والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

از زاکانی تشکر می کنم

جا دارد از دکتر علیرضا زاکانی تشکر کنم

رییس کمیسیون برجام که در حین بررسی توافق هسته ای برخورد مردانه ای با رفتار نامردانه ی ابوترابی کرد

کاش مسئولین قزوین هم به قدر یک دهم دکتر زاکانی مرد بودند 

کاش یک نفر هم در این شهر ویران پیدا می شد که جلوی این علت العلل عقب ماندگی ها و ظلم ها در قزوین بایستد

نمایندگان قزوین که غیرت ندارند

مسئولین هم که دست نشانده ی ابوترابی هستند

وقتی مدیر کلی در یک استان وجود دارد که بقول مسئولین نظارتی دانشگاه، یک روز هم بدون تخلف زندگی نکرده است اما مثل پروانه  دور پدرخوانده ی شهر می چرخد و با سایرین هم می لاسد اما پس از رد پرونده ی  وی در تمام هیأت ها ی پی در پی گزینش می تواند با نامه ی رسمی یک پدرخوانده بر کار بماند و مدیر کل باشد؛

آیا می توان توقع داشت عدالت و ایمان در این شهر تحت نفوذ پدرخوانده ها اجرا شود تا مردم رنج دیده قادر به شکوفایی استعدادها باشند و جامعه ی توحیدی به قدر سر سوزنی معنا بیابد؟ هیهات 

دلم خنک شد و از شجاعت دکتر زاکانی خوشم آمد

وقتی زاکانی به عنوان یک پزشک متخصص طب هسته ای را در برخورد محکم و بی تعارف با ابوترابی دیدم  تاسف خوردم چون یادم افتاد رییس سابق دانشگاه علوم پزشکی  با اینکه فوق تخصص بود چقدر حقیرانه در مقابل این بی مایه ها سرخم می کرد تا دو روز بیشتر بر سر پست بماند و کاسه لیسان دور و برش  را سیر کند

یک بار در جلسه ی شورای سلامت نشسته بودم دیدم برای گرفتن ردیف بودجه ی موردنیاز خود چطور مقابل معاون سیاسی امنیتی استاندار ابراز خاکساری و حقارت می کرد در حالیکه معاون سیاسی تنها یک افسر بیسواد و کم استعداد نظامی بود

بالاخره همین جان نثاری ها بود که در عین وخامت اوضاع اقتصادی کشور می توانست به مصوبه ی هیأت امنا پولهای کلان تشویقی را به جیب مدیران خرد و کلان سرازیر کند

این انتقادها که به جان سیاه مسئولان و پدرخوانده ها اثر نخواهد کرد

روی انتقادم با بیت رهبری است که راه ایاب و ذهاب بی مایگان را همواره ساخته اند 

این رفت و آمدهاست که قدرت لازم برای بی عدالتی ها را به دامن ظالمان می ریزد

وگرنه اینها که فایده ی اجتماعی برای رهبری و نظام ندارند

روز تاسوعای هشتاد و هشت وقتی همین ابوترابی میخواست بعنوان پیشگیری از وعده ی عاشورای هشتاد و هشت در پشت چهل ستون سخنرانی کند، جرأت نداشت اسم سران فتنه را به زبان بیاورد

چه برسد که بوی انقلابی گری های سال پنجاه و هفت از او استشمام شود

 در کمیسیون برجام وقتی ابوترابی گفت این مخالفان برجام می خواهند با طولانی کردن سخنان جلیلی در کمیسیون، خوراک برنامه ی تلویزیونی  علیه روحانی را فراهم کنند وگرنه این حرفها را که ما می دانیم و طولانی کردن سخنان جلیلی بی فایده است

لذت بردم

لحظه ای که دیدم  زاکانی جدی و بدون لکنت گفت به شما اجازه نمی دهم به همه ی ما حاضران در جلسه توهین کنید

