والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

سیاست وقت صبحانه

صبح داشتند بچه ها دور میز آبدارخانه صبحانه می خوردند.

رسیدم لیوانم را پر کردم. غریو فریاد بفرما بفرما بود که بیشتر ترغیبم می کرد تا به اتاقم برگردم و صبحانه بخورم. چون ما ملت تعارف هستیم.

چند وقتی بود نمی دانم چرا باز قضیه مجرد بودن من شده بود سوژه دور هم بودن دوستان! حتی وسط خیابان! پیر و جوان هم نمی شناسد. همه ما را با این قصه دست می گیرند.

این میز هم به جای این که میز صبحانه باشد انگار میز همه چیز هست. اما از آنجا که من همه چیزم غیر معمول است صحبتهای غیر معمولی هم دور میز مذکور می شنوم. 

نمی دانم چی شد که باز هم بحث را بردند به زن گرفتن و مشکل داشتن من در ذات تجرد و تنهایی ام. 

خوشمزه قصه اینجاست که دوست قدیمی در حالیکه لقمه می زد گفت: " اون یارو وبلاگت رو که خواندم بنظرم اومد که بیشتر به اصلاح طلبا می خوری! من فک میکردم اصولگرا هستی! باید برات بگردم بین اصلاح طلبا از اونوری ها برات زن پیدا کنم!!! " 

خودتان که دارید این وبلاگ را می خوانید قضاوت کنید چند مطلب باریکتر ز مو اینجاست و در این کلام فیض بخش سر میز صبحانه چندین حکمت شایگان به قیمت رایگان به این حقیر سرتاپا تقصیر افشانده شده است.

اگر اندکی از اندیشه خارج شدید بد نیست بدانید برایم از منظر مکاتب تحلیل سیاسی اینجایش جالب بود که مگر من در این صد و خورده ای پست وبلاگم چه نوشته ام که اصلاح طلبی را در مشام جان مزمزه می کند؟؟!!

ضدیت پر رنگ من با مظاهر شهره به اصلاح طلبی از همان 76 که شهره آفاق بود قضایای 88 هم که واضح تر از اسم و فامیل من است تا سر کلاسها در اداره در شهر در خانواده و همین فریادگاه وبلاگی مان چه ها گفتیم و البته چه ها هم شنیدیم!

نوش جانشان و شاید نوش جانمان! یا در این دنیا یا در آخرت! 

شاید هم این اظهار نظر، یعنی اصلاح طلب بودن داستان نوینی است که ذهنهای کاربلد به روی صفحه نقشه های خلاقانه خود ترسیم کرده اند. هنر گزارش نویسی و صحنه آرایی و شامورتی بازی درآوردن پشت سر افراد که برای بسیاری از معلوم الحالها هویداست. شاید رفیق صبحانه خور ما هم خواسته در عین خلوص دوستی زنهار بدهد و البته رعایت حفاظت گفتار را کرده باشد.

شاید هم من از بس نامرد دور و برم دیدم انقدر بدبین شده ام و هر چیزی را ریشه در نقشه ای می دانم! بهتر است چند روزی هم بازی چارپایان شوم تا بهتر شود حالم!

اگر اینطور باشد احتمالا باید در حین خوردن صبحانه می گفتم پدر جان عزیز من آقای گلم من اصلاح طلب نیستم! هرکس که انتقاد می کند که اصلاح طلب نیست! هرکس که اصلاح در اوضاع را می خواهد اصلاح طلب و برانداز به حساب نمی آید! 

ما حاصل نقد درون گفتمانی هستیم!

نقدی که کمترین کارش را در سوم تیر 84 نشان داد و 88 نماد 25 میلیون برگه بود که سیلی به دهان اشرافیت می کوفت!

شاید روزی برایت نقد درون گفتمانی را تعریف کردم! اما نه روی میز صبحانه! بلکه میان سفره های خالی مردم جنوب شهر! 

 

  

شیعه هستیم؟

ای که از عشق علی دم می زنی!

بر یتیمان هم دمی سر میزنی؟؟؟؟


اقتدا به آل ابوسفیان

همانقدر که نام سیدالشهدا و آل رسول را در این روزها بیشتر می شنویم همان اندازه هم نامهای سیاهی را می شنویم که تاریخ از گنجاندن آن اسامی در خود سرافکنده است.

