جنش دانشجویی
امیدها و اندیشه ها
جوان عنصری اصلی برای هر تحرک اجتماعی است.
جوان اگر از حد یک عنصر خام فراتر رود و به فضل علم اندوزی مفتخر گردد، بر میزان تحرک افزایی خویش در اجتماع انسانی می افزاید. فضیلت علم جویی و تأثیر پرقدرت جوانی موجد تحرکات جامعی شده است که می توان بر پایه ی تاریخ آن به نام افتخار آمیز "جنبش دانش جویی" اشاره ای پر تأمل داشت.
در کشوری که مهد جنبش های آزادی خواهانه و آزاده پرستانه است، علم پیشگان و دانش جویندگان در تاریخ آن محور بسیاری از پیشروی ها و خط شکنی ها بوده اند و طرح های نو از به هم ساختن یاران این قبیله در افتاده است و همواره لشگر غم را که در پی ریختن خون یاران بوده تارانده اند.
جنبش های روشنفکری که بعضاً با این تابلو، به دین بی مهری کرده بودند و بر ملک و ملت نیز جفا روا داشته، از کتاب این تاریخ به حاشیه ی ذهن ها رفتند اما تلألؤ جنبش های پرنشاط دانشگاهی برای همیشه ی این ملت نه تنها باقی ماندند بلکه برای نسل هایی که پی در پی می آیند دانشگاه را به مثابه معبدی برای تحرک و مبارزه ی مقدس برساختند.
جنبش دانشجویی ملت ایران بر تارک درخشان خویش مبارزه ی استعمار ستیز و ملی ساز نقش کرده و در توشه ی خود راهبری مبارزات چریکی علیه سفاکان ستمشاهی اندوخته است و زهر شکنجه های دژخیمان زورمدار را مزمزه کرده است. این دانشگاه بوده که محلی برای اجتماع مبارزان و حق گویان و عدالتخواهان برپا ساخته است و همه حتی عالمان دین را برای اثرگذاری ملی و بین المللی در خویش پذیرا گشته است.
مسجد دانشگاه، مأوای معترضان به ظلم و سرسرای دانشکده های فنی اش قتلگاه شهیدان استقلال و انسانیت بوده است. این چنین جنبشی سترگ برای بقای خویش باید در اولین گام بر ماهیت جنبش بودن خویش پای بر جا بماند و اگر موجی باشد که سکون اختیار کند، با عدم و نیستی برابر خواهد بود. برای هر سیستم و هر کالبدی، روح حیات است که خون را به رنگ زندگی در می آورد و اگر این تپش در قلب حرکت نباشد، مرگ نخستین و کمترین سرنوشتی است که باید پذیرای آن باشد.
جنبش، هرچند لازم اما در عین حال ملزوم خواص خاصی است که به همراهی آنان به باروری حیات و رویش جوانه های بهار خواهد رسید و سبزی و خرمی را لحظه به لحظه برای خود و سایه نشینان جامعه ی اطرافش به ارمغان خواهد آورد.
اولین ملزوم، خاصیت ذاتی خود جنبش یعنی دانشجویی بودن آن است. این خاصیت نه تک بعدی است و نه از یک مؤلفه ی خرد تشکیل شده است. دانشجویی ماندن جنبش، یعنی از دانشگاه و دانشجو ریشه گرفتن و آب خوردن و سیراب شدن و نیز برای مطالبات دانشجو و اندیشه های آن در تکاپو بودن و واضح است که این استقلال و خلوص، با جهادی پر مشقت و البته زیرکانه همراه و میسر خواهد بود.
دانشگاه خاصیتی دارد که هیچ مرکز علمی و نهاد دانشی دیگر از آن بهره مند نیست چه اینکه آنان نیز در زمره ی هم قطاران خود از این منحصر به فرد بودن برخوردارند. نه می توان دانشگاه را شبیه نهاد دانش خانه ی دیگری کرد نه همین روح دانشجویی اجازه خواهد داد که رنگ دانشگاه به استحاله بگراید. یا باید نام دانشگاه را به ظرفی دیگر تغییر داد و یا ظرف علم دانشگاه را برای حل شدن هر افزودنی دیگر به رسمیت شناخت.
باقی ماندن بر خاصیت دانشجویی یک جنبش همان دانش جویندگی نیز می باشد. اگر دانشجویان با سایر اقشار جوان و غیر جوان تفاوتی نداشتند و فقط جمع شدن آنان در کولونی دانشگاه محفلی برای تکاپوی آنان شده است، چه ضرورتی است که نام جنبش دانشجویی بر آن بنهند.
دانشجویی بودن جنبش بر ماهیت دانش مدارانه و دانشگاه نشین یک جنبش دلالت دارد. تحرکات انقلابی و بقای تنفس در فضای انقلاب برای جنبش دانشجویی با جنبش بازار و یا حوزه و یا جنبش های زنان متفاوت است چه اینکه دانشگاه مغز پر سؤال دانش سازی و علم پراکنی و مرجعیت فکری این اجتماع است.
اگر جنبش دانشجویی و ارض مقدس دانشگاه در سودای آن است که به هنگام سردرگمی جامعه و بحران های اجتماع، محل رجوع باشد و چشم مردم به دهان دانشگاه دوخته بماند و حرف نهایی برای تصمیم های ملی را دانشگاه بزند، چاره ای ندارد الّا اینکه همواره سخنانی نو برای خود و اهالی خود داشته باشد و البته میوه هایی نیز برای جامعه ی بیرون از درب دانشگاه به ارمغان بفرستد.
