اعلام کاندیداتوری مصطفی پور محمدی برای ریاست جمهوری نود و دو، برگ رزین دیگری بر وادادگی سیستم ضد فساد در کشور ما بود.
هنگامی که فردی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری یک کشور آن هم در موقعیتی چنین سهمگین و پرتلاطم اعلام آمادگی و حضور می نماید، قطعا بیش از یک روز و دو روز و یک ماه و چندماه تمهید سازی های خویش را آغاز نموده است. مسلما فردی مثل پور محمدی یا قالیباف از همان 88 و حتی پیش از آن به فکر حضور بوده اند.
آیا مجموعه مدیریت نظام و اتاق فکر تدبیر کشور از چنین تلاشهای واضح و انگیزه های بیّنی غافل بوده اند؟ من اینطور فکر نمی کنم!
پس آیا از نظر ما درست و بی عیب بوده است که فردی مثلا رییس سازمان نظارتی مهمی با عنوان سازمان بازرسی کل کشور باشد و تماما با نگاه به موعد اعلام حضور انتخاباتی خود به فعالیت مشغول گردد؟
شاید از موقعیت شهرداری تهران برای ذکر نام خود تا رسیدن موعد انتخابات بتوان با اغماض استفاده کرد، آن هم به شرطی که پول و سفر و دیدار و کادرسازی های حجیم حزب گونه با سرمایه آن تدارک دیده نشده باشد، اما رخنه در دستگاه قضایی کشور با هدف در آغوش کشیدن شاهد انتخاباتی امری خلاف تمامی اخلاقیات و عرف های حقوقی و تدبیر کشورداری است.
قاضی و ناظر بی طرف کسی است که نمیخواهد در آینده رقیب کسی باشد یا در گذشته کینه ای از کسی در دل داشته باشد!
اگر وظیفه ارگانهای سازمان بازرسی کل کشور به جای نظارت بی رحمانه بر عملکرد دولتیان و مسئولان، اجرای یک استراتژی انتخاباتی بوده باشد دیگر چه چیز از حیثیت آن دستگاه نظارتی و مجموعه قضایی باقی خواهد ماند؟
از این پس هم تمامی افراد در مقابل دستگاه های نظارتی به امید روزی که بازی های سیاسی به بار خواهند نشست هزاران قر و غمزه ساز خواهند کرد تا بتوانند با گرو کشی و تمطیع و وعده و وعید، معامله را در دستور کار بررسی های قضایی قرار دهند.
با کاندیداتوری کسی مانند پور محمدی می اندیشم که دیگر کسی برای سازمان تحت امر کنونی وی تره هم خرد نخواهد کرد و متأسفانه شل بودن انتصابات و ضعف مدیران را در مجموعه قضایی به ذهن متبادر خواهد ساخت.
این حقیقت را اگر به عنوان ضعف و نقطه شکست در مدیریت کشور بدانیم باید بر تربیت نیرو و کادر سازی این انقلاب بگرییم.
به تعبیر امام امت، قحط الرجال نیست، معرفت رجال نداریم!
وقتی بهترین مدیران و برترین کادرها، سربه زیر ترین و بی آزار ترین آنها هستند، بی شک باید انتظار حضور مردان فکر و تلاش مغزهای کارا را از مخیله خود بدور سازیم.
حضور این افراد هم که چنین آبروریزی هایی به ارمغان می آورد که شایسته عبرت گیری بعد از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب می باشد.
هرچند حضور نخودی هایی مثل پور محمدی تنها برای عرض اندام است و شاید هم به امید انتقامگرفتن و کیسه بوکس سازی از دولت فعلی باشد.
اصل کاری ها در این انتخابات کسان دیگری هستند.
بر تارک رجا نیوز نقش بسته بود که هزار و ششصد نفر از نخبگان فارس درخواست کرده اند تا جلیلی و لنکرانی برای کاندیداتوری دوره یازدهم ریاست جمهور اعلام آمادگی نمایند.
این درخواست که با عنوان هردوی شما گزینه اصلح هستید ترتیب یافته بود، قدری تناقض آمیز به نظر می رسید.
گزینه اصلح برای ریاست جمهوری که دوتایی نمی شود!
از طرفی تحلیل گران چگونه میخواهند از میزان گفتمان سازی این جریان اطمینان حاصل نمایند؟ در حالی که پیروزی گفتمان حاضر در سال هشتاد و چهار با نماد احمدی نژاد بود که به بار نشست و اگر این نماد شکست خورده باشد آنقدر دشمن دارد که با حذف احمدی نژاد آنرا له و خرد و بی بازگشت سازد.
این گفتمان اتفاقا موسوی را در 88 به این اندیشه انداخت تا به میدان بیاید چون خود را در این وادی حریف احمدی نژاد می دانست اما به تحلیل دوستانش مردم او را گزینه بدلی در مقابل گزینه اصلی تشخیص دادند.
از سوی دیگر اصلا دعوای مردم و برآیند نیروهای اجتماعی در عرصه پیش رو اصلا دعوای گفتمانی بین این و آن و ورود اندیشه های بدلی و اصلی نیست! هرچه که هست دعوا بین دو نفر است؛ احمدی نژاد و هاشمی!
بقیه هم خوب می دانند که در این میانه ی میدان تنها همین مبارزه جاری خواهد بود و سایرین دست و پایی فقط خواهند زد.
اما شاید حقه ای سیاسی هم در این بازار باز شده که دانسته یا نادانسته بر سر این حقه (به معنی جعبه) عده ای سرگرم بازی خوردن و البته برای خویشتن کلاهی از نمد سیاست دوختن هستند.
