روزی که نامه ی «محمد رسول خدا» را به دست خسرو پرویز دادند، آن پادشاه سرمست از تمدن و قدرت فکر نمیکرد وقتی خواهد رسید که پیام راستین محمد دوباره از ایران به جوانان دنیا ابلاغ گردد.
نامه ای که امروز از فضای مجازی به قلم رهبر انقلاب اسلامی ایران منتشر شد تا جوانان متحیر غرب را مخاطب سازد، امتداد همان نامه ای بود که «محمد رسول خدا» برای خسرو پرویز، سلطان کشوری پیشرفته به نام ایران، ارسال کرد تا مردم تمدن ساز این سرزمین از دعوت خداوند باخبر گردند.
اگر ایرانیانی باعرضه و تیز تک باشیم باید این نامه را آغاز حرکتی دقیق برای ورود اسلام راستین «محمد» به دروازه های تمدن غرب بدانیم. همان اسلامی که بی هیچ شکی در روزهای آخرین حیات رسول خدا برای نهایت تاریخ تعریف شد: کتاب الله و عترتی و أنّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض.
چه کسی می پنداشت نامه ای که یک روز در آتش تکبر امپراتور ایرانی سوخت دروازه های ناگشودنی ایران را به دست خود ایرانی فتح کند؟
یک نامه!!! شاید خنده دار به نظر برسد اما کارهای خدا همینطور ساده و اعجاب آورند چه اینکه فرزندان سلطانی که یک روز نامه محمد را پاره پاره کرد، در دارالخلافه ی مدینه به پیش خلیفه ی مسلمین ـ اگرچه خلیفه ی ناراستین ـ ایستادند و با همان غرور اجدادشان از پذیرش دین جدید استنکاف کردند.
تاریخ می گوید وقتی غرور هرمزان فرزند یزدگرد سوم ، سلطان مغلوب ایرانی، در مجلس خلیفه بروز کرد، ناگهان جلوه ی دلبر از پشت ابر به در آمد و جمال علی خودنمایی کرد و به دست او هرمزان مسلمان شد و مرید علی گردید و با وصلت دختر یزدگرد به همسری سیدالشهدا و افتخار مادری امام سجاد، ایران و ایرانی مهد اسلام راستین یعنی همراهی قرآن و عترت گردید.
اکنون هم اگر نامه ی رهبر ایران را امتداد امروزین نامه ی پیامبر اسلام به تمدن های جاری دنیا بدانیم، باید انتظار داشته باشیم که روزی فاتح قلعه های دست نایافتنی سرزمین های تشنه ی معرفت گردیم.
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
اگر کوتاهی از ماست، وای بر ما که خداوند وعده داده است وَ لَینصرنّ الله مَن یَنصُره.....
به قدر کافی دیر کرده ایم... زمان حرکت است...زمان رساندن پیام محمد به تمدنهای تشنه ی کلام ناب و راستین پیامبر.... پیامی که بر دل می نشیند نه سخنی که از لوله ی تفنگ بر مغزها حمله می کند.....
گاه سفر آمد برادر ره دراز است
پروا مکن بشتاب، همت چاره ساز است....
شاید امروز دنیا وظیفه ای بر دوش ما گذاشته که باید برای رساندن پیام اهدنا الصراط المستقیم مرزهای جغرافیایی را پشت سر بگذاریم......
از دشت و دریا در طلب باید گذشتن
بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن
معلوم است که دست های دنیاپرستان نخواهند گذاشت پیام آوران مهربان محمد چشمه های جاری از برکه ی غدیر را به تمام لب تشنگان برسانند...ترس برای عاشقان محمد معنی نخواهد داشت...
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم
حکم جلودارست، سر در پیش داریم
یه پیرمرد راجع به من ذیل پست راجع به جهاد مغنیه در فیس بوک اینطور نوشته:
این برادر مسلمان بنام وحید ...... چه با آب و تاب در وصف اقدامات تروریستی مسلمانان خردباخته ابله کور ذهن قلم فرسایی نموده است !
قدر مسلم این برادر معلم خود یک آموزگار تروریسم اسلامی میباشد که دارای منافع از قبل آن میباشند هستند !
ایکاش کمی این آموزگار تروریست ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی و ضد مردمی و ضد مدنیت کمی از وجدان و شرافت بهره میبردند و در وصف هلاکت بچه تروریست آدمکشی بنام جهاد مغنیه فرزند تروریست آدمکش بنام عماد مغنیه و دیگر همروان پاسدار و سرداران آدمکش ایرانی تازی آنها که دو روز پیش در هنگام پرتاب موشک به درون خاک اسرائیل به هلاکت رسیدند به دفاع برنمیخواستند و چهره کثیف خودشانرا بیش از این بعنوان تروریست در اذهان ما ایرانیان درون و برون کشور را نمی آلودند !
