرکز تحقیقات اقتصاد ایران دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی)
لینک اصلی مطلب: http://vista.ir/article/316691
چند برش از این نقد:
کتاب اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری یکی از کمنظیرترین کتابهایی است که در زمینة سیاستهای تعدیل در ایران نوشته شده است.
سیاستهای تعدیل یکسری سیاستهایی است که از سالهای قبل از دهه ۱۹۸۰ با عناوین و برنامههای مختلف در کشورهای مختلف مطرح بوده اما اسم تعدیل به آن نمیگفتند. در سال ۱۹۸۹ میلادی است که ویلیام سون اصطلاح اجماع واشنگتنی بر آنها میگذارد که مجموعه سیاستهایی است که صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به کشورها توصیه میکرده و تصریح داشته که کشورهای عقبمانده اگر بخواهند پیشرفت کنند این سیاستها را باید اتخاذ کنند.
اعتقاد تدوینکنندگان این سیاستها این بوده که کشورهای توسعهنیافته مشکل اقتصادیشان به خاطر این است که مشوقات و انگیزههای لازم در بازار وجود ندارد. بنابراین، اختلال در کارکرد نظام بازار وجود دارد و اگر چنانچه این سیاستها دنبال شود انگیزة مناسبی برای سرمایهگذاری بخش خصوصی فراهم میشود و تخصیص منابع به صورت بهینه صورت میگیرد.
حدود ۲۰ روز پیش دوستی مقالهای برایم فرستاد که بیشتر حاوی نظرات ابتهاج در آن بود. در سال ۱۳۲۷ ایران همین سیاستهایی که به عنوان تعدیل در نظر میگیریم را به علت گرفتن وام دنبال کرده بود و اتفاقاً نتیجهای هم نداشت. قصدم این است که اشاره کنم این سیاستها چه ویژگیهایی دارند و چرا باید روی آنها متمرکز شویم؟
سیاستهای تعدیل که در جهت رشد اقتصادی صورت میگرفته با اصلاحاتی که در دهة ۱۹۹۰ روی آنها صورت گرفت که یکسری متغیرهای کیفی را هم به متغیرهای قبلی اضافه کرد و به مسائل نهادی توجه بیشتری کرد. در مورد خود سیاستهای تعدیل در بعد از جنگ در ایران به علت نیازی که ما به گرفتن وام و اعتبار از نهادهای بینالمللی داشتیم تصور میشد اگر سیاست تعدیل را دنبال کنیم صادراتمان افزایش پیدا میکند دولت هزینههایش کم شده و تورم کاهش مییابد. میتوان از سرمایهگذاری خارجی استفاده کرد و میتوان به افزایش تولید و کاهش بیکاری کمک کرد. به همین خاطر نرخ ارز را تغییر دادیم و گران کردیم و چون از جمله تصور میشد نرخ دلار که گران شود، درآمدهای ارزی بالا میرفت جلوی مسافرتهای غیرضروری گرفته میشود و واردات به صرفه نخواهد بود و چنین تصور میشد وقتی پول زیادی را تزریق میکنیم بابت دلار بالا بردن نرخ سود بانکی باعث جذب نقدینگی میشود و تورم کاهش مییابد.
اما در عمل هیچکدام اتفاق نیفتاد. حتی در یکی از سالهای دهه ۱۳۷۰ تورم ۴۹.۵ درصدی داشتیم. بیکاری افزایش پیدا کرد. نقدینگی به شدت بالا رفت و نه تنها جلوی واردات گرفته نشد وابستگی به واردات زیاد شد، حجم واردات و میزان ارزش واردات هم بالا رفت و قیمت مواد خام گران شد. بنابراین اثر منفی بر تولید داخلی گذاشت و باعث کاهش سرمایهگذاری در داخل شد.
از همین رو، در این کتاب آقای مؤمنی خیلی خوب به آن اشاره کردهاند هر سیاستی که دنبال میشود باید براساس قانون باشد اولاً سیاستهای تعدیل سیاستهایی بود که اتفاق افتاد یعنی جامعه طی مراحلی به این نرسید که باید اجرا شود آقای دکتر معتقدند و به صورت مستدل و مستند نشان دادهاند که در ایران اجرای برنامه تعدیل ساختاری قانونی نبوده چرا که تصویب مجلس را نداشته، حالا ببینید سیاستهایی با آن گستردگی در کشور اجرا شد بدون اینکه مصوبه مجلس را داشته باشد.
مثلاً رابین براوت، باردان، بهادری، کروگر، بن فاین، استیگلیتز، آمارتیا سن، گزارش توسعه جهانی بانک جهانی، نیویورک تایمز، اکونومیک همه انتقاد کردهاند رئیس وقت بانک جهانی هم اذعان کرد ما اشتباه کردیم و دیگر این سیاستها را پیشنهاد نمیکنیم.
به هر حال، لازمة اتخاذ سیاست تعدیل فراهم کردن شرایطی است که مکانیزم بازار و قیمت به درستی عمل کند. اگر واقعاً انسانها صادق باشند به هم خدمت کنند دولتها قوی باشند که جلوی خیانت و فریب را بگیرند لذا مشاهده میشود که به واسطه فقدان بسترها و شرایط لازم در کشورمان این سیاستها برای کشور ایران خیلی سازگار نبوده.
دو عامل باعث میشود بخش خصوصی ما با مشکل مواجه باشد یکی اینکه هزینة مالی سرمایه گذاری بالاست. دوم اینکه بازدهی سرمایهگذاری مولد نسبت به فعالیتهای غیرمولد کم میباشد.