بر من لباس نوکری ام را کفن کنید
نوکر بهشت هم برود باز نوکر است
السلام علی شهید الشهدا............................
بهترین توانمندی یک محقق روابط راهبردی، رسیدن به حد پیش بینی وقایعی از قبیل جنگ و صلح و تغییرات در تقسیمات قدرت است!
متأسفانه بازهم یکی دیگر از پیش بینی های این شاگرد کوچک مکتب روابط بین الملل درست در آمد و جنگی دیگر در منطقه آغاز شد!
هم در جامعه ی مجازی و هم در نشستهای دوستانه یا کلاسها، به دوستان عرض می کردم که باید منتظر آغاز یک تعارض در منطقه باشیم به طوری که به دنبال این جنگ، یک نظم نوین منطقه ای و با ورود نیروهای فرامنطقه ای، نظم جدید جهانی حاکم شود!!!!
حتی یکی از دانشجویان درس زبان درخواست دوره ی فشرده ی مکالمه برای سفر داشت که گفتم مراقب باشید احتمالا جنگی شروع خواهد شد و کل منطقه را به آتش خواهد کشید البته چند روز بیشتر طول نکشید و اسرائیل حمله را آغاز کرد.....
حال مدعیان دروغین استراتژی فهمی که باد به گلو می گویند پیش بینی کرده بودیم فلان بازیگر عریان می شود، اگر راست می گویند پیش بینی نبردهای مهم دنیا را در کارنامه ی خود ثبت کنند.........
اگر هم چیزی در توانایی اندیشه ورزی پدید آمده باشد برای هر دانشجو، حاصل سه امر است:
1. زانو زدن در پیشگاه اساتید و اهل فن و مو به مو به سخن و تعلیماتشان گوش فرا دادن
2. تواضع در پذیرش علم و فراگرفتن فنون تحلیل بدور از هر گونه تکبر
3. حرکت و زحمت بر اساس یک انگیزه ی مقدس
که باید برای ما این انگیزه، عشق به مکتب و توسعه ی جغرافیای تشیع مولایمان علی بن ابیطالب باشد!
بارها از قول اساتید خود گفته ایم که در کنار توانمندی نظامی ایران، باید به همان قدر پیشرفت در Policy Process داشته باشیم و اندیشه ی مدوّن پشت سر عمل راهبردی ما باشد و این میسر نخواهد بود الا به بهره مندی از تئوری های رایج در اندیشه ی سیاست بین الملل!!!
فایده مندی و قدرت تئوری هایی که با این پیش بینی معلوم شد درست است و دوستانی مثل فارس و وطن امروز و نُه دی و غیره با تحقیر نوشته ها و توصیه های پژوهشگرانی همچون این بنده ی کمترین، در حقیقت نقش بر آب می زنند و توان تئوریک خود را در مقابل جناح های رقیبشان فرو می کاهند!
اگر هم چیزی عاید اندیشه و ذهن ما شده باشد همه را مدیون استادی چون دکتر چگنی زاده، استاد سیاست بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی هستیم که هم علم و هم متد و پرستیژ در تفکر استراتژیک بر ما بیدریغ ایثار فرمودند.
یکی از دانشجوهای سابقم نصف شب یک ایمیل فرستاده....
«یه خوابی دیدم،از خواب پریدم دیگه خوابم نمیبره، خوابش خیلی آشفته بود ولی اصلش این بود :دیدم یه از این خونه های درب و داغون بود جلوی درش یه جنازه افتاده بود هیچکس قبول نمیکرد دفنش کنه،کس و کار نداشت انگار، بعد چند نفر دیگه هم بودن نمیشناختمشون، گفتن چون بو گرفته باید بسوزونیمش بعد دفن کنیم، بعد خاکسترشو ریخته بودن تو پارچه سفید که مثلا کفنه پخشش کرده بودن، معلوم نبود جنازه کیه، اسمشو گفتن یادم نیست ولی عکسشو بزرگ زده بودن رو دیوار،بعد پارچه سفیده رو گذاشته بودن رو تابوت، من و مامانمم جلوتر از همه تابوت گرفته بودیم میگفتیم لا اله الا الله.بعد میخواستیم دفنش کنیم آقای خامنه ای اومد گفت این شهید شده بعد رو کفنش انگلیسی مینوشت که شفاخواه اون باشه تو اون دنیا بعد من زود گفتم اسم منم مینویسی؟ بعد داشت مینوشت من گفتم اسمم فلانه بعد با تعجب پرسید فلان؟ و اسم منم داشت انگلیسی مینوشت ؟هیچی دیگه از خواب بیدار شدم، نمیدونم این چه خوابی بود!!!! ولی هرچی هست فک کنم به این قضایا ربط داره، من که مثل شما نیستم عاشق رهبری باشم، خوشم میاد ازش ولی دیگه اونجوری سینه چاک نیستم بیاد به خوابم ، خلاصه که ایشالا خیره. نمیدونم والا من خیلی کم خواب میبینم، ولی بیشتریاش درست در میاد بعضی هاشم اینطوریه معنی شو نمیفهمم بعضی هاشم اصلا یادم نمیمونه، ولی اینو قشنگ یادم موند، ولی اون مرده تو نبودی عکسشو بزرگ زده بودن به دیوار قیافش یادمه، ولی شبیه قصه تو هم یه ذره هست، اون انگلیسی نوشتنش منو کشته تو خواب تعجب کرده بودم میگفتم چرا انگلیسی مینویسه».
جالبه منم استاد انگلیسی اینا بودم..... حس عجیبی دارم!!!!!