والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

پاکستان پشت سر عربستان

اوج روابط حسنه ی منطقه ای با همسایگان....
نواز شریف نخست وزیر پاکستان:
«هر نوع تهدیدی نسبت به عربستان سعودی، پاسخ محکم پاکستان را در بر خواهد داشت».
رونوشت: 
ــ دلقک هایی که سیاست تنش زدایی و روابط حسنه با کل همسایگان را بعنوان یک سیاست اعلانی، راه حل همه ی دردهای سیاست خارجی ایران می خواندند و می خوانند بدون اینکه درک کنند ستون فقرات روابط راهبردی در نظام بین الملل را قدرت تشکیل می دهد.

یکی از ابعاد حمله عربستان به یمن

حمله ی ریاض به عدن از جنبه های متعدد قابل تحلیل است. همانطور که همه ی پدیده های سیاسی در بیش از یک جنبه قابلیت تحلیل دارند. پدیده های سیاسی هم مانند سایر مفاهیم منتشر در علوم اجتماعی دارای جنبه های متعدد هستند زیرا انسان دارای جوانب متعدد است.

یکی از جنبه های قابل تأمل در حمله ی مستقیم عربستان به یمن، دست و پنجه نرم کردن سعودی ها با ایران است. البته این دست و پنجه نرم کردن نماد تقابل دو مکتب و اندیشه نیز هست زیرا ایران نماد اندیشه ی تشیع و عربستان نماد اندیشه ی التقاطی وهابیت یا بقول خودشان سلفیت است. هرچند هویت قومی عرب را نیز چاشنی این نماد ساخته است. به همین دلیل توانسته با ابزار اتحادیه ی عرب موافقت سایر دولتها را همراه خود کند.

دقیقا همانطور که ایران در تقابل حزب الله لبنان با اسرائیل به صهیونیستها اثبات کرد که قدرت اصلی پشت سر حزب الله توان بالایی در مقابله با تل آویو دارد، امروز هم ریاض می خواهد به ایران نشان دهد که توان مقابله با تهدیدات نیروهای نزدیک به تهران را داراست. او میخواهد از طرح احتمالی مهار که ایران با استفاده از نیروهای فرودولتی برای عربستان مهیا کرده بیرون برود.

عربستان البته در حملات هوایی به یمن میخواهد افکار عمومی کشور خود و متحدان عرب و نیز تفکرات نزدیک به سلفیت در سراسر دنیا را نیز اقناع نماید. وقتی ایران می تواند با حملات هوایی آزادانه و متعدد مواضع داعش را بکوبد و در نبرد آمرلی یا جفرالصخر ضربات اساسی به سلفیت وارد کند بدون آنکه دنیا به آن حملات خرده ای بگیرند، برای عربستان افت پرستیژ خواهد داشت که نتواند این حملات را در قبال شبه نظامیان شیعه تلافی کند. این تلافی می تواند به موازنه ی قوا در خاورمیانه کمک کند و غالباً هم نتیجه ی موازنه ی قوا حاکم شدن ثبات است. این فرصت را البته خواسته یا ناخواسته انصار الله در اختیار عربستان قرار داده است. عربستان هم می کوشد با یک ساختار مشروع و حقوقی به حملات خود ادامه دهد.

این البته یک جنبه است که در یک واقعه ی سیاسی مورد کاوش نظری قرار می گیرد.




فرق ما و آمریکایی ها

فرق ایران و آمریکا در این است که در اخبار عمومی شبکه های آمریکایی، مسائل سیاسی کشورشان توسط کارشناسانی در حد جان مرشایمر و استفن والت تحلیل می شود و مجری برنامه های سیاسی کسانی در حد فرید زکریا به عنوان یکی از چهره های مکتب رئالیسم تهاجمی هستند اما در خصوص اجرای سیاست خارجی این کشور نظر مردم خواسته و سنجیده می شود و نهایتاً بر اساس نظرخواهی از مردم با موقعیت راهبردی دیگر کشورها تعامل می شود.

