امروز ایمان آوردم
ایمان آوردم! یقین کردم!
مهدی هست و به دعای شکسته دلان نگاه میکند و حیله گران متکبر را به زیر می کشد
یقین کردم که مهدی منتقم است!
هرجا که ظلم دیدی ذکر مهدی را فراموش نکن!
مهدی جان! به عالم می گویم که توسل به تو ثمر دارد!
من به تو یقین کردم! بقیه خودشان می دانند!
در این ناممکن چگونه مانده ام؟!
در این محال چگونه بوده ام؟
پرسیده بودی از من؟!
چه می گفتم وقتی خودم هم نمی دانستم!
نمی دانستم چه شد که پای دلم لغزید و دیگر هیچگاه مثل قبل نتوانست استوار گام بردارد!
می لنگید پای دلم هر جا که به نشانی از تو می رسید...
کاش می دانستی... کاش می دانستی...
کاش می دانستی عزم رفتن که کردی... پایان من آغاز شد!!!