یک سخنرانی جالب در خصوص ژنو از دکتر نبویان، نماینده ی مجلس در خصوص مسائل فروش نفت و معاهده ی ژنو
گاهی دلیل نوشتن و حرف زدن، سیاسی یا اجتماعی و حتی علمی است، اما گاهی دل می سوزد و اشک بر مظلومیت پاک ترین فرستاده ی خدا از چشم جاری می شود و قداست قلم ترجمه ی آهنگ قلب می شود.
معبدگاه علم و اندیشه ی ما، دانشگاه، باز امروز تاراجگاه راهزنان عقل و دین شده است. به یاد تکرار روزهایی که به اسم آزادی و دموکراسی خواهی قلب و فکر دانشگاهیان را شخم میزدند اما عاقبت این مدعیان روشنفکری بیش از هر زمان ناکامی چشیدند و وارثان کسروی و فروغی و یاران سروش و ملکیان از روزگار سیلی جانانه برای سالها خوردند.
صادق زیباکلام بازهم به سوی انتحار سیاسی و فکری گام برداشته و این بار در "به رسمیت شناسی اسرائیل" گوی سبقت از حتی پیشگامان براندازی و مخالفت با نظام اسلامی ربوده است.
چه اینکه افرادی مثل مهندس بازرگان و دکتر یزدی در زمان مسئولیت خویش سفارت اسرائیل را بستند و به ابوعمار، یاسرعرفات، سپردند و همواره به دوستی خود با سازمان الفتح می بالیدند و البته در پیروزی حزب الله بر دشمن صهیونیستی شادی خود را مخفی نساختند و پیام تبریک به عنوان یک شیعه ی ضداسرائیلی صادر نمودند. به خاطر دارم حتی بهزاد نبودی با تمام اوصاف و خطاهای بسیارش در یک سخنرانی در سالن سازمان جهادکشاورزی قزوین می گفت ما جز با یک رژیم که ماهیتش را قبول نداریم با تمامی کشورها مشکلی برای برقراری ارتباط نداریم.
الحمدلله که از برکت استیلای مجدد جریان روحانیت بر ارکان این مملکت، ندای روشنفکرنمایی دین گریز از حنجرهای خاک گرفته بیرون آمده و این بار دیگر با دین ستیزی همخانه شده است. نمی دانم چه سرّی است که تمامی این جریانات از تحت لوای مدل روحانیت سیراب می شوند و هرگاه این طبقه قدرت نمایی کرده جریان ضددینی نفس تازه میکند. کسروی هم از میان روحانیون بود و قلبش توسط یک غیرروحاانی هدف گلوله قرار گرفت. ملکیان و عمادالدین باقی هردو از تحصیل در حوزه ی علمیه به این نظریه پردازی ها رسیده بودند و سروش از طرف علماء بزرگ به عنوان جایگزین بالقوه ی شهید مطهری دانسته می شد و بیشتر درس های خود را هم در مسجد دانشگاه امام صادق آیة الله مهدوی کنی برساخته بود.
در فقدان آنان که لااقل حرفی برای دین ستیزی خود داشتند و آن لباس بر قامتشان برازنده بود، فردی مثل صادق زیباکلام عرصه ی ادعا را فراخ می یابد و امروز به خویش می بالد که "اسرائیل را به رسمیت می شناسم چون سازمان ملل آنرا به رسمیت می شناسد" و بر حکومت اسلامی و جریان مبارزه نهضت اسلامی می تازد که دلیل واکنش اسرائیل به حضور ما این است که مدام آنرا تهدید می کنیم و وقتی میخواهیم اسرائیل از صفحه ی روزگار محو شود، آنها هم برای ما در تمام عالم مشکل و مساله می سازند.
اصلاً چه علوم سیاسی خوانده باشیم و چه برای تئوری های سیاست بین الملل و سیاست خارجی و تحولات نظم جهانی اعتبار قائل باشیم باید بدانیم که اگر اندکی به آخرت قائلیم قطعاً اعمال ما بر میزان این علوم و کتابها سنجیده نخواهد شد و اگر ایمان داشته باشیم، که احتمال میدهم امثال زیباکلام کم کم از آن هم انصراف دهند چنانکه سروش و ملکیان دادند، باید بخاطر بسپاریم که میزان قضاوت الهی و سنجش اعمال ما چیزی نیست جز ترازوی دقیق مکتب محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلّم.
