والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

والعادیات

سوگند به نفسهای اسب مجاهدان

شباهت کفر بن علی و لائیکهای دنبال موسوی

انگار طفلک حسابی زده به سیم آخر  و قید حرف و حدیث مردم را زده که پشت سرش چی میگن با این بیانیه ها که میده و حرفها و تحلیلهایی که می کنه. از قضای روزگار این حرفها رو شاید از روی عمد اینطوری میزنه چون میبینه که بدنه اجتماعی طرفدارش یا همون فداییای جنبش کاریکاتوری ابوالمتوهّمین از این نوع تحلیلهای آبکی و آسمون ریسمون به هم بافتنها لذتی میبرند که نگو و نپرس و از قضا هرچقدر خالی بندی ها غلیظ تر و حرفها آبکی تر باشند اونها بیشتر در جهل خودشون فرو می رند چون اگر اندکی عقلانیت چاشنی حرفها کنند ممکن است به حکم فطرت بشری به تفکر وادار بشن و کم کم روی به تعمق و تعقل بیارند. وقتی آقای متوهم یا همان سردار مخمل سابق که عرضه مخملی بودن رو هم نداشت و حسابی زد توی خط زمختی و مشت آهنین بکار بردن، بیانیه داده که بله ماهم حالیمونه توی مصر و تونس چی میگذره و مردم جنبش و انقلاب ساختند و دارن توی دهن خودکامگان خودپسند میزنن و متکبرا رو از سرزمینهای اسلامی جارو میکنن تا عدالت و دیانت رو برپا کنند.   

 

صبح بخیر، تازه پاشدی عموجان؟ آره دایی! بغیر از جنبش تو و خاله پیرزن دهها جنبش جون دار واقعی مستقل هستند که دارن دنیا رو تکون میدن و از قضا بر عکس شماها حسابی هم دارن دل جهانیان رو به دست میارن. باشه نیاز نیست تو و دوستانت بازم خونتون رو کثیف تر کنین ازینی که هست، خوب بابا تونسم جنبشش سبزه، مصر که اوه اساسی، اصلا نه غزه نه لبنان میگن اونجا که نگو و نپرس! عکس رهبران اسلامی شون رو پاره میکنن که اصلا خفن! میدونی که عین جنبش سبزن، همه مسلمونای منطقه اونارو عامل اسرائیل میدونن و براشون تحلیل پیچیده ای نیست این داستان!  

واقعاً احساس میکنم چیز خورت کردن! به قول ما قزوینیا مغز قلاق بهت دادن. میگرده میگرده یه جوری هرکی تو دنیا دادو بیداد میکنه یه طوری ربطش میده به سه روز 25 و 28 و 30 خرداد. طفلی جرأت نمیکنه بگه 29 خرداد هم تظاهرات داشتیم وگرنه خطبه های آقا رو هم در طرفداری از تقلب میدونست. میگین نه ببینید!حال نوشتن ندارم چون بیست و هشتم نزدیکه و نمیخوام طنز بنویسم ایشالا بعد ماه صفر در خدمتم، هرچی ام میخوام تحلیل علمی بکنم و ریشه های افاضات ابوالإنقلابات الالوانیّه رو به بوته نقد بسپارم اصلا قلم نمیاد به سمت جدی بودن! آخه چی بگم؟ بابا این از صد کیلومتری داد میزنه که حال نداره، یکی به داد این برسه، بچم از دست رفت. 

آخه وقتی فلان معلم (از معلمای سینه چاک مخمل پوش با همه بجوش و با ما نجوش که هنوزم داره به انقلاب و اسلام و تشیع بد و بیراه میگه و میترسم از غصه جنبش سبز یه روزی در عنفوان 50 سالگی جوون مرگ بشه) اولین روز ماه رمضون اومده بود سر کلاسش و به دانشجوا گفته بود چرا بد جواب میدین سؤالا رو؟ چرا سر کلاس نشاط ندارین؟ روزه این؟ بیخود! یا باید سرکلاس با حال باشید و مث من بشکن و بالا بنداز، یا اصلاً نمیخوام روزه بگیرین از بیخ یا نیاین سر کلاس! بابا اینا کلا همشون حالشون پریشه، انگار واسه این روزه گرفتن یا عاشق چشم و ابروی اینان که بیان و منّت طرف رو بکشن که بابا بیا ترو خدا بما درس بده، مگه نمیبینی قحطی بیداد میکنه! خدارو شکر جاسبی داره هرکمبودی رو جبران میکنه! أطال الله طوله و عرضَه. سرهمین قضیه بود که وقتی تحلیل گران حرفه ای داشتن راجع به ریشه های تاریخی حرکت تونس و مهمترین جنبشهای آن دیار حرف میزدن یاد این جماعت افتادم. وقتی حبیب بورقیبه دیکتاتور قبلی تونس میخواست مملکتشو مثلا توسعه بده و Development ایجاد کنه یه سال دیگه وقاحت رو رسوند به اوج و اومد در کارخانه ها و مراکز کاری اعلام کرد که با روزه گرفتن توان و بازدهی کارکنان میاد پایین فلذا من اجازه نمیدم که کسی توی کارخونه ها روزه بگیره و همه باید برای بالا بردن راندمان کاریشون روزه رو کنار بذارن. میبینید بین مردمی که علیه اون دیکتاتورها ایستادن و مردم سبز آقای قاطی پاتی چقده شباهت هست!! یکیش اون معلم بود که معروض شد و قصه اونو واستون گفتم. حالا شما حق بدین که موسوی با دیدن حرکت 30 ساله النهضة الاسلامیه تونس و جنبش 70 ساله اخوان المسلمین مصر یاد خودش و حرکت اسلامی یارانش بیفته. جریانی که میخواست و جز این هم نمیخواست که بساط دین و حکومت دینی رو از ایران جمع کنه چطور خودش رو همنفس میدونه با عقده های در گلو خفه شده اسلام خواهانی که محوری ترین خواسته اونها دین و اجرای شعار الله اکبر بود.