با سپاس / تورج
خوشتر داشتم که بحث بی معنای رفع حصر به آخر می رسید. چه اینکه در هر حال، سران فتنه و طراحان اصلی و پشت پرده ی آن تا انتهای تاریخ هم مجرمند. همانطور که خون امیرکبیر می جوشد، خون دلهای این ملت از فشارهای استعمارگران به خاطر امیدی که فتنه ی 88 ایجاد کرد، همواره در جوشش خواهد ماند.
از سویی انگار فتنه گران جان گرفته اند و نه از خواست مستقیم مردم و رأیشان در سال 92، بلکه از دمیدن بیگانگان در کوره ی تحریمهای جهانی فرصتی به دست آورده اند.
تاج زاده گویی گفته است؛ موسوی و کروبی هیچگاه محاکمه نخواهند شد زیرا اینها که تحمل شنیدن حرف مطهری را ندارند، چطور می خواهند حرف موسوی و کروبی را بشنوند!!!!
کسی نیست بپرسد شما خودتان تحمل شنیدن حرف چه کسی را داشتید؟
چه در هشت ساله ی دوران جنگ چه در دوران خاتمی چه تا امروز که نماد کله شقی و تندروی بوده اید.
آقای تاج زاده که در دوران وزارت ارشاد آقای خاتمی با دوستانش همچون محسن آرمین آثار منتشره را به دلیل وجود کلماتی چون "لب به لب" و "روی هم رفته" سانسور می کردند و به قول دکتر کاشانی در دولت میرحسین رسماً وزارت ارشاد خاتمی همین افراد بودند که آیین نامه ی سانسور را ابلاغ نمودند، امروز از فقدان گوش شنوا و نبود تحمل سخنان مخالف ناله می کنند؟
اگر در کشور پس از انقلابی عمیق یک ضرورت وجودداشته باشد، قطعاً آن یک ضرورت "وجود نهادها و فرآیند نهادسازی ها" بوده است.
و تاج زاده و دوستان همفکرش از همان ابتدا نهادستیز ترین گروه ها در فضای انقلابی بودند.
اینان از مجلس به عنوان یک نهاد (Institution) توقع آزادی اندیشه و رهایی موسوی و کروبی از حصر دارند در حالیکه بزرگترین ضربه را به این نهادسازی (Institutionalizing) زمانی زدند که در دوره ی دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، وقتی 99 نماینده ی مجلس رأی عدم اعتماد به موسوی دادند، کشور را به بحران کشانیدند و اسامی نمایندگان مخالف را از میان آراء مخفی بیرون آوردند و رسوای محل کردند.
آن هم نخست وزیری که بر خلاف قانون مسلم عقل و دموکراسی بر رییس جمهور منتخب ملت به زور تحمیل شده بود.
حال با نشخوار آراء مردم به کسی که خود جزو همان 99 نماینده ی مخالف موسوی بوده و قطعا آن روزها را فراموش نمیکند، در پی ایفای نقش حقیقی نهادی به اسم مجلس و احترام به سخن و نظر نمایندگان مردم مثل علی مطهری هستید؟ شما کدام نهاد را قبول دارید؟
مگر شما نبودید که وقتی در مجلس سوم رأی مردم به نمایندگان مطلوبتان حاصل نشد و در وزارت کشور آقای محتشمی پور دست بر آراء مردم بردید، شورای نگهبان را به عنوان یک نهاد برآمده از تجربه ی مشروطیت و دموکراسی های چندسالاری با ویژگی چند مجلسی، به ابتذال کشاندید و صندوقها را به شورای نگهبان برای بازشماری ندادید و نهایتاً با فحاشی های آقای مجید انصاری از طریق نطق رادیویی به شورای نگهبان، باعث رنجش خاطر و استعفای آیت الله العظمی صافی گلپایگانی از دبیری شورا شدید.
حال با وقاحت تمام در سال 88 نامه ی تظلم و فریاد عدالتخواهی میرحسین را خطاب به مراجع تقلید می نویسید؟
جناحی که بزرگترین نهادستیز در تاریخ انقلاب اسلامی بوده، چطور از لزوم رجوع به نهادی مثل دادگاه، گوش دادن به سخن مجلس و یا اجرای حق و عدل در خصوص مطالباتش سخن می گوید؟
کاترین مـــــــــــــــــاله منه، عشقه منه، حقه منه
خودتو بکش کنار دراز
نبینم دیگه بغلش کنیا.......
........
ها؟ وات؟ نوکلیر پاور؟