به خاطرم خوب هست که در یکی از مناظرات همین آقای زیباکلام که در قزوین برگزار شد و به دلیل کج فهمی و نابخردی یکی از اعضای ارشد بسیج جامعه ی فلان که مسئولیت مجوز دهی به جلسه را داشت و نابخردانه کفه ی جلسه را به دست زیباکلام و دعوت کنندگانش سنگین کرده بود و شکر خدا که امروز ماهیت این بسیجیان مدعی روشن شده است، روشنفکر میهمان که میخواست به مدل مکتب ایرانی و دوستان احمدی نژاد بتازد، گفت و بارها هم تکرار کرد که؛ من یک تار موی محمدبن عبدالله را به صدها کورش نمی دهم. نگاه به صورت تیغ کشیده و صاف شده ی من نکنید.
سؤال محوری من هم
همینجاست که آیا زیباکلام نمی داند و از خود نمی پرسد که گیرم ما برای اسرائیل
تهدید هستیم و به امید نابودی اش نسته ایم، آیا پیامبر اکرم یا همان محمدبن
عبدالله، مدام اقدام به تهدید و نابودی یهود می کرد که خداوند دشمن ترین دشمنان
دین خدا ( نه فقط مکتب پیامبر) را یهود معرفی میکند؟ یا می خواهید بگویید قرآن همان محمدبن عبدالله هم برای شما محور و مبنا نیست؟ در قبر و قیامت شما را نه براساس تئوری های سیاست و تحلیل بین الملل که بر اساس همین کتاب محمد مورد پرسش وخطاب قرار میدهند. در مقابل خدا و فرشتگان حساب او نمی توانید پروتکل های سازمان ملل را علم کنید و مبنای مودّت و دوستی خود با یهود و صهیونیسم بدانید که آنجا فقط کتاب خدا و شیوه ی پیامبر و اهل بیت او مبنای پذیرش و حسابرسی خواهد بود. اصلاً
تصمیمات سیاسی و قول و قرارهای اجتماعی را همگی به آب بریزیم، آخرتمان که حیات ابدی است چه می شود؟
اینکه محمد بن عبدالله (ص) در کتاب خداوند از زبان وحی در آیه ی 82 سوره ی مائده می گوید لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ
مسلّماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیدهاند، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت و قطعاً کسانى را که گفتند: «ما نصرانى هستیم»، نزدیکترین مردم در دوستى با مؤمنان خواهى یافت، زیرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانىاند که تکبر نمىورزند
آیا هنوز اسرائیلی وجود داشت که خداوند از شدت عداوت و دشمنی یهود با دین و ایمان سخن بگوید؟ آیا رسول خدا که تار مویش را با هیچ کس عوض نمیکنید مدام مثل ما سخن از نابودی یهود و صهیونیسم میزد که خدا دشمن ترین دشمنانش را یهود معرفی کرد؟
آیا به دلیل تشکیل دولت اسرائیل بود که علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمود قوم بنی اسرائیل به ۷۱ فرقه تبدیل شدند که فقط یک فرقه آنان اهل بهشتند!؟؟
آیا ما رفتیم و گشتیم و صهیونیسم را یافتیم و شروع به تهدید آنان کردیم و در واکنش به تهدید آنان که قطعاً از منظر شما فرقی با یهود ستیزی هیتلر ندارد، اسرائیلی ها برای دفاع مشروع از خود به جان ما افتادند؟ آیا اصلاً جریان صهیونیسم بین الملل فقط با مسلیمن مشکل دارد؟ یا در میان مسلمین ما را بیش از هرکس عدوّ خود می پندارد یا با تمام جهان رابطه ی استیلا و چپاول برقرار کرده است؟
یهود؛ یعنی دشمنان اصلی به حسب آیه 82 سورة مائده، در سند قرآنی، حریصترین مردم در زندگی دنیوی تعریف شدهاند وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ؛ و آنان را مسلّماً آزمندترین به زندگی و [حتّی حریصتر] از کسانی که شرک میورزند، خواهی یافت. بنابراین آرمانهای این جهانی مسلمانان (خلافت در زمین و اقامة نظام عادلانه و...) را در تضاد با منافع خود که در عرصه ی اقتصادی محور آن «وأخذهم الرّبا؛ یعنی ربا گرفتن است، یافته، بنابراین بهطور جدّی با آن به دشمنی برمیخیزند و چون محور اصلی آن آرمان، امام و یارانش است، در نتیجه با امام و یارانش (تشیّع) جدّیترین دشمنی را اعمال میکنند.
