حضور طولانی مدت «اورلی آزرلایی» در ایران در حالی از چشم های سیستم امنیتی کشور مخفی مانده که وی یک خبرنگار سرشناس و مشهور در روزنامه ی اخبار روز یا همان «یدعوت آهارونوت» است.
اصولاً بنیان گذاران سیستم اطلاعاتی کشور بیشتر در میان دولتهای موسوم به اصلاح طلب و امروز اعتدال گرا به چشم می خورند تا در میان کسانی که به اسم اصولگرا می شناسیم. دلیل این امرنیز واضح است و آن ذات امنیتی و اسلحه به دست کسانی است که با اندیشه ی چپ به عرصه ی سیاست انقلاب وارد شدند.
دولت روحانی اما در این میان سرنوشت خاص تری دارد. شخص رییس جمهور عنصری تماماً امنیتی و بیشتر با تجربه ای نظامی است. افراد حلقه ی نزدیک به وی نیز از همین خاصیت برخوردارند و از برادر وی که بیشتر سابقه ی حضور در بخش اطلاعات خارجی کشور دارد تا معاونین و حتی نیروهای اقتصادی حول روحانی یک گارد بسته ی امنیتی و اطلاعاتی را در دولت وی تشکیل داده اند.
این سرنوشت برای رییس جمهوری که بیشترین سابقه ی دبیری شورای امنیت ملی و نمایندگی رهبر انقلاب در آن شورا بر عهده وی بوده است، امری محتمل به نظر می رسید اما ناکارآمدی این تیم امنیتی در اولین نیاز کشور یعنی اجرای امنیت، این روزها بیشتر هویدا می شود.
حضور یک خبرنگار زن که مدت مدیدی در ایران گشت و گذار می کرده و برای مراکز رسانه ای اسرائیل از ملت ایران به راحتی خبر و عکس و مصاحبه تهیه کرده است، نشان از عمق فاجعه در مدیریت امنیتی کشور دارد.
اینجا سوالی بدیهی به ذهن می رسد که پاسخی بدیهی نیز درپی خواهد داشت. هنگامی که یک خبرنگار مشهور و شناخته شده بدون هیچگونه مخفی کاری درمدتی نزدیک به دو هفته در کشور میگردد و اطلاعات مورد نیاز از کشور و مردم را بدون هیچ گونه روش مخفی فراچنگ می آورد و براحتی نیز بر می گردد، جاسوس های ناشناخته ی دشمن که دسترسی به هزار روش فوق سری دارند، تا کجا و تا چه حد می توانند در ایران سلطه اطلاعاتی داشته باشند؟ بیخود نیست که محققان معتقدند هنوز شبکه ی زیتون ـ شاخه ی ایرانی سازمان جاسوسی اسرائیل ـ کشف و مضمحل نشده است.
نکته ی تاسف انگیزتر در دولت سرتاپا امنیتی و اطلاعاتی روحانی اینجاست که ما هنوز نخواسته ایم از تجربه ها درس بگیریم و بپذیریم که تجربه ی مدیریت کشور نشان داده است هر زمان که دولتها و مدیران دولت امنیتی تر می شوند وضعیت امنیتی کشور نیز بدتر می گردد.
به عنوان مثال در دوران حضور مصطفی پورمحمدی ـ وزیر فعلی دادگستری ـ در وزارت کشور دولت نهم، انتظار می رفت وضعیت امنیت کشور به بالاترین سطح ممکن برسد اما سرنوشت کشور به بغرنج ترین سطح ممکن نزول یافت و گروه هایی همچون ریگی و امثال آن در همان دوران متولد شده و مانور تخریبی خود را اجرا می کردند. این وضعیت در حالی بود که پورمحمدی از معاونین به شدت امنیتی همچون سردار ذوالقدر در اداره ی وزارت کشور بهره می برد.
طنز تلخ تاریخ اینجاست که یکی از دوستان سیدمحمد ابوترابی از قول وی برای اثبات ولایت گریزی احمدی نژاد نقل می کرد که ابوترابی و برخی دیگر به هدف اصرار بر ابقای پور محمدی به نزد رهبری می روند و ایشان در مقابل آنان به احمدی نژاد تلفن می زند و او رسماً درخواست رهبری را رد می کند. نقطه ی تلخ تر اینکه پورمحمدی پس از عزل از وزارت، توسط قوه ی قضائیه به ریاست سازمان بازرسی منصوب می شود و در همان جا نیز از عناصر بازنشسته ی وزارت اطلاعات برای مدیریت بازرسی بهره می برد که نهایتاً ناکارآمدی آن روزهای این سازمان امروز به وضوح قابل سنجش توسط آثاری است که در کشور به بار آمده و مایه ی ریختن آبروی نظام شده است.