شما تحلیل دارید برای خودتان 

اما حق ندارید هرچه به ذهنتان می رسد به دهان بیاورید

خدا کند روزی برسد که ملت از این تودهنی ها به گزافه گویان بزنند



ایمان فطری به مهدی

مهدی

تنها یک ایدئولوژی اسلامی نیست

بلکه او یک الهام فطری انسانی است

اثر وجودی این ایمان و باور تنها این نیست که در مقابل ناامنی ها و پریشانی ها و دردها، انسان را تسلی بدهد و نگرانیهای درونی را آرامش ببخشد

بلکه باید گفت در برابر آن دل مردگی  و ناامیدی که مظالم جنایتگران و تراکم بیدادپیشگان در ملت های محروم و مظلوم به وجود می آورد و آنها را آماده ی پذیرش همه گونه ستمها و قلدریها می سازد، 

ایمان به مهدی (عَجّلَ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشّریف) عامل نیروبخشی است که در نتیجه ی بازکردن روزنه ی امید به دنیای عدل و داد آینده، حس مقاومت و جنبش را در افراد به وجود می آورد .....

................

شهید آیت الله سیدمحمدباقرصدر

ما خون آذرین به رگ داریم نه خون فابیوسی!

انگار بوی باروتهای بیگانه پرست به مشامم میرسد از فاصله ای به دوری هفتاد و دو سال

از آذر سی و دو تا مرداد لعنتی نود و چهار

آن روز 

سرسرای دانشکده ی فنی رنگ خون گرفت تا حیات را در کالبد دانشگاه جاری نشان دهد و قلب دانشجو را در تپش بنمایاند....

آنقدر زردی نوکران آمریکا در دولت کودتای بیست و هشت مرداد خجالت آور بود که دانشجو مجبور شد صورتش را با خون، سرخ نگه دارد 

وگرنه سیلی که آشنای دیرین میهن پرستان و آزادی خواهان این سرزمین است....

امروز فرودگاه تهران انگار رنگ سرسرای دانشگاه را گرفته

انگار دانشجوی ایرانی می خواهد بگوید سرخی خون اهورائیان شانزده آذر هنوز در شریانهای دانشگاه می زند

چون قلب استعمار ستیز ایرانی زنده است 

این قلب به ویروس ایدز نمی میرد 

همسایگان سازه ی فولادی ایفل نمی دانند قله های بخون تپیده ی میدان آزادی با ویروس شهوت پرستان به خاک نیفتاده اند که امروز صدایشان از حلقوم های زنده جوانه نزند.......

خون ما از رگهای همین کوچه پس کوچه های خاک گرفته تراویده 

نسل اندر نسل به مغز استخوانمان روییده

مانده و می ماند و خواهد ماند

حتی اگر امروز دلالان قطعنامه های شورای ناامنی ادای امنیت اقتصادی ما را در آورند

می دانیم شما هم بدانید 

اینان که آشکارا زهد را مسخره کردند وارث زاهدی هستند

و خون شهیدان مبارزه با استعمار هر روز وارثان جدیدی خواهد داشت به وسعت پلاکتهای میکروب ستیز میهنم.....

ما خون آذرین به رگ داریم نه خون مفعولان فرانسوی!

ما پاکیم چون آذرخش بارانی

در هوای میدان آزادی........

....................

دستگیری دانشجویان ایرانی معترض به سفر فابیوس در فرودگاه تهران

تعطیلی اکران فیلم مستند فرش قرمز راجع به نقش فابیوس در انتقال ایدز به ایران

به دستور پلیس امنیت!


جان کری از کدام تغییرات مطلوب سخن می گوید؟

بخشهایی کلیدی از سخنان جان کری  در شورای روابط خارجی آمریکا می تواند مسیر برنامه  ریزی های راهبردی ما را روشن تر کند.