جذب حداکثری هوشیاری می خواهد!

            

          ما به دنبال شعار نیستیم و برخوردمان با دستورات راهبردی مقام ولایت از روی احساسات و یا فیگور های وقت و بی وقت سیاسی و اجتماعی نیست. ما باور داریم که رهبری حکیم داریم که بیان خطوط اصلی انقلاب از زبان وی نه تنها بعنوان مدار استنباط شریعت در زمان غیبت مورد اطاعت ماست بلکه تجربیات، مطالعات و دانسته های او از اوضاع کشور و روابط بین الملل و وضعیت رسانه ای جهان امروز و هرآنچه یک مدیر در قامت رهبری جهانی نیاز دارد از وی یک مرجع بی بدیل در شناخت مدیریت سیاسی و اجتماعی و رسانه ای در بعد جهانی ساخته است. در میان راهبردهای تبیین شده از جانب این رهبر فرزانه، استرات‍ژی جذب حداکثری بر فراز تمامی فعالیتهای سیاسی، امنیتی و فرهنگی ما سایه انداخته است و البته باید جستجوی افزونتری انجام دهیم تا بدانیم این مطالبه رهبر انقلاب نیز چه میزان در میان مدعیان ولایت مداری مورد رعایت قرار گرفته است که البته به نظر نگارنده ،مانند بسیاری از خواسته های کلان و یا حتی خرد مقام ولایت از چشم مدیران جامعه اسلامی مغفول مانده و بازهم مانند همیشه امیدواریم به دست امت حزب الله جامه عمل بپوشد و در حدّ توان مردان عرصه ولایت مداری و جان نثاری اجرا گردد. 

دیشب در مراسمی که طبق روال سالهای ممتد گذشته برای پاسداشت یاد و نام شهیدان گلگون کفن میهن اسلامی مان برگزار شده بود تحت عنوان شب خاطره آب و آتش شرکت کردم و یاد دوران حضورم در ایام نوجوانی و جوانی افتادم. نقد که بر تمامی انواع برنامه های دوستان حزب اللهی وارد است و البته آنها که کار دولتی نمیکنند و گردن خود را بواسطه احکام مدیریتی که در جیب دارند کلفت نمیبینند معمولاً از نقدهای برادران دلسوز و دردر کشیده خود استقبال می کنند که امیدوارم روزی فرصت کنم تا این نقدهای درون گروهی را به عرصه عمل برسانم و به سهم خود مفید باشم. 

اما دیشب نکته ای در میانه مجلس نظرم را جلب نمود که در دم  اس ام اس وار به دوستان اطلاع دادم که دارندگان شامه تیز سیاسی بعلاوه غیرت ولایی را به هوش وا داشت. نکته مزبور حضور دکتر درویش استاد علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) در میان شرکت کنندگان حزب اللهی شب خاطره جمعه شب بود. وی که به همراه خانواده خود گویا در مراسم شرکت کرده بود متأسفانه از متهمان و بانیان اصلی اغتشاشات سال 88 در دانشگاه بین الملل بود که منجر به توهین به اساتید و مختل کردن امر امتحانات دانشگاه گردید و البته پس از دستگیری به همراه 4 تن دیگر از اساتید دانشگاه که عمدتاً از اعضای رسمی و سابقه دار سازمان مجاهدین انقلاب بودند که به قول شهید لاجوردی خطرشان از مجاهدین خلق به مراتب بیشتر است و عملاً عقل منفصل مسئولین نظام شده اند هم اکنون پرونده اش در دست قوه قضائیه است. دکتر درویش که ظاهراً در میان متهمان و دستگیر شدگان مذکور بیشترین رابطه را با دکتر فضلی داشته که نامبرده رئیس شاخه قزوین سازمان مجاهدین انقلاب و از اعضای اصلی ستاد  مصطفی معین و میر حسین موسوی بوده است و علاوه بر فعالیت در اغتشاشات پس از انتخابات  هنوز هم در دانشگاه محور بسیاری از تلاشها برای به نتیجه رساندن آرمانهای موسوی است و به اعتراف خود در ماجرای اسفناک عاشورای هشتاد و هشت نیز در تهران حضور داشته است.  