این هجوم آنقدر شدید است که بزرگترین دستگاه تبلیغ فرهنگی آنان در جهان که به صنعت فیلم و رسانه اختصاص یافته از اساس با نام پرمسمّای "هالیوود" به دنیا می آید. آری Holly Wood که معنایش چوب مقدس است همان نام عصای موسی است به دنبال نجات قوم بنی اسرائیل است و ریشه ی فیلمهای عجیب و مؤثرش و نظام مالی محیرالعقولش همان تفکر پیدا و پنهان یهود و صهیونیسم مولود آن است.
خداوندی که در کتاب بی تحریف همان محمدبن عبدالله که می گفتید، سخن رانده است، بارها قوم لجوج و برتری طلب بنی اسرائیل را تا روز قیامت به نفرین و فروافتادگی در جنگ و خونریزی مبتلا دانسته است! آیا خدا نمیدانست یا قرآن اشتباه می کند که قوم بنی اسرائیل تا قیامت کبری متشکل نیستنند و نسلشان منشعب یا حتی منقرض می شود؟
قطعاً قرآن که امیدوارم ایمانتان به آن از دست نرود و جنون فضای باز سیاسی که به برکت دولت روحانیت و پول هنگفت تاجران آن قشر فراهم شده شما را از ایمان به آن منصرف نسازد، منظور خود را از بیان این قوم، مکتبی دانسته که بنی اسرائیل بنیان گذارده اند و در قالب دین عنصری یهود به خورد جهان می دهند نه بدنهای عنصری و نسل مادی آن قوم فساد گستر!
بیشک جریان وهّابی، سلفیگری، سعودی، طالبانی، تکفیری و القاعدهای امروز منطبق بر این معیار صهیونستی هستند چنانکه امام صادق(علیه السلام) نیز به آن اشاره نموده است. ظلال، ثروتمندترین عرب، در خدمت صنعت توریسم اسرائیل و سهامدار بزرگ «فاکس نیوز» و... امّا دشمن تشیّع است. تاکنون پرسیده اید که چرا القاعده و تکفیریها تاکنون کمترین تهدیدی برای اسرائیل نداشتهاند، امّا همیشه نوامیس تشیّع را تهدید و تخریب میکنند و سعودیها حاضرند خرج جنگ اسرائیل با حزب الله را بپردازند و شیعیان یمن را قتل عام کنند و... .؟؟؟ شما که استاد علوم سیاسی هستید.
اما زیاد هم نباید به تشیع خود بنازیم چه اینکه صیونیسم، جبهه ی دیگر یهود را درون مرزهای تشیّع تشکیل میدهد تا به کانون اصلی رسالت الهی اسلام ناب نزدیک و زمینه ی ضربه را فراهم کند. مستند افشای این جبهه روایتی از امام رضا(علیه السلام) است که فرمود: «از کسانی که راه مودّت ما اهلبیت را برگزیدند، کسانی هستند که فتنه ی آنها از دجّال شدیدتر است.» میپرسند: چگونه فتنه میکنند؟ میفرماید: «به واسطه ی دوستی کردن با دشمنان ما اهلبیت و دشمنی کردن با دوستان اهلبیت(علیهم السلام). زمانی که این اتفاق افتاد حقّ و باطل در هم آمیخته میشود و امر مشتبه میگردد.»
من عادت به استفاده از آیات و روایات برای نوشته هایم در برابر جریان مخالف و برانداز ندارم، اما این نوشته ها را برای این به صفحه نشاندم که بین ایمان و کفر لااقل برای خودم خط کشی کرده باشم!
خدایا این چند سطر ناقابل را که از کلام تو و سفیرانت به عاریت گرفتم از این ناچیزترین بپذیر و هدیه ای به پیامبر عزیزم، محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله برشمار و به روح مهربانش واصل فرما که جان صبورش را زیر زخمهای عهدشکنان یهود به داغ شکنجه ها و آزارها سپرد و آن هنگام که به سازش و صلح دعوتشان کرد، جز کینه و نامروتی از آنان بر نخواست!
