فرقی نمی کند اهل کدام خیابان هستیم! کجایی هستیم یا چه هدفی داریم! مهم این است که دیگران مارا چگونه می شناسند! یعنی چه؟ می گویم! یعنی ما خود را چگونه شناسانده ایم!
به روزهای سال 84 و یا بحبوحه جنگ تمام عیار 88 می اندیشیدم!
امروزها را می دیدم! امروزها که از این داو طلبان صندلی ریاست می پرسند برنامه شما چیست یا اولویت شما کدام است!
اولویت من!
برنامه من!
نگاه من!
پروژه های من!
وعده های من!
چقدر از این میم های پرنوسان بیزار میشوم!
یاد اون روزها می افتم که به جای جستن شهردار بسیجی تهران به اسم و نامش، کلمه ی "مردم یار" را بر آدرس مرورگر خسته اینترنتی خود می نگاشتم!
همه جا سخن از ملت ایران بود! یادم نمی آید من من کرده باشد اما از همه بیشتر به شخص او و خصایص فردی وی نگاه ها جمع شده بود!
تفاوتها کجاست؟
مردم قلبهای خویش را به چه کسی عاریت خواهند داد؟
من که از من ها بیزارم!
وقتی برای "من" حرف می زنی من هم تو را می بینم!
من باید خودم را در قاب چهره و کلام تو بیابم تا احساس کنم من یک رأی نیستم! من یک ملتم که میخواهم از دریچه ی چشمان تو به جهان امر و نهی کنم!
وقتی تو فقط خود را می بینی و میخواهی بگویی که میتوانی!!!! به من چه ارتباطی پیدا میکند که چه میخواهی انجام دهی! تو هم مثل یکی از هزار!
باید بگویی که من به کجا می خواهم برسم! من که ملت هستم! من که محرومم! من که بی پناهم!
فرق احمدی نژاد را دانستی؟
باید دلت را جلا ببخشی! بوی سبزه های خیس تواضع که ندهی نمیتوانی برای مردم نقش بازی کنی!
خالص باش تا شراب نابی شوی که از لاجرعه نوشیدنت اشکها و لبخندها به هم درآمیزند!
وقتی این همه تهمت و زورگویی و اتهام را می بینم
قلبم درد می کند!
خدایا کی دهان تهمت زنندگان دیوانه را خواهی دوخت؟
رقیه، یک نسل چهارمی است که در 20 سالگی خود در رشته مهندسی صنایع درس می خواند و در کلاس های من نیز حاضر می شود.
یک نسل چهارمی که نه حتی بوی امام خمینی را احساس کرده، نه جنگ را دیده، نه فشارهای اقتصادی و بیچارگی های دوران سازندگی در مغز استخوانش جا انداخته است، نه دوران بحران سازی بحران سازان آزادی خواه زمانه ی دوم خرداد را به چشم لمس کرده نه می داند که چگونه خون خوردیم تا گل سوم تیری ما در سال 84 بتواند برای اولین بار در مقابل اشرافیت پیروز شود.
امیر، یک نسل سومی است. بچه ی هیأتی، کارمند دولت، زاده ی جنوب شهر، حزب اللهی و مرد میدان! حماسه آفرین نه دی، فدایی ولایت! خوب می دان چه دردها کشیده ایم و چه دردها داریم. دور و برش پر است از افسر و سیاست باز و مؤتلفه ای و قدرت مدار و قدرت باز.
یک استاد شاید اگر نخواهد راه انسان بودن را برای خودش بیابد و آنگاه به نشستگان در مقابل تخته ی کلاس بیاموزد، فرقی با یک عمله و بنا نخواهد داشت.
او آجر پرتاب می کند و تو بر تخته چیز می نویسی و سخن می گویی! کدامیک می دانید به کجا خواهید رفت؟ شاید از این نظر بسیاری از استادان پایین تر از کارگر محروم و بی سواد روزگار ما باشند.
مشغول درس دادن بودم. پیامک امیر رسید! گفتم لابد مثل پارسال یادی از امام هادی کرده ایم و امیر هم امسال از پیش گامان تعظیم مقام جد کریم امام عصر است.
نه اشتباه می کردم، امیر در وبلاگش مطلبی علیه "احمدی نژاد" نوشته بود! مطلبی که منتخب اشک ها و خون دلهای ملت را بدعت گذار معرفی می کرد.
کلاس بعدی آغاز شد، رقیه و سایر نسل چهارمی ها نشسته بودند، یکی دوتا نسل سومی هم داشتیم!
کی به هاشمی می اندیشد؟
از هر طرف بانگی برخواست! خدایا شاهد باش که من از ظالمین تبری جستم! همانگونه که زیارت عاشورای حسینت به من آموخته است!
رقیه حرف زیبایی زد که هم سرد شدم هم با همه ی درهم شکستگی ام با اندیشه ی شهادت در راه مکتب سرخ عاشورا از هم شکفتم!