منشور ایمان و دلاوری و مانیفست آزادگی روزانه ما،همان زیارت عاشورایی است که به راهبرد ابدی ما همواره پای می فشارد که؛ أنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم! 

 

 

این مانیفست بلند مرتبه و بی بدیل ایمان و آزادگی مکتب آل رسول، پا به پای ایمان به شهید یوم الطف، برائت جویی از اسامی کریهی را گوشزد می کند که درنده خوئی آنان تا هنگامی که انسانیت بیدار است چشمها را اشک بار می کند.

آیا همان اندازه که به نام خوبان این مانیفست انسانیت و مردانگی اندیشیده ایم به دلایل تأکید این کلام وحیانی یعنی زیارت عاشورا بر یادآوری نام های زشت کتاب تاریخ هم فکر کرده ایم؟

کافیست به همان اولین نامی که به لعن در زیارت عاشورا آمده توجه کنیم؛ ابوسفیان!!

چرا نام پیامبر و علی و اولادش در برابر ابوسفیان و معاویه و یزید قرار گرفته و آل ابوسفیان و آل زیاد و مروان در برابر اهل البیت و اصحاب الحسین و اولاد الحسین قرار داده شده است؟

هزار هزار دلیل برای این تقابل است که توجه به آنها بشر را برای ابد از تربیت سیراب و برای اصلاح آرامش می بخشد.

فقط کافیست به یکی از بارزترین این ویژگی ها بیاندیشیم!

 ابوسفیان و معاویه و آل خبیث این بذرهای متعفن، خداوندگاران مکر و حیله بودند! 

از آل کدامیک از جبهه ها هستیم در این محرم سراسر مبارزه و جهاد و آزادگی؟

آنانکه مرتب برای دیگران نقشه می کشند می توانند ادعا کنند زیارت عاشورا می خوانند تا در شط خروشان حسینی جان خود را جلا بخشند؟

مکر و حیله از طرازهای بارز شخصیت های لعن شده در زیارت عاشوراست نه از آنان که "بذلوا مهجم دون الحسین علیه السلام"!!!!

کسی را میشناسم که از شاگردان کلاسهای مداح بی حیا و بددهان عورتی بوده است که متاسفانه هنوز هم از نان اباعبدالله یکه تازی و گردن کلفتی می کنند و قطعا به موازات مداحی یا بهتر بگوییم خوانندگی، درس بی حیائی و بی ادبی و فحاشی هم از مربیان خود آموخته اند.

این فرد که بعد از عمری بی کاری و علافی و تأثرات روانی ناشی از ناکامی های اجتماعی بواسطه ارتباطات فامیلی به پستی دست پیدا کرده است، به یکی دو نفری که زیر دستش بوده اند ابراز داشته؛ اگر از دستور من سرپیچی کنید چنان برایتان می زنم که نفهمید از کجا خورده اید!!!!!

آن دیگری را میشناختم که از اداره کنندگان مراسم هرروز زیارت عاشورا در اداره دولتی!!!!! خود بود و البته به هیچ جای دیگری راه نداشت حتی تکیه اطفال نوجوان! 

این فرد را اگر در یک کلام بخواهم برای شما ترسیم کنم تا تصویرش را به ذهن راه دهید او را نماد بدگویی، تخریب، تهمت، نقشه کشی و پرونده سازی و گزارش نویسی علیه مردم معرفی خواهم کرد.

وقتی کسی از محیط کار با او جدا میشد همه به واسطه این استخلاص به او تبریک میگفتند و نوید آرامش روحی و ثبات روانی را به وی می دادند.

وقتی کسی هنر خود را در مکر برای دیگران میداند و افتخار می کند که توانش برای حیله گری بسیار بالاست، چگونه میخواهد در تقابل سپاه مردانگی و آزادگی با لشگر حرمله و پسر مرجانه، خود را همرکاب سالار مردان و راستگویان بداند؟؟؟

در لحظات جان دادن سردار سرجدای دشت عاشقی، همو اینگونه با خدای خود گفتگو کرد که خدایا بین ما و قوم ما به حق حکم کن که آنان به ما نیرنگ زدند و ما را خوار داشتند و ما را کشتند!!!

مکاران به آل ابوسفیان اقتدا کرده اند!