پس دستان قدرتمند امام شیعیان درب قلعه ی خیبر برکند و به پیروان خویش آموخت که ریشه ی عهدشکنان فسادآفرین یهود را در هرلباس که باشند به قدرت الهی از جا برکنند!
آقای زیباکلام، حزب الله لشگر و نماینده ی ایران نیست! حزب الله جلوه ای از غیرت فرزندان خیبرگشای حیدر کرار است. شما هم بهتر است در نبرد نهایی ایمان و کفر به سپاه محمد بپیوندید.
جمله ها را می شود هم از جلو خواند هم از عقب! می گویید چطور؟ الان عرض می کنم! مثالی برای شما بزنم تا مشخص کنم منظورم چه بود!
مادر شما به شما می گوید چرا تو نمیری اون دختر خوشگل و زیبای فامیل یا محل را بگیری و شوهرش بشی؟ چرا باید یک عده کج و کوله و بی عقل و چه و چه بروند به خواستگاری او؟
قطعاً می شود این جمله را هم از ابتدا فهمید هم از انتها. هم می توانید از ابتدا بخوانید و معنی کلام مادر محترم این باشد که آن دختر باکمالات در حد لیاقت توست و اگر تو نروی به سراغش حتماً دیگرانی که به اوصاف کذا متصف هستند مشتری او خواهند شد.
می شود هم از جمله را از آخر بخوانید و بفهمید جز شما که عزیز کرده ی مادر جان هستید، هرکس که پا به خواسگاری دختر تعریف شده ی مادر برود، از صفات بی نهایت اعلامی از جانب والده ی مکرمه برخوردار می باشد.
می خواستم قصه ی حمله ی جانانه آقای رئیس الدولة را به بوته فراموشی تاریخ بسپارم اما دفاع شیرین سخنگوی شیرین الفهم دولت باز دهانم را به روی کیبورد باز کرد که بنگارم. از آنرو که جناب نوبخت نوکیسه، در پاسخ به خبرنگاران فرموده اند که منظور آقای روحانی نسبت دادن بی سوادی به منتقدان دولت نبوده است، بلکه روی سخن ایشان با اساتید دانشگاه بوده که چرا شما نقد نمیکنید که نوبت به عده ای بی سواد برسد؟
باز جملات زیبا و مهربانانه ی شیخ حسن را در ذهنم نوشخوار می کنم که گفت: چرا باید عده ای کم سواد دولت را نقد کنند چرا شما نمی نویسید و ساکتید؟ چیز بیشتری از این ماله کشی نوبخت برای سخن مقتدایش نیافتم جز آنکه عین مثال بالا، در این جملات دقیقاً منظور آقای رییس الوزراء سردارسبد، از عقب بوده است. یعنی جمله را از آخر بخوانید!
البته فکرنکنم کسی که عمده ی کارش بیان آوری و سخنرانی و منبر بوده است و علی الخصوص در این 8ساله ی گذشته که منبری غالب مراسم ترحیم مربوط به سیاسیون همجناحشان به وی اختصاص داشته، ناتوان از بیان منظور خود بوده باشد بطوری که صدای همه را از همه طرف درآورد و حتی طرفداران باوجدان خود او را هم به واکنش وادارد.
البته اگر نوبخت عزیز کمی دقت می کرد می فهمید که لحن آقای رییس شان چندان به کسی که دانشگاهیان را دعوت می کند به نقد نبود بلکه مدل کلام رگ برآمده ی ایشان حاکی از عصبانیت و جوشش خون رنگینتر شان از نقدهای منتقدین قبلی بود. عزیز هم خطاب کردم ایشان را زیرا نوبخت یکی از عوامل اصلی پیروزی دکتر احمدی نژاد در انتخابات 84 بود. (مچکریم)
از طرف دیگر، از تدبیرگرانی که حداقل 27سال بطور خالص مملکت را در تحت نگین مدیریت خویش داشته اند و در 8 ساله ی محروم بودن از دولت نیز آنچنان از قدرت و کاراجرایی برحذر نمانده اند، بعید است چنین ناپخته سخن گویند خصوصا که مشاوران رنگ و وارنگ دوره شان کرده و اقسام و انواع خرده فرمایشات به ناف تدبیر و امید می بندند. از کراواتی کمپلت آمریکا بوده ی معتقد به نفهمی طبقه ی عادی ملت از سیاست و تمدن، تا عمامه به سر اطلاعاتیِ دانشگاه مهدوی کنی درس خوانده و البته باید هم از این شلّه قلم کار همین نتایج بیرون تراود که آشپزش نه دوتا بلکه یک دوجین تاست.