اگرچه وظیفه ی حفظ و ارتقای امنیت ملی بر عهده ی دولتهاست اما انجام درست این وظیفه از دست دولت روحانی بعید می نماید.
اگر فتنه ی 88 را بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی و بقای نظام اسلامی بدانیم، دولت روحانی با حمایت سیاسی مسببین اصلی این واقعه به قدرت رسیده است و در عین حال که نقش خاتمی به عنوان بغی کننده علیه نظام تعریف شده و رسماً از صحنه ی رسانه خط می خورد، شاهد هستیم که دبیر شورای امنیت ملی دولت اعتدال در مراسم مربوط به خانواده ی خاتمی حاضر می شود تا ثابت کند مسئول حفظ امنیت نظام چه موضعی علیه عاملین اصلی تهدید امنیت نظام دارد. این امر نکوهیده البته توسط نمایندگان دیگری چون احمد توکلی نیز به نحوی نسنجیده تکرار شد.
البته دولت روحانی که به حق باید آنرا دولت وقیحان نامید، در واکنش به این رخداد، این بار نه توسط وزارت اطلاعات یا شورای امنیت ملی، که از سوی مسئول دست چندم وزارت ارشاد به منتقدین پاسخ داده است. این مسئول گفته که خبرنگار یدیعوت آهارونوت با ویزای گردشگری به ایران آمده نه با ویزای خبرنگاری!!!
این دولت فکر کرده که ملت و نخبگان این کشور ریشه دار، مشتی نادان یا ابله هستند؟
حال وظیفه ی دلسوزان واقعی این کشور است تا فکری برای همیشه ی امنیت این مملکت بکنند. اصولاً محوریت وزارت اطلاعات در امنیت کشور امری غلط بوده و هست علاوه بر اینکه این فرآیند امنیتی سازی (Securitization) به استیلای این نهاد بر مدیریت کشور انجامیده و مضار بیشماری بر روندحیات نظام مستولی ساخته است.
علاوه بر مفهوم امنیتی زدایی (Desecuritization) به عنوان راه حل جلوگیری از فساد و سوء مدیریت، باید یک آژانس امنیت ملی درکشور ایجاد شود تا هم امنیت داخلی را برای عموم مردم به عنوان صاحبان اصلی نظام تامین و گزارش نماید، هم بتواند مرجع مورد پذیرش عام در اطلاعات مورد مناقشه ملی کشور باشد.
اینکه شخصی همچون ترکان، امروز بیان می کند یا همچون میر سلیم در فارس نیوز مقاله می نویسد که اتمام تحریمها جلوی بخور بخور ها را می بندد و عده ای کاسب تحریم هستند، تنها در صورتی میتواند به جد مورد قبول یا رد واقع شود که نهادی مستحکم و مقتدر با توان اطلاعاتی بالا و مقبولیت بدون تردید، نظر عام خویش را اعلان نماید.
شاید تشکیل این آژانس امنیت ملی با طرحی از سوی نمایندگان مجلس قابل اجرا باشد به نحوی که هیأت مدیران این آژانس توسط مجلس معرفی شده و قوه ی قضائیه صلاحیت آنان را تأیید و احکام آنان را رهبری انقلاب تنفیذ نماید. این آژانس می تواند سامان دهنده ی وضعیت حراست ادارات نیز باشد تا حراستها بجای ایفای نقش لولوی سر خرمن و مجیز گوی مدیران و منابع خبری ادارات اطلاعات، سازمانهایی مستقل با نیروهای کارآمد و پاسخگو به هدف اجرای عدالت و حفظ اقتدار و امنیت ملی باشند.
سلام؛
با تشکر از متن منطقی و خوب شما؛بعضی ها گمان میکنند که که با موساد هم باید تعامل کرد،بد ترین بخش قضیه همان استحمار مردم است.
نقد کردن همراه ارایه راه حل واقعا هنره.
عالی بود.