این بخش از سخنان وزیر خارجه ی آمریکا که چندان توسط رسانه ی ملی ـ تا کنون ـ بدان پرداخته نشده است نشان از برنامه ریزی های بلندمدتی دارد که درمسیر تغییر اذهان مردم نقاط ژئواستراتژیک دنیا خصوصاً کشورهای اسلامی در خاورمیانه طراحی شده اند. 

کری ابراز داشته که ظرف پانزده سال ـ یعنی ماکسیمم برهه ی زمانی که برای استقرار توافق هسته ای در نظر گرفته اند ـ یکسری اتفاقات در ایران خواهد افتاد که دقیق نمی دانیم چیست اما می دانیم که روی خواهند داد. 

ایرانی ها مردم با تحصیلاتی هستند و پیشتر هم با کشورهای منطقه منجمله اسرائیل رابطه دوستانه داشته اند. سرزمین پارس سابقه ی تمدن عظیمی دارد و جوانان ایرانی با وجود بیکاری بیست و پنج درصدی می خواهند بخشی از دنیا باشند. 

کری ابراز داشته نمی داند تا پانزده سال آینده چه رخ می دهد اما میداند که اتفاقاتی خلاصه رخ خواهند داد اما از کم و کیف آنها بی اطلاع است زیرا آمریکایی ها قادر به خلق تغییرات نیستند اما به دقت می توانند احتمالات را بررسی کنند یعنی آنها به دقت ایران و روند اندیشه و عمل ایرانی ها را مطالعه می کنند. 

سخن کری نکته ی جالب تری نیز دارد . او با یک درس تاریخی می گوید وقتی نیکسون به چین رفت چه کسی می دانست چه تغییری رخ خواهد داد؟

وی به مسأله ی آینده ی انتخاباتی میانه روهای ایرانی اشاره می کند و معتقد است اگر توافق با ایران را نقض کنیم پیامی به افراط گرایان ایرانی داده ایم و معلوم نیست ظریف و روحانی در انتخابات آینده ی ایران چه وضعیتی خواهند داشت. البته جان کری نمی داند یا نمی خواهد اشاره کند که آیا توافق فقط بر انتخابات ریاست جمهوری آینده تأثیر خواهد گذارد یا انتخابات مهمتری در پیش است که این بار می تواند برای آمریکایی ها و اهداف خاورمیانه ای آنها نقشی حیاتی تر از هر زمان دیگری بازی کند!!؟؟

در اوایل سال نود و دو  یادداشتی در یکی از روزنامه ها به چاپ رساندم با عنوان: جان کری از کدام تصمیم دشوار ایران سخن می گوید؟

در آن نوشته اشاره کردم که جان کری تصمیمات دشواری که می خواهد ایران اتخاذ کند تا توافق هسته ای به هدف برداشتن تحریمها صورت بگیرد سه امر هستند: حزب الله لبنان، سپاه قدس و توان موشکی ایران. 

در محضر پروفسور دهقانی فیروزآبادی ـ جوان ترین استاد تمام سیاست خارجی ایران  که مهمترین منابع سیاست خارجی ما به همت وی نگارش یافته ـ بر سر این یادداشت بحث نمودم و ایشان ابراز داشت که چنین چیزی ممکن نیست.

پس از حدودا یکی دو ماه رسما رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا به همین سه امر اذعان کرد و مجددا در مقاله ای مفصل تر به این امر پراختم که طبق تئوری جان مرشایمر ـ چهره ی عظیم نئورئالیست در مکتب واقع گرایی تهاجمی ـ آمریکایی ها باید قدرت تخریب و ایذاء ایران را متوقف کنند. نهایتاً هم پس از انجام توافق با گذشت دوسال از آن یادداشت، شاهدیم که مساله ی موشکی به عنوان یک موضوع محرمانه در قالب بازدیدهای آژانس و مساله پی .ام. دی در کش  و قوس است و برسر بند قطعنامه جدید شورای امنیت در خصوص آن جدال گرمی جاریست و سپاه قدس هم به عنوان نوک پیکان ایران ممکن است در مبارزه با داعش وجه المصالحه ی متمایلین به ائتلاف ضدداعش قرار گیرد تا بدان طریق با آمریکا بده بستان کنند و حزب الله هم به عنوان قلب تپنده ی سیاستهای منطقه ای ایران در طمعگاه آمریکا به عنوان طعمه قرار دارد. 