خلاصه از برکات این انتخاب تدبیر آمیز و امیدآفرین همین نکات جدیدی است که نو به نو می آموزیم! شاید همین هم خودش از پیام های 24 خرداد باشد!!!!
مناظره ی این هفته ی شبکه یک تلویزیون ابعاد اعجاب آوری از مدیریت این مملکت را به منظر عموم نمایان ساخت. مشکل حل ناشدنی سلامت!
شاید برخی دوره ی رسیدگی به مافیاهای قدرت و ثروت را پایان یافته بدانند و مبارزه علیه آن را توهم و شعار کاسب کارانه تلقی کنند. با نگاه به دوره های مختلف تاریخ، هیچگاه خاصیت عدالت طلبی خفته نبوده و اصولاً این خواست، ریشه در ذات و فطرت انسانی دارد. شاید این خواسته خود را در قالب نمادهای دیگر نشان دهد ولی هرکس که در نهایت شکست خورده ی واقعی، نه ظاهری، در نزد افکار و قلوب ملت ها بوده همانی بوده که از عدالت غفلت کرده و هرآنکس که نامش بر تارک بشریت نورافشانی میکند راهی جز اجرای عدالت طی نکرده است.
مناظره ی جمعه ی این هفته ی سیما، تکانه های شدیدی پیش روی آنان که از اندیشه بهره می برند و به قول قرآن "اولوالالباب" هستند قرار می دهد. شاید شک نکنید که هرکس اولین دعایش سلامتی برای بهترین ها و عزیزترین کسانش می باشد و شاخص ترین گرفتاری ضربه به سلامتی است. برای همین امر هم نظامی برای سلامت تشکیل شده و بشر به این سازماندهی پیچیده دست یافته و هم متأسفانه در این نظام که به خاطر اهمیت اش به نقطه ای راهبردی تبدیل شده سخن از همان "مافیای همیشگی" به میان آمده است.
البته این ساختار به هم تنیده توانسته چنان فرهنگ سازی کند که در اجتماع ایرانی طبقه ای خاص را به عنوان متولیان سلامت به جامعه عرضه نماید به نحوی که آنان به وضوح خود را از سایر طبقات برتر و مجزا بدانند و لایق تفاخر و تبرّج باشند.
این ساختار برتری جوی فرهنگی مثل هر تفاخر فرهنگی دیگر کوشیده بر مغز و دل اجتماع به حدی رسوخ کند که هرگونه تحکم و علوّ را که خویی فرعونی است و برای هر قشر و فردی ناپسند است، برای خویش امری عادی و حق به جانبانه به حساب آورد.
پیام اول مناظره ی جمعه در نظر سنجی عمومی برنامه خودنمایی کرد که قاعدتاً باید بیشترین بیننده ی آن خود اطبّاء باشند اما با کمال حیرت مشاهده شد که 86 درصد بینندگان به این نکته معتقد بودند که درآمد پزشکان نسبت به سایر اقشار فارغ التحصیل به نحو غیرمنصفانه ای بیشتر است. از یکی از میهمانان برنامه نیز سؤال شد که یک پزشک با این همه درس چرا نباید درآمدش بیش از سایرین باشد و او پاسخ داد که مگر یک استاد ریاضیات یا حتی سایر رشته های علوم پزشکی کمتر از یک پزشک درس می خوانند و زحمت می کشند؟
همین نکته کافی بود تا برداشت عمومی ملت به نحو قیاسی به دلایل مشکل افزایی نظام سلامت کشور ورود کند که در این میان 3میهمان از 6 میهمان اتفاق نظر داشتند که البته 2 تن از آنان سابقه ی وزارت و کار اجرایی طولانی را بر تارک داشتند.