نسل چهارمی قصه ی ما گفت: باید هاشمی بیاید! تا کی میخواهیم مثل مختار دور خودمان حصار بکشیم؟
فکر میکنم تا انتهای داستان را خودتان می توانید حدس بزنید!
شادم!
شکفته ام!
رباعی گویم!
غزل سرایم!
خدایا!
از تو خواستم تا در محراب مولایم با فرقی شکافته، شهید راه عدالت باشم!
با تمام ذرات وجودم سپاسگذارم که مارا در این مسیر قرار دادی!
محراب علی را مقتل ما قرار ده! همانگونه شاهکار عاشقی و جهاد، مختار پاک را به این افتخار نائل کردی!
یاد امیر افتادم! نسل سومی که او یکی از آنان است و نتوانست داستان 9 دی چهار سال پیش را به یک نسل بعد انتقال دهد!
چه نسلی بودند و چه نفسی بود که پس از 30 سال داستان امام خمینی را به قلبهای شکسته ی ما راه داد! اما نسل سومی که بازیچه ی دست مشتی اصول نما شد و نتوانست حماسه ای که خودش آفریده بود به نسل چهارم بسپارد.
شاید امیر نتواند، اما باز هم خون ما راه گشاست! دربهای کاخ مختار را باز کنید! ما با مختار خواهیم ماند و با مختار سر بر نیزه خواهیم داشت!
ما آمده ایم تا برای جبران غیبت روز عاشورایمان هزار قیام انتقام برپا سازیم!
چه باک اگر جانهای ناقابلمان در برابر حمله ی دوستان اسرائیل و فدائیان اعراب مست و خون آشام بر کاشی های فیروزه ای محراب عدالت پرپر گردد.
ما با مختار خویش خواهیم ماند.
از شریعتمداری کیهان گرفته تا خرده ریزهای دور و بر، همه و همه پای می فشردند که ترکیب انتخابات به نحوی دیگر خواهد بود.
چنانکه نگاهی به صفحات پیشین نگاشته های این قلم بیفکنید، آشکارا می بینید که به همین ترکیب موجود اشاره و پیش بینی های واقعی و صحیح از این وضعیت انجام شده بود.
حتی در سال گذشته پس از برنامه ی مناظره ای که شبکه سه ترتیب داده بود، این قلم پیش بینی نمود که ابراهیم اصغرزاده، چهره پر جنب و جوش و بحران خوی جناح چپ، نیز به عرصه پای خواهد نهاد.
اصولا علوم استراتژیک نیز همانند علوم دیگر از قاعده ی علمی و دانش نظری و تجربی برخوردارند.
همانند یک پزشک که نهایت توفیقش در بهره مندی از دانش و توان خود برای بهبود یک بیمار است یا زمانی که یک مهندس ساختمان به قامت یک سازه ی ساختارمند می نگرد و میوه ی دانش و هنر خویش را نظاره می کند، یک استراتژیست هم با بهره گیری از آنچه خوانده است و هرچه مشاهده نموده است، فراست و تیزهوشی خویش را در مشاهده پدیده ها از پیش و نگاه به حقایق از دریچه مغز فعال یک بازیگر ماهر، مجسم خواهد ساخت.
دوستانی بودند که مثلا حقوقدان بسیار حاذق یا استاد تغذیه ی متبحر یا داروساز تحصیل کرده و یا مثلا تاجر برخورداری بودند، اما در این پیش بینی ها و چینش اطلاعات و متغیرها در کنار هم نتوانستند ارتباط وثیقی حاصل نمایند و از حاصل آن پازلی واضح از موقعیت راهبردی آینده به دست آورند.
البته در کنار این دانش علمی و فن فکری، ما به نکته ی دیگری هم اعتقاد راسخ داریم و آن اینکه برخلاف ادعای مدعیان سیاست و کیاست که البته نشان دادند هیچ هم بار آنان نیست، فراست و تیزهوشی سیاسی و چینش قوای فکری برای توفیق ابدی، به عاملی مهم تر وابسته است و آن ایمان بی شائبه و معامله ی بی کلک با خداوند راستکار و درستکار است.
این حالت فقط توفیقی ماروای بشری و آنجهانی نیست! این امر یعنی ایمان و به دنبال آن درستکاری و صداقت، حرکت در مسیر عالم هستی و نظام دقیقی است که حضرت خالق برای نیل به هدف بلند خلقت آفریده است.
آنگاه که به درجات ایمان نزدیک شدیم و البته به لوازم آن در معامله ی صدق با حقیقت هستی پایبندی نشان دادیم، خود بخود حقایق جهان به روی ما لبخند خواهند زد؛ زیرا پرده های دنیاطلبی و حقد و کینه و یا حقارت و فروافتادن به پای صاحبان قدرت در پیش دیده ی ما عرض اندامی نخواهند داشت.
این چنین است که رسول رحمت (صلی الله علیه و آله) فرمود؛ از تیزهوشی مؤمن برحذر باش، زیرا که مؤمن به نور خدا نگاه می کند.