حال با گذشت دوسال از نگارش آنگونه یادداشتها، باید سؤال جدیدی را پس از اجرای توافق بپرسیم که جان کری اینبار از کدام «تغییر مطلوب» خود سخن می گوید؟

دکتر دهشیار، استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی که بحق علمی ترین استاد آمریکا شناسی در کشور ماست و البته در کلاسها نشان می داد که سیاست های خاورمیانه را هم به خوبی کاوش می کند، در مصاحبه ای با خبرآنلاین پس از شدت گیری جنگ یمن گفته بود هدف آمریکایی ها یکسان سازی اندیشه های مردم خاورمیانه ـ و البته مسلمانان ـ با اندیشه های آمریکایی است. یعنی اگر امروز در آمریکا  نسبت به کسی که بخواهد بخود بمب ببندد و مقر نظامی یا سیاسی یا فرهنگی خاصی را از بین ببرد دیدگاهی منفی وجود دارد، در خاورمیانه و بین مسلمانان نیز باید روزی برسد که همین دیدگاه حاکم شود. کسی جهاد را نپسندد، دشمنی با دولتهای غربی یا حتی صهیونیستها نداشته باشد و نهایتاً به قول جان کری در نشست شورای روابط خارجی، کسی شعار احمقانه ی مرگ بر آمریکا سر ندهد و همه بخواهند که با دنیا ارتباطات عادی داشته باشند.

سخن جان کری ـ یا بهتر بگوییم آمریکایی ها ـ بیشتر از آنکه امید به دولت تدبیر و امید داشته باشد، به ملت ایران امیدوارست. امید آمریکا به تغییراتی است که اعتدال گرایی می تواند به عنوان یک سیاست از بالا به پایین در مردم ایران ایجاد کند. 

تغییراتی که طی برهه ی تقریبی پانزده ساله در ایران ایجاد خواهد شد، برای آمریکایی ها نسل جدید و فرهنگ نوینی را رقم خواهد زد که البته در احتمالات آمریکا از بررسی روند این تغییرات نمی توان نوع و یا کمیت و حتی جهت این تغییرات را دقیقا تعیین کرد. علت اینکه کری هم معتقد است نمی شود تغییرات را بدرستی برشمرد و فقط بر احتمالات می توان تکیه کرد، تاریخ پر فراز و نشیب ایران به همراه عوامل متعدد و عمیق دینی، ملی گرایی و موقعیت بسیار متغیر خاورمیانه و ترکیب متکثر ملت غیرقابل پیش بینی ایران است. 

ایران پس از سقوط دولت دوساله ی مصدق و مبارزات ضد انگلیسی برای ملی کردن نفت، با شعارهای متعددی از جمله آشتی دنیا با ایران یا گسیل سرمایه گذاری های بنز آلمان و شرکتهای فرانسوی یا پیشنهاد گشایش سفارت دولت بریتانیا در تهران مواجه شد (رجوع کنید به مصدق و رسیدگی فرجامی ـ نوشته سرهنگ جلیل بزرگمهر). این روابط که ایران را به بالاترین سطح از نظر فرهنگ آمریکایی در خاورمیانه رسانده بود و دانشجویان ایرانی را بیش از هر ملیت دیگری راغب به تحصیل در آمریکا کرده بود، در سال هزار و سیصد و چهل و دو قیامی را به رهبری یک روحانی رقم زد که یکی از شعارهایش این بود: آقای شاه از من بشنو از آمریکا و اسرائیل نشنو!