تلخیص کلام آنان که به نظر نگارنده ی این سطور به پشتیبانی آمار و اعداد ارائه می شد ناظر به بیخودی ناله کردن از کمبود منابع و بودجه بود و اینکه راه حل در "شفاف ساختن" فعالیت سازمان نظام پزشکی و اطبّاء کشور و مشکل در "فرار از قانون" این ساختار حیاتی است. قوانینی مثل اجرای پزشک خانواده و محاسبه ی دقیق بهای تمام شده ی نگهداری از بیمار که همواره در ساختار ما مغفول مانده و آگاهانه از دید مردم پنهان شده است.
حمله ی زیبای جوان 30 ساله ای که عضو هیأت علمی یک پژوهشگاه است و با تخصص در اقتصاد سلامت به آمار تکان دهنده ی تفاوت ایران با کشورهای حتی اروپایی در سهم پزشکان از درآمد عمومی اشاره می نمود، وضعیت را بر نماینده ی دولت و سازمان نظام پزشکی تنگ ساخت و آنان را به واکنشهای انفعالی و بازاری وادار کرد. بازاری از اینرو که آنان بر خلاف سه میهمان دیگر، بیشتر به دنبال فعالیتهایی مثل محاسبه ی بهای تمام شده و بالابردن مداوم تعرفه ی پزشکی بودند و البته نماینده ی دولت از یک فقر اجمالی در ارائه هرگونه برنامه و استراتژی مدون در این حوزه رنج میبرد که مثل سایر ابعاد برنامه های دولت از تبیین برنامه عاجز بوده است.
البته این امر هم واضح است که دولت فعلی برنامه ی جدیدی جز مدل مدیریت ایام سازندگی ندارد و چشم امید اصلی آن به بازشدن قفل دلارهایی است که کدخدای جهان به دامانش باید سرازیر کند. بدون اینکه تلاشی برای توسعه عدالت و تعدیل درآمد داشته باشد و اگر بتواند مثلاً در این حوزه یعنی سلامت کاملا به سوی خصوصی گرایی برود و همانند حرف خانم ابتکار که هرکس نمیتواند آلودگی تهران را تحمل کند مهاجرت کند، بد نمیداند که بگوید هرکس پول ندارد مثلاً پزشک متخصص نداشته باشد یا بیمارستان خوب نرود!
شاهد این قیاس هم همان سخن معروف کرباسچی شهردار تهران در دوران سازندگی بود که هرکس درآمد ندارد در تهران زندگی نکند. بر همین سبیل میتوان طبق گفته ی دکتر مصری در این مناظره که هر نوع عمل جراحی در تهران ۲و 3و یا 4 برابر یک شهرستان مثل یزد است، به پیش بینی آینده ی مدیریت کشور نیز رسید که البته نظام سلامت از همان نوع است. خصوصا که وزیر موجود این دولت نیز از میان همان پزشکانی است که درآمد نجومی داشته و مبلغی حول 1000میلیارد به عنوان دارآیی خویش به قوه ی قضائیه اعلان نموده است.
این وزیر که تازه از محبوب ترین وزراء در میان برخی ساده لوحان اصول گرا و مانند آنان است، از میان همان قشری است که بی دلیل در این کشور درآمدشان تا 37 برابر بیش از سایرین است و به گفته ی دکترطریقت منفرد در این مناظره درآمد یک چشم پزشک در ایران در بخش دولتی طیّ یک ساعت معادل درآمد همان متخصص در آلمان طیّ یک ماه است!!!! سؤال اینجاست که با نگاه ذاتاً سرمایه دار و نئولیبرال این دولت، چنین وزیری که تا مغز استخوانش را برتری در پول و درآمد احاطه کرده، چگونه می خواهد این درآمد کذایی را که گاهی تا صدبرابر بین حتی پزشک عمومی و متخصص فرق میگذارد، به عدالت نزدیک کند؟؟؟؟
نتیجه ی این استعلاء این خواهد بود که باندهای قدرت و ثروت حول این مفهوم اجتماعی و آبراه درآمدی تولید شده و هم افزایی می کنند و یکی از خطرناکترین مافیاها را میزایند. مافیایی که روی نفت و مسکن و طلا را کم کرده و شرمنده ی سازماندهی عنکبوتی خود می سازد.