شاید گرم کردن بازار کاندیداتوری و تعدد کاندیداها فواید بسیاری داشته باشد که فارغ از گرایشات مخالف یا موافق با بازیگر پیر سیاست ایران، هم به گل آلود شدن برکه انتخابات کمک می رسانند هم رقیب بی بدیل اشرافیت، یعنی جریان دولت منتخب را بیشتر به ضربه های خود زخمی خواهند نمود و هم نقشه ی اصلی ستون خیمه فتنه گران را مخفی خواهند داشت.
شاید این هم قطعه ای از پازل پیر سیاست باشد که با شلوغ کردن بازار، دست خود را پنهان نماید و هم با رقیب تراشی صوری در میدان برای خود، ضمن مظلوم نمایی، رقیب اصلی و حریف جانانه خویش را بیمقدار و ناچیز جلوه دهد.
شاید دوستان هم بدشان نیاید از این فضای آماده شده برای مطرح ساختن گزینه هایی که واقعا در قواره ریاست جمهوری نیستند بهره ببرند.
هرچه که هست و هرچه پیش آید فقط دو جریان باهم به نبرد خواهند پرداخت، هاشمی و احمدی نژاد!
سلامتی: 1- آب فراوان بنوشید. 2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.. 3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده. 4- بااین 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی) Enthusiasm(شورواشتیاق) Empathy(دلسوزی و همدلی) 5- از ورزش کمک بگیرید. 6- بیشتر به یاد خدا باشید . 7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید. 8- روزانه 20 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید. 9- 7 ساعت بخوابید. 10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیادهروی کنید و در حین پیادهروی، لبخند بزنید. شخصیت: 11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمیدانید که بین آنها چه میگذرد. 12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید. 13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید. 14- خیلی خود را جدی نگیرید. 15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید. 16- وقتی بیدار هستید بیشتر اهداف خود را مجسم کنید. 17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید. 18- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین میبرد. 23- بیشتر بخندید و لبخند بزنید. 24- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد. جامعه: 25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود، مخصوصا پدر و مادر زنگ یا سری بزنید. 26- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید. 27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید. 28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید. 29- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید. 30- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری میکنند، به شما مربوط نیست. 31- زمان بیماری، شغل شما به کمک شما نمیآید، بلکه دوستان شما به شما مدد میرسانند، پس با آنها در ارتباط باشید. زندگی: 32- کارهای مثبت انجام دهید. 33- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید. 34- محبت درمانگر هر چیزی است. 35- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است. 36- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، تمیزترین لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید. 37- مطمئن باشید که بهترین هم میآید. 38- همین که صبح از خواب بیدار میشوید، باید از خدایتان شاکر باشید. 39- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید. آخرین اما نه کماهمیتترین: 40- لطفا این موارد را به هر کسی که می شناسید، بفرستید |
ای دوست کمی با دل ما راه بیا
با خواهش من نه،که به دلخواه بیا
تا شعر سلامت برسد تا مقصد
با من دو سه بیت دگری راه بیا
ای مرکز منظومۀ تشبیه به نور
خورشیدترین کنایه از ماه،بیا
آنقدر نیا تا که فراموش شوی
بعدش به سر صبر،تو ناگاه بیا
هر چند که ما پشت نمودیم به تو
محض گل روی عشق کوتاه بیا
یک شام سه شنبه...جمکران...دل و دعا
ای یوسف مصر بر سر چاه بیا
شاید این روزها دم از مهدی و سامراء زدن نوعی انتحار باشد. نوعی جنون، نوعی از خود گذشتگی! اما چه کنیم که تشیع یعنی همواره جنون! تقیه را فراموش کن! دنیا برای سرهای پر غوغای عاشقان جایزه ای جز فراز شدن بر نیزه نگذاشته است!
اما دلم امروز هوایی سامراء شده! هوایی سرداب! سردابی چنین ندیده ام که انگار از هر قله ای برفرازتر است!
پله هایی که به سرداب مهدی می رسند بالا می روند نه به قعر زمین! این قعر به تارک سرفرازی انسان منتهی خواهد شد!
صبحیست که میلاد امام عسگری را در ستیغ فجر بر افق انسانیت و انتظار نقش می کند. صبح میلاد امام زیبایی ها که نامش یادآور نهایت درجه فشار و اختناق است! عسکری! امام نظامی!!!!
دینی که اعجازش کتاب است و فضیلت عالم بر مجاهد در نزد خدایش از برتری قلم بر خون شهیدش هویداست، چگونه زیبا امام مهربانی اش با نام عسکری خوانده می شود؟
این نام می ماند تا بدانیم که اوج عظمت و انسانیت با تمامی لطافت و اعجاز در چنبره مارهای خفقان آنقدر اسیر می شود که جز چکمه های پادگان نظامی حاکمیت ظلم توان فرونشاندن غریو غیرت او را در خود احساس نخواهند کرد.
بیچاره ظلم، بیچاره اختناق، بیچاره تزویر و خاک بر دهان چماق و چکمه!
آن هنگام که قلب عسکر، دهلیز پادگان، در میان داغی شمشیرها و سنگینی آهن پاره ها تنها گل دمیده از دل سنگ را توان رؤیت و کرنش نداشتند!
توان نبود برای چشمهای از حدقه بیرون زده خون آشامان دل به دنیا بسته!! آری قلب پادگان نیز می تواند خانه تیمی انتظار باشد!
دلم برای خانه شیعه تنگ است!