این حرکت نهایتاً ایران را به یکی از ضداسرائیلی ترین انقلابات رهنمون ساخت و پای این کشور و حامی اصلی آن را  تاکنون از ایران ـ همان متحد قدیمی اسرائیل که جان کری اشاره می کند ـ قطع نمود. 

اینکه آمریکایی ها از کدام مدل تاریخی در مدیریت این ارتباط با ایران بهره برده اند بسیار مهم است و البته در تحلیلخهای ما بسیار کم بدان پرداخته شده است. کری در شورای روابط خارجی به درستی اشاره می کند که سفر نیکسون به چین توانست تغییراتی بسیار مهم و البته به نفع آمریکا در زمان جنگ سرد رقم بزند. شاید این کلید بتواند نظرات تحلیلگران را نظم بهتری ببخشد.

دکتر دهشیار در کنفرانس دیپلماسی هسته ای به نکته ای اشاره داشت که امروز از دهان کری بیرون می آید. وی بیان کرد که مائو تسه تونگ ـ رهبر کمونیست چین ـ در سالهای اوج جنگ سرد و پس از تلاطمات انقلاب فرهنگی و دورانی که معروف است چین فاقد سیاست خارجی بود، متوجه شد این کشور قادر نیست با این وضعیت سیاست خارجی به حیات خود ادامه دهد. مائو به عنوان رهبری بزرگ در تاریخ کشورداری های دنیا، تصمیم گرفت از چو ان لای ـ رهبر بزرگ اپوزیسیون خود ـ دعوت کند و در توافقی با او به این نتیجه برسند که باید دعواهای منتقدانه ی داخلی را ترک گفته و نهایتاً چین را از این درگیری به سلامت بیرون بکشند. در غیر این صورت کل چین و حکومت آنها مبتنی بر مدل جمهوری خلقی از هم می پاشد.

چینی ها در تحلیل های خود به این نتیجه رسیدند و اعلام داشتند که آمریکا یک ببر کاغذی بیش نیست و در یک بازتعریف در سیاست های همیشه انقلابی خود اعلان داشتند که دشمن اصلی ما شوروی است. 

امپریالیسم آمریکا که یک دشمن پرکثرت مثل چین با رهبری مقتدر مثل مائو را در اوج جنگ سرد از مقابل خود کناررفته می دید، فوراً اقدام به اعزام کیسینجر جهت مذاکره با پکن کرد. رفتار کیسینجر به عنوان چهره ی علمی و سیاسی حوزه ی روابط راهبردی کلاسیک، در هنگام مذاکره با مائو نشان می دهد که او در عین مذاکره با چینی ها تا چه میزان به همنشینی با مائو تسه تونگ افتخار می کند و از این همراهی چقدر به خویش می بالد.

از آن پس ـ خصوصا با درگذشت مائو به عنوان یک رهبر سرسخت و ضد امپریالیستی ـ رفته رفته از ابتدای دهه ی هشتاد، چین شاهد بازتعریف سیاستهای اقتصادی خود در قالب نظام همراه با دنیا بود که نهایتاً به ضعیف شدن شوروی و رسیدن دنیا به آستانه ی فروپاشی نظام دوقطبی و پیروزی آمریکا در عرصه ی سیاست بین الملل منتهی گردید.

آنچه که جان کری به عنوان تغییرات در یک کشور مخالف آمریکا از طریق بازتعریف رابطه ها با آمریکا بیان می کند، از همان مدل تاریخی که در زمان نیکسون در سفر و رابطه به چین رخ داد استخراج شده است. این چین همان موی دماغی است که آمریکایی ها استراتژی امنیت ملی خود را تا سال دوهزاروشانزده بر استقرار حول آن تدوین نموده اند و سخن از برنامه ی مهم مهار چین به میان آورده  و بر آن تأکید می کنند. 