این چنین وظیفه ی سنگینی نیازمند تلاشی سترگ بر فراز انبوهی از دانشهای تولید شده ی بشر و درس های مدرسه ی انبیاست. زایایی علم دانشگاه است که می تواند برای این موجود آبدیده و گرم و سرد چشیده، ابهّـتی حقیقی فرا چنگ آورد. اثر جانبی و اصطلاحاً Side Effect این زایندگی علمی را به صرافت طبع می توان در آرامش بخشی به محیط اندیشه ی دانشگاه مشاهده کرد. محلی که همواره سخن گفتنش منظم به نظم تئوریک و رشته های به دنبال هم سوار شده ی عقل نظری و برهان فکری است، جایی برای توسنی کردن و لگد پراکنی آنارشیک ندارد و لزومی برای بیرون دادن دانش آموختگانی عصبی و پرخاش جوی به پهنه ی اجتماع و سیاست و مدیریت در خود نمی بیند. دانشگاه می تواند با بال دانش خویش سایه افکن آرامش بر فضای ملتهب گاه به گاه جامعه باشد. آن هم در جامعه ای که معتقد به مکتبی می باشد که در آن مداد دانشمندان از خون شهیدان با فضیلت تر است.
این چنین خاصیتی را اگر برای دانشگاه لازم و ضروری بدانیم، خود به خود به ویژگی حیاتی دیگری پی می بریم که جنبش دانشجویی صبور و پر مهابت به آن دست خواهد یازید. یک جنبش دانشجویی برهانی و دانش محور و تئوری پرداز که همواره به جنبش بودن خویش وفادار است، چتری فراگیر به وسعت آسمانِ مدارا و همزیستی عالمانه و کریمانه بر فراز تمامی اندیشه های داخل مجموعه است.
لزومی ندارد یک جنبش به اجزایی تقسیم شودکه هر جزء آن بی تفاوت از کنار دیگر اجزا بگذرد و درب خانه ی انقلاب را به روی سایرین ببندد و تنها گوهر انقلاب و حرارت دانشجویی را در صندوقچه ی خود به انحصار در آورد. جنبشی که برای همه است خاصیت مقبولیت در قلب همه را دارد و برازنده ی آن است که صدایش در جان هر حق طلب و عدالت خواه شرر افکند و به واگویی خواسته های دانشجویی از زبان و دست همه ی جامعه بپردازد.
اجتماع بدون شک پذیرای گفتمان کسانی که جنبشی انحصاری برای اندیشه ی یک گروه براه انداخته اند نیست. توفیق یک جنبش در موج آفرینی و سمبل خواست ملی شدن، وابسته به اثبات تحمل بالا و اتحاد سازی های دوستانه برای نیل به هدف مشترک است.
اگر جنبش دانشجویی در درون گروه خود و میان قلل رفیع دانشگاه نتواند اتحاد و گفتمان مقبول عام پدید آورد، چگونه آبروی خود را می تواند برای جلب اتحاد یک امت دستمایه ی حرکت سازد؟
از این هدف و به موازات این ضرورت، تیزبینی دیگری برای دانشگاه به چشم می آید و آن الزام شناخت خواست اجتماع بنا به مصلحت حقیقی آن بدور از طلب های زودگذر و عامه پسند است که نه به هدف شکمبارگی عامیانه و با نگاه نزدیک بین بیرون از محفل اهل دانش شکل می گیرد، بلکه برای اهداف بلند یک انسان الهی و رستگار در خانه ی دنیا و سرزمین ابدی آخرت حیاتی و ارزشمند است.
دانشگاه اگر می خواهد جنبش بماند و دانشجویی بودن را سرمایه ی اصلی آن سازد و قلب خویش را برای پذیرایی از تمام اندیشه های علمی و برهانی گشاده سازد، باید در عین علمی بودن و نگاه تحلیلی و نقادانه داشتن همواره بر هدف مردمی بودن و خوشبختی توده ی امت با ابزارهای دانشی و دوراندیش دانشگاه تأکید کند. یک جنبش زمانی جنبش است که به اندیشه ی مردم باشد و به فکر رستگاری آنان در التهاب بیفتد.
این هدف همان هدف والایی است که جنبش بزرگ تاریخ از آدم تا خاتم و از علی تا انقلاب جهانی موعود به اندیشه ی آن در زمین مجاهده روا می دارند.
لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنات وَ انزَلنا مَعَهُم الکتابَ و المیزان لیَِقومَ الناسُ بِالقِسط
این مردم هستند که با هر جنبش حقیقی و الهام بخشی که در ستیغ آن رسولان خدایی هستند، به برپایی انقلاب و جنبش آسمانی قیام خواهند کرد.
پدرخوانده
یه کسی پیدا شده میگه هرکی به ما انتقاد می کنه باید شناسنامه داشته باشه
ینی شناسنامه ی سیاسی
خب مهمترین نشونه توی شناسنامه نام پدره
اگر گفتمان اعتدال بخواد نام پدر گفتمان پیروز در 92 رو بنویسه باید اسم چند نفر رو بیاره؟
سازندگی
اصلاحات
طرفداران عارف
جنبش سبز
جدائی طلبان و اقلیت های دینی قومی
و خواست کلی نظام برای مذاکره با آمریکا و حل مساله ی هسته ای
اگر نخوایم اسم دیگه ای واسش بذاریم
بهتره اعتدال بالای شناسنامه ی خودش بنویسه
گفتمان پزی پسر و پدران