در نقطه ی مقابل اخبار عمومی ایران برای مسائل سیاسی کشور مثل مذاکرات سنگین و دقیق هسته ای، دوربین صداوسیما را بین مردم میبرد و هرکس نظری میدهد و حتی یک کارشناس نامدار و یک استاد برجسته ی دانشگاه برای ابراز نظر وارد قاب دوربین نمی شود اما وقت اجرای سیاست خارجی بجای نظرخواهی عمومی از مردم به نظرات محفلی حاکمان در قدرت رجوع می گردد.

چرا راه براه کارشناس منطقه ای برای تحلیل یمن و جیبوتی و اردن و اوکراین داریم و به رسانه دعوت می کنیم اما کارشناس برجسته در خصوص مسائل هسته ای در یک برنامه زنده به مردم نشان نمی دهیم؟

پس ازین ببعد هم بجای این همه برنامه ی سلامت و کارشناسان و متخصصان جور واجور پزشکی و سلامت، بین مردم برویم و نظرشان را درباره ی مثلا سرطان یا شیرمادر جویا شویم. 

مردم برای سرنوشت کشورشان بقدر سلامتی و پزشکی ارزش قائل نیستند؟ یا از نظر سیاستمداران کشور ما اصلاً سیاست امری علمی و کارشناسی نیست، بلکه موهبتی الهی است که خدا به عده ای مرحمت کرده است؟؟؟؟

البته راست هم گفته اند که خلایق هر چه لایق........



دیپلماسی مهار؟

ظاهراً دیپلماسی اسرائیل از دیپلماسی  بیم و امید ببخشید تدبیر و امید، قوی تر و حساب شده تره

در مساله ی پرونده ی هسته ای

اسرائیل انگار برنامه ی ژئواستراتژیک مناسب تری جهت مهار ایران تدوین کرده تا دولت ما برای مهار اسرائیل.......

............

این جملات سیاسی رو هم گفتیم فردا امثال آقای رحیم پور ازغدی نیان فحش مال کننمون بگن اینا روضه و عزاداری رو بدون سیاست میخوان و از هدف عزای اهل بیت بی خبرند!!!!

با زهرا از گهواره تا گور

عالمی که جنازه اش پس از 17 سال در کنار کتاب حضرت زهرا (س) سالم ماند

برخی عاشق یکی می شوند و برخی عاشق یک خانواده. مثل عاشقان آل الله که حتی به عاشقان اهل بیت نیز عشق می ورزند. اینجا عاشقان رقیب هم نیستند. عجیب است، جایی ندیده ام که عاشقان هم عاشق هم باشند. اینجا عاشقی مستی می آورد و راه هم نزدیک است. می توانی اجر عشق ورزیدنت را هم خودت بنا به حال دلت انتخاب کنی. میخواهی با کدام عطر تو را از اتاق انتظار دنیا به سرسرای زندگی واقعی منتقل کنند؟ یکی می گوید مرا به عطر شش ماهه معطر کنید تا به نام او جواز عبور از آتش بگیرم؟ یکی می گوید از مصائب عقیله بنی هاشم مرا بیمه سفر سخت آخرت کنید... نمی دانم...  خاطرم هست روزی که تشییع جنازه ی مرحوم آیت الله سامت بود، چه غوغایی شد وقتی اعلان کردند این فقیه صد و چندساله وصیت کرده هنگام تشییع و تدفینش ذکر مصایب شش ماهه ی سیدالشهداء خوانده شود. هزار هزار گل را عاشقی کرده است، اما عطر علی اصغر را برای شفاعت ورود به جنات الخلد مناسب حال دلش یافته است. دل است دیگر، کاری نمی شود کرد.

خاطرم هست روزی در محضر مرحوم آیت الله سیدجلیل زرآبادی، سیدی لاغر و خوش بیان حضور داشت که به تعظیم مقامش همه کرنش می کردند. کتابی از کتابهای ارزشمندش که در بحر لایزال مقام خاندان رسالت نوشته بود به رسم تحفه هدیه می کرد به آیت الله زرآبادی و آن یک کتاب را «فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد» نام داده بود. چقدر به آن کتاب می نازید و افتخار می کرد. آن سید خوش سخن، مرحوم آیت الله سید کاظم قزوینی بود. بلبل خوش نوای سید الشهداء که خاندانش همه نور اباعبدالله را آینه وار منعکس می کردند. 