حضور امثال دکتر درویش میتواند هم برای نیروهای حامی ولایت و آرمانهای حقیقی شهیدان و هم برای بدنه سینه چاک سران فتنه حاوی پیام باشد. پیامی برای بدنه دنباله رو اشرافیت دارد اینکه ؛ برخیزید و فرماندهان و ژنرالهای شبه جنبشتان را رؤیت بفرمایید که علاوه بر حضور در نماز جمعه، بر حضور خود در شبهای خاطره شهیدان هم اصرار دارند در حالیکه شما بعنوان پیاده نظام بی جیره و مواجب نتانیاهو و شیمون پرز همچنان بر مطرود بودن راه اسلام و مسیر تشیع و حتی عزاداری برای سالار و سرور شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) پای فشاری میکنید. البته زیاد بر حضور این ژنرالهای ان شاء الله تائب در نماز جمعه شهر تاکید نمیکنم چون هم آنان هم شما در دوره بعد به بسیاری از ائمه جمعه ای که درین شهر خطبه می خوانند رأی خواهید داد و برایشان گریبان چاک خواهید نمود. اما پیامی که نه بعنوان افسر یا سرباز جنگ نرم، بلکه به عنوان ایستگاه صلواتی برای خدمتکاری و نوکری بسیجیان امام خامنه ای برای حزب الله دارم "هوشیاری" است. اگر میخواهیم سخن امام لشگر عشق را درین آوردگاه فرهنگی و سیاسی به اجرا در آوریم و در وادی جذب حداکثری گام بزنیم باید هوشیار باشیم و با کسانی امثال درویش که در جمعهای ما حاضر می شوند از نزدیک صحبت کنیم و مواضع روشنی از آنها طلب نماییم و مراقب باشیم اولاً خودمان با فقدان استراتژی در صحنه بیهوده دست و پا نزنیم که حضور هرکس با هر موضعی و هر اعتقادی برایمان مهم نباشد و فقط بخواهیم یاد شهدا و خاطرات جنگ را زنده نگه داریم بلکه هدف اساسی امام (ره) از ادامه جنگ و راهبرد نهایی تلاشها و خون دل خوردنهای رهبر عزیزمان را بشناسیم و سهم خود را در راستای نیل به آنان ادا کنیم ثانیاً مراقب باشیم اگر هر کسی با هرنوع زاویه ای با آرمانهای اساسی و لایتغیر ما میخواهد سودای نفوذ در سر بپرواند سودایش را در سرش نابود گردانیم و البته و صدالبته که ثالثاً اگر توبه حقیقی با توجه به قرائن و شواهد در کسی حلول نموده با آغوش باز از وی استقبال کنیم که دستور شرعی و راهبرد حکیمانه ولیّ فقیه مارا بدان امر نموده است. این توبه البته بر اساس دستور کلام خداوند؛ " الا الذین تابوا و اصلحوا و بینوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم" هنگامی مقبول است که هم توبه باشد هم اصلاح و برگشت از مسیر گذشته و هم تبیین و آشکار کردن آنچه که در گذشته به غلط انجام شده و آنچه که اکنون در برنامه هست. چون اگر برنامه نداشته باشیم و هوشیار نباشیم نه تنها به شهدا مدیون می مانیم بلکه با هر قدم به شهیدان و امام شهیدان هم خیانت می ورزیم. البته خود این حقیر دیگر به حضور آفتاب پرست وار جواد حضرتی در این جمع ها عادت کرده ام و وجودش برایم آنقدر حقیر است که حتی حضور و غیبتش و اشعارش در ذم رئیس جمهور با انواع توهین ها و لایی کشیدنها در جاده سیاست برایم عادی و بی معنا شده است. امیدوارم دوستان بیشتری به او  و امثال او نپیوندند و از سرگذشت او و بازیهای بی معنایش درس بگیرند. منظورم همانانی است که از اکنون به فکر حضور در ستاد انتخاباتی آقای نماینده اند که بعید است در قزوین هم حتی رأی قابل ملاحظه ای داشته باشد. شهدا به دنبال قدرت و طعم دنیا نبودند، این را فراموش نکنیم.