آنچه که آمریکایی ها را بر این مدل سازی تاریخی رهنمون ساخته، تصویرسازی از اتفاقاتی شبیه به فتنه ی هشتاد و هشت است. اتفاقاتی که نشان می داد بین دو عده که رهبری طیف هایی از ملت ایران را به دست دارند درگیری رخ داده و فشارهای بیرونی می تواند این کشور را به سمت صلح میان دو طیف رهبران ایران به پیش ببرد. محاسبات آمریکایی ها باعث شده به این خیال برسند که روحانیون متمایل یا ساکت در قبال اپوزیسیون فعال در فتنه  پس از فشارهای بیسابقه ی غرب به توافقی با رهبری انقلابی گرای ایران رسیده اند و نهایتاً گزینه ای را برای انتخابات بر سر کار گمارده اند تا شعارهای او در مقابل نگاه های غرب ستیزانه ی یک کاندیدای دیگر، نهایتاً پای آمریکایی ها را به میز مصالحه با ایران باز نماید.

تفاوت اصلی ایران در این مذاکرات با چین در زمان مائو و نیکسون، تفاوت در نظام سیاست بین الملل بین این دو برهه است. آن زمان دنیا از نظام دو قطبی برخوردار بود و اکنون آمریکا سودای نظام تک قطبی سلسله مراتبی را در سر می پروراند. ایران دارای بمب اتم نیست و مانند چین از جمعیتی عظیم در نقطه ای آرام از جهان برخوردار نمی باشد. شاید تأکید دولت بر مسائل برخورد با تروریسم در منطقه نشانی باشد از ارزشمند سازی مذاکرات با ایران و ساکت کردن تهدیدهایی که آمریکایی ها بی محابا بر ایران روا می دارند.

اگرچه کری اشاره می کند نمی داند در آینده چه وضعیتی در انتظار سرنوشت انتخاباتی میانه روهایی ایران  خواهد بود و به ظاهر روحانی را مورد نوازش قرار می دهد، اما می داند که روحانی یا هر رییس دولت یا حتی مجلس نمایندگان با ترکیبهای مختلف، قادر نخواهند بود در مقابل رهبری نظام بایستند. روحانی به دلیل خاصیتهای انتخاباتی و حتی ذات سیاسی خود درمقابل روحانیون قدرتمندی که در رده های پایین تری نسبت به رهبری هستند توان مقاومت ندارد چه برسد که در برابر قدرت رهبری دینی بخواهد خلاف سیاستهای کلی حرکت کند. همچنانکه اجازه ی این نرمش به دولت اصلاح طلبان و مجلس پرسروصدای آنان داده نشد و نهایتاً با ساختار شکنی های سال هشتاد و هشت سرمایه سیاسی خود را نیز به کلی از دست دادند. 

آمریکایی ها احتمالا ـ درست یا غلط ـ حدس می زنند این دور از انتخابات خبرگان رهبری اهمیتی زائد الوصف خواهد داشت. رهبری انقلاب در سن هفتاد و شش سالگی قرار دارد و تحلیل آمریکایی ها نشان میدهد رهبرانقلاب تصمیم دارد در سنی حول هشتاد سالگی از خبرگان بخواهد رهبری را بر دوش نیرویی جدید بگمارند یا حداقل رهبری تصمیم بگیرد بخشی از قدرت و مسئولیتهای خویش را تفویض نماید. این تحلیل آمریکایی که از مدل تغییرات قدرت در سایر کشورهای خاورمیانه برداشت شده، نشان می دهد که رهبری با حضور خویش تصمیم دارد فرآیند استقرار مطلوب گزینه ی مقبول را مدیریت نماید. فلذا مهمترین انتخابات اخیر، ممکن است انتخابات خبرگان رهبری باشد. با چنین تحلیلی نه فقط آمریکایی ها بلکه ترکیبات مختلفی از روحانیون خواهند کوشید بر این انتخابات تأثیر بگذارند.