خاندان مشهور قزوینی در شهر کربلا شهرتی آمیخته با احترام و پیچیده در ولایت و محبت داشتند. پدر سیدکاظم، همان سید ابراهیم قزوینی است که امام جماعت حرم مطهر بود و داستان معروفی دارد که سالار کربلا خود در عالم رؤیا برایش مقتل شهادتش را خوانده بود. چون سید ابراهیم از یک روضه خوان شکوه کرده بود که چرا در حرم مطهر روضه ی عمود آهن خواندی و مرا این همه گریاندی؟ این روضه ها شاید سندی به آن محکمی هم نداشته باشند. پس شبانگاه قمر منیر علقمه در خواب به او فرمود مگر تو روز عاشورا بودی که ببینی بر سرم چه آمد؟

خاطرم هست نوجوانی بودم که سیدکاظم قزوینی از دنیا رفت و شنیدیم که تشییع عظیمی در قم به پاس آنهمه نوکری برای سیدالشهداء پشت جنازه اش برپا شده است. سیدکاظم را که سالها از سرطان حنجره رنج برده بود ذیل همان منبری در حسینیه کربلاییهای قم دفن کردند که سالیان سال بالای همان منبر عرض نوکری کرده بود. یادم هست مجلس ختمش که در قزوین برگزار شد، همه علماء و مجتهدین وقت حاضر بودند. مقابل درب حسینیه کربلائیهای قزوین آقازاده هایی ایستاده بودند که به غایت خوش پرستیژ و زیباپوش و با هیبت به نظر می رسیدند. سالیان بعد وقتی تدریس انگلیسی می کردم، ماه محرم که شد به مناسبت، در کلاسم به دانشجویان سایتی از سخنرانی های انگلیسی در نیویورک و لندن را معرفی کردم که سخنرانانش همان آقازاده های ایستاده مقابل درب حسینیه بودند. سخنرانی هایی به غایت حساب شده و برای آموزش لفظ و معنای زبان خارجی کاملا صحیح. در همان مجلس ختم خاطرم هست آیت الله سیدمهدی حائری می فرمود سیدکاظم در زمان حضور در کربلا، گاهی تا صبح چندین منبر می رفت و چندین و چند سنی را به تشیع معتقد کرده بود. جالب آنکه بعداً فهمیده بودند آن مردم سنی مذهب، اصالتاً از سادات بنی فاطمه هستند.

از آن روزها 17 سال گذشت و در اردیبهشت سال نود شمسی ناگهان خبری از آیت الله سیدکاظم قزوینی منتشر شد. در طرح توسعه ی حرم حضرت معصومه، حسینیه کربلاییها در مسیر توسعه قرار داشت که ناگهان قبر این دلداده آل الله نیز مورد حفر و نبش قرار گرفت. یا للعجب که در عصر ما، مشاهده کردند هم بدن سید کاظم قزوینی تازه و نورانی باقی مانده بود و هم کتابی که به دست خود برای فضائل مادرش زهرای اطهر نگاشته بود بر روی سینه اش تازه و بی دستخورد بقا یافته بود. نمی دانم سید از کتاب مادر به بقاء جسد دست یافته بود یا کتاب از حرمت پیکر نوکر اینگونه حیات گرفت.

آیت الله سید کاظم قزوینی کتابهای متعددی نگاشته بود که همگی با قید «من المهد الی اللحد» عنوان یافته بودند. "الامام علی من المهد الی اللحد"، "فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد"، "الامام جواد من المهد الی اللحد"، "الامام هادی من المهد الی اللحد"، "الامام العسکری من المهد الی اللحد" و تنها برای آن یار غایب از نظر عنوان همیشگی را تغییر داده و نوشته بود:  "الامام المهدی من المهد الی الظهور". در میان این همه گل که به دست او در باغ معرفت کاشته شده بود، گل مادر را انتخاب کرده بود تا به عنوان سند افتخار نهایی بر روی سینه اش بنهند و به مهر و امضای ارادت در پیشگاه ام ابیها وارد صحنه ی محشر گردد. نوکران مادر را زودتر از بقیه می خرند انگار! به محشر و قیامت نکشید! سید کاظم قزوینی را در همین دل قبر جاودانه کردند و بهشت را گوارای وجودش ساختند. باید زندگی سیدکاظم را اینگونه نوشت: با زهرا اطهر، من المهد الی اللحد.