اگر نخواهیم بپذیریم که پزشک شاغل در بخش دولتی مثل تمام دنیا حق ندارد در بخش خصوصی فعال باشد، همچنان باید داغ تشکیل کارتل های درمان، و آن هم فقط درمان و نه بهداشت و سلامت، در میهن خود را تحمل کنیم و دم بر نیاوریم. این نگاه است که بدون تفکیک بخش نظارتی یعنی وزارت بهداشت از بخش صنفی سلامت، مولد هزینه های سرسام آوری است که به قول آن سه میهمان مناظره، چاه ویل برای مکیدن پول بی زبان این ملت شده است.
ننتیجه از این هم فراتر می رود وقتی مصیبت به همان کارتل های مورد اشاره می رسد و تشکیل بیمارستان های خصوصی توسط مسئولین دخیل و صاحب نفوذ در نظام سلامت عارض می شوند. عارضه ای که با بیماری مافیائی خود اول ناظرین وزارت بهداشت را بر سرسفره می نشاند و مسئولین دانشگاه های علوم پزشکی را بدون هیچ واهمه ای از افکار عمومی به سهام دار عمده ی این بیمارستانها منصوب میکند و سودهای چرب بر حلقوم آنان می بندد. خلأ قانونی هم که الحمدلله اپیدمی شایع این کشور است و البته ساختارهایی مثل کمیسیون بهداشت و درمان مجلس هم مثل همان وزیر بهداشت از روزی های فراوان خدادادی بهره مند هستند و اگر هم بخواهند چرب و شیرین دنیا اجازه نمیدهد دم بر آورند. کاش نهادهای امنیتی مستقل، اقدام به انتشار فقط درآمدهای ماهیانه ی اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس یا سرمایه گذاری ها و سهام های رؤسای دانشگاهی علوم پزشکی نمایند تا فقط افکار عمومی بدانند هرکس از چه مقدار درآمدی برخورد است و متعلق به کدامین قشر مردم این سرزمین است!
یا به عنوان یک شاخص فساد به مردم هر شهر گزارش شود که هر نماینده ی وزارت بهداشت در هر استان، یعنی رئیس هر دانشگاه پزشکی، چه میزان از بستگان خویش را در پست های کلیدی محل کار خود جای داده و آیا در هر حوزه سلامت و درمان در جای جای این کشور چه میزان خطر وجود باندهای مدیریتی و اقتدارهای مافیایی استشمام می شود. مثلا چگونه می شود یک نفر را با تغییر معاون آموزشی دانشگاه و رئیس هیأت اجرایی جذب هیأت علمی و گزینش اساتید، به عنوان هیأت علمی به جامعه دانشگاهی غالب کرد و البته از نظر همه هم مخفی کرد که نمره ی نظر خواهی فرد غالب شده در میان دانشجویان دانشکده های مختلف چقدر پایین است و نهایتاً هم آب از آب تکان نخورد.
باز هم در نهایت به همین نقطه می رسیم که پشت تمامی این بازی ها و سیاه کاری ها، دست همواره آهنین سیاستمداران بی رحمی نهفته است که با تأمین منافع کلیدی و بقایشان بر تخت قدرت، این چله نشینان هماره ی پست و مقام را تأیید میکنند و شوربختانه توهّم و حدس ما آخرالامر درست از آب در آید که آخر این نخ، به دست همان پدر خوانده ی همیشگی است!
اما ظهور انقلاب جهانی عدالت نزدیک است و خداوند وعده فرموده که خار کننده ی متکبران خواهد بود!
هزار بار هم اگر عکس احمدی نژِاد را در والعادیات فیلتر کنید باز هم اسم او و تصویرش را بر قلب ها می نویسیم تا از درد حسادت آتش بگیرید!
حتی دو تصویر که نشان دهنده ی تفاوت استقبال از شیخ السبدیّون و احمدی نژاد در راهپیمایی 22بهمن امسال بود را هم تاب نیاوردند و تصویر احمدی نژاد را فیلتر نمودند !
در زیر همان تصویر فیلتر شده دوباره عکس دکتر را قرار دادم! در مطلبی که تحت عنوان دورباش کورباش نگارش یافت!
هزار بار هم اگر فیلتر شویم، دلمان از محبت عدالت فیلتر نخواهد شد!