لگدی به قوطی هسته ای وقتی که ایران وسط جاده ی خاورمیانه است

متخصصین اشاعه ی هسته ای معتقدند توافقی که با ایران صورت گرفته تنها یک لگد به قوطی است برای انداختن آن به کنار جاده.

این سخن یعنی اینکه هنوز نتوانسته اند مسأله ی هسته ای ایران را اساسی درمان کنند و فقط برای ده تا پانزده سال این فرآیند را به تعویق انداخته اند. 

پس قاعدتاً اسرائیل نباید خوشحال باشد زیرا هنوز ایران توان بالقوه ی هسته ای دارد.

این نکته بسیار ناشیانه است که طرفداران تیم مذاکره کننده ی ایرانی می گویند منتقدین داخلی توافقات دولت، دستشان با اسرائیل در یک کاسه ی فکری است.این سخن، اعتدالگرایانرا به راهی می برد که در صورت شکست های فردایشان در زمین سیاست، جایی برای بازگشت و دوستی پیدا نخواهند کرد.

تحلیل گران غربی که به تحلیل هر دو طرف منتقدان و حامیان توافق هسته ای در جامعه خود می پردازند، معتقدند توافق خوب از نظر اسرائیل آن توافق است که بتواند کل برنامه هسته ای ایران را برچیند یا بقول خودشان(role back) نماید. این امر با آنچه که منتقدین ایرانی توافق خواستارند تفاوت ماهوی دارد زیرا این دسته خواهان برجای ماندن استقلال و نیز توافقی هستند که ضمن برچیدن تحریم، توانمندی هسته ای و منافع حاصل از فناوری آن را بر جای بگذارد. این نارضایتی کجا و آن کجا؟ مثلاً رهبر انقلاب بیان کرد که آمریکایی ها گفته اند ما توافق نکردن را بهتر از یک توافق بد می دانیم، بنده هم همین حرف را می زنم! آیا می شود این دو  نظر واحد را در یک مسیر و از یک نوع تصور نمود؟

از سوی دیگر آمریکا بصراحت ادعا کرد که اگر می توانست، به این(role back) دست می زد اما مسلماً در صورتی که این اتفاق رخ می داد توافقی با ایران صورت نمی گرفت. غرب به آن دلیل به این حد از توافق رضایت داد که فعلا لگدی به قوطی فناوری هسته ای ایران بزند و آنرا در گوشه ی جاده بیاندازد زیرا که تجربه کرده بود فشارهای قبلی اگرچه به ایران زخم می زد، اما مانع پیشرفت هسته ای آن نشده بود. منتقدین توافق هسته ای در میان غربی ها، معتقدند توافق فعلی فقط(kick the can dawn the road) است. این واژه از نظرسیاسی به آن معناست که توافق فعلی فقط قادرست بحران جاری را که حاصل از امکان دسترسی ایران به بمب هسته ایست، برای ده الی پانزده سال به تأخیر بیاندازد.

حال که این توافق برای غرب و آنچه او امنیت بهتر دنیا تعریف می کند، یک توافق قابل قبول و نه ایده آل است، باید منتظر باشیم که بموازات حرکت این توافق در مراحل اجرا، مستمراً این توافق برای غرب بهتر یا مفیدتر(useful) شود. پس باید بدانیم توافق فعلی یک توافق باز است که مدام می تواند تغییر شکل و ماهیت پیدا کند.

سؤال مهمتری که باید پرسید این است: چه چیزی باعث می شود این لگد به قوطی هسته ای ایران که همان تأخیر(postponement)در اوج گیری فعالیتهای هسته ای است، در حال حاضر عاملی باشد تا توافق حاصله را یک توافق خوب برای غرب معرفی نماید؟

پاسخ در نقش محوری ایران به طور ذاتی در تحولات خاورمیانه است.

 برنامه ی هسته ای ایران فعلاً به کنار جاده ای پرتاب شده است که ایران در میانه ی آن جاده، نقش مهمی ایفا می کند. اگر عده ای می پندارند امروز بنا بر استراتژی سیاست امنیت ملی آمریکا، دیگر خاورمیانه مهم نیست و منطقه ی چین و پاسیفیک برای کاخ سفید اهمیت اصلی را پیدا کرده اند، باید به پندار اشتباه خود واقف گردند. هنوز خاورمیانه مهم است چون جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان اینگونه ساخته شده است. ایران هم در این منطقه همیشه نقش بسیار مهمی دارد فارغ از اینکه چه حکومتی داشته باشد. 

اگر در این منطقه ی مهم و بحران خیز که امروزه بیش از هر روز دیگری شاهد بحران های نو به نو می باشد، همینقدر هم بتوان برنامه ی هسته ای ایران را فریز کرد، دستاورد بزرگی برای مدعیان نظام تک قطبی حاصل شده است. با این توافق یا همان لگد موقت به قوطی، امنیت اسرائیل بیشتر از زمانی که یک ایران در حال نزدیک شدن به غنی سازی های آزادانه و سرکشانه وجود داشت تأمین می گردد و طبق بیان صریح رییس جمهور ایران، تا ده سال دیگر پرونده ی هسته ای ایران در شورای امنیت باقی خواهد ماند. این سخن البته نشان از مدیریت های آینده برای پرونده ی هسته ای این کشور دارد.

البته می تواند دلیل رهبری انقلاب برای مجاز ندانستن تیم مذاکره کننده به مذاکره در خصوص مسائل غیرهسته ای از جمله مسائل پیرامون منطقه، ناظر به همین نگاه بلندمدت و اساسی غربی ها در منطقه گرایی آنان باشد. اگرچه برخی می گویند موگرینی اشاره کرده است که ایران با توجه به مسائل منطقه به این توافق تن داده است و حسن روحانی هم در سخنرانی تبریک خود اعلام کرد که کشورش حاضر است در منطقه به کمک همه کشورهایی بیاید که از تروریسم رنج می برند. این سخن به نوعی دست همکاری به آمریکایی ها دادن به امید تسهیل اجرای توافقی است که هدف محوری آن دستیابی به یک جریان روان اقتصادی است.

دستاورد توقف ده الی پانزده ساله ی فناوری هسته ای ایران، بر اساس تئوری های روابط راهبردی بسی بزرگتر از این هم هست. وقتی جان کری و اوباما یا دیوید کامرون و لوران فابیوس می گویند با این توافق، جهان امن تر شده است بدین معناست که قدرت ایران در منطقه به سمت برابری با سایرین پیش رفته و خطر پدید آمدن یک هژمونی منطقه ای از بین رفته است. این موازنه سازی قدرت در منطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه، نظم مطلوب منطقه گرایانه ی آمریکا و غرب را حاصل می سازد. 

طبق تئوری موازنه تهدید، قدرت در میزان تهدیدی است که می تواند ایجاد کند. اصولاً وقتی با یک توافق می توان دندانهای تهدید یک کشور مهم را در منطقه ای راهبردی از بیخ کشید، چرا نباید آن توافق را خوب توصیف کرد؟

بر اساس همین تئوری که پروفسور استفن والت ارائه نموده است، اتحادها و ائتلاف ها نیز زمانی رخ می دهند که احساس تهدید مشترک بین واحدهای سیاسی پدید آید. این ائتلاف به رهبری آمریکا حول تهدیدی پدید آمد که از دستیابی ایران به فناوری هسته ای احساس می شد و اکنون این تهدید فعلاً به محاق سکون رفته است. 

شاید برنامه های  ریشه ای تر غربی ها برای عصب کشی اساسی این تهدید، حصول اطمینان از روی کار نیامدن همیشگی دولتهای مزاحم و سرکش در ایران باشد. آنها قطعاً برنامه هسته ای را در این مرحله رها نخواهند کرد.