حصول بصیرت، با زمختی یا لطافت!
با چند استقراء محدود و دم دستی در حوصله این مقال، فقط می خواهم به برادران همسنگرمان در مسئولیتهای مختلف رده های بسیج عرض کنم که کار ما در این جنگ مرموز و خاموش بسیار حساب شده تر و دقیق تر از جنگ زمخت با تانکهای دشمن و عملیات رزمی و پدافندی است. اگر به تعبیر مولای مستضعفان و امام هوشیاران، رهبر معظم انقلاب اسلامی (دام ظله) در جنگ تمام عیار فرهنگی قرار داریم و عوامل پیدا و پنهان دشمن نابکار از هر روزنه ای برای نفوذ و کشته گیری از لشگر اسلام بهره می برند ما نیز طبق فرمایش آیه شریفه و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوةٍ باید به تمامی روشها و برنامه های مورد استفاده دشمن مسلح باشیم و در راستای اهداف سپاه اسلام مورد استفاده قرار دهیم. باید دقت کنیم که اگر جنگ، جنگ نرم است جایی برای زمخت اندیشی ها وجود ندارد. درست است که فرزندان مکتب اهل بیت باید به شمایلی باشند که مورد اشاره و دستور ائمه آنان است اما بدانیم که بازپس گیری تمامی آنچه که در جنگ ظریفانه نرم به ناتوی فرهنگی واگذار کرده ایم زمان می طلبد و صبر و حوصله بی نظیری در جذب و استحاله مثبت این نیروها نیاز دارد.
(به ادامه مطلب رجوع بفرمایید)
حصول بصیرت، با زمختی یا لطافت!
۱. امروز که به شرافت معلمی مشرّف شده ام درک می کنم که اگر از روی عشق و مناسب با خواست و علاقه قلبی در برابر شاگردان قرار بگیرم به اندازه مهر پدری و محبت مادری می توانم برای زندگی آنان و آینده و شخصیت امروز و فردایشان دلسوز باشم. تجربه شیرین معلمی به من می آموزد که هرگاه به دیده خلوص به شاگردان بنگرم و از مسیر محبت با آنان همراه شوم بدون تردید پاسخ گرم و صمیمی آنها را نیز دریافت خواهم نمود. البته محبت ورزیدن ظرافت می طلبد و تسلط بر اوضاع تحت مسئولیت و مدیریت محکم آن را نیز نیاز دارد.
2. اگر معلم به هدف غایی خویش از دو منظر تعلیم به علاوه تربیت بنگرد و به تعبیر امام امت (ره) علم بدون تزکیه را به خورد شاگردان ندهد باید در درجه اول خود تزکیه شده و نماد عملی و شاهد زنده دستور العملهای تزکیه ای و تربیتی باشد. به تعبیر فرزانه ای اگر درس فیزیک آزمایشگاه می طلبد،درس دینی نیز آزمایشگاه می خواهد و لابراتوار آن همان معلمی است که به بیان درس دین می پردازد. در محلهایی که مانند محیط آموزشی بنده از وجود اندک معلمین دیانت گرا نیز بی بهره است، امثال این بنده که حداقل چونان لنگه کفشی در برهوت معرفت حضور دارند، نباید بواسطه کاستی های شناختی و تزکیه ای لب بسته و زبان بریده به کنجی بنشینند تا زمانی که در مقام مرشد کامل توان دعوت به دین و تزکیه را پیدا نمایند. بلکه باید با حرکت در مسیر تکامل معنوی و علمی به مجاهدت در راه حق ادامه دهند تا به هدایت در سبیل الهی نایل آیند. البته معلمی که می خواهد نماد دیانت شود باید بیش از سایرین در رشته تخصصی خود مهارت کسب کند و افزونتر ازبقیه، خلاقیت در تدریس واحد علمی محوله خود به خرج دهد.
3. برخی از دانش آموزان و دانشجویان که احساس می کنند معلم یک رشته درسی که معمولاً کمتر طعمهای دینی در کنار آن عرضه می شود، از قضا بار معنوی و اعتقادی شاگردان را نیز بر دوش می کشد، با طیب خاطر بیشتری به او اطمینان کرده و در عین کم کاری نهادهای متولی دین، به این معلمین رغبت می نمایند تا مشکلات، گره ها و حرفهای فروخورده خویش در باب دین، مدیریت دینی اجتماع و علائق بی پاسخ خود به معنویت و خداخواهی را طرح نمایند.
4. به مناسبتی در یکی ازکلاسها بحث از مصاحبه شغلی و نحوه موفقیت در این مصاحبه ها پیش آمد و سخنان مختلفی اعم از تخصصی و عامیانه در این زمینه مطرح گردید. نوجوانی در کلاس به طنز خطاب به دیگری گفت در مصاحبه باید پاسخ بدهی که چه مقدار عضو بسیج بوده ای و می دانی که از قضا پاسخ به آن سؤال نیز بسیار حیاتی است. برخی خندیدند برخی هم مانند من به هزار توی فکر و تحلیل فرورفتند تا سره و ناسره این موضوع و پیامدهایش را بسنجند. هنوز به خود نیامده بودم که دانش آموز دیگری پاسخ داد من قبلاً عضو بسیج دانش آموزی بودم اما کارت عضویتم را پاره کردم و از بسیج بیرون آمدم. علامت سؤالهای متعدد ذهنم مرا به پرسیدن دلیل او واداشت و بازهم پرده ای دیگر از زمختی و جمود و تحجر را در برابرم نمودار ساخت. طفلک که معلوم بود از بن دندان دین و مکتب را باور داردو به حد و سن و دانش خود معرفت کسب نموده و البته در بحران بی وفایی دولتهای سازندگی و اصلاحات و دگردیسی انقلابیون پشیمان تنفس کرده و در محیطی بالیده که همه شاهد آن هستیم، اندکی در ظاهر با دوران نوجوانی امثال ما تفاوت داشت. اما بشنوید از دلیلش برای انفکاک از بسیج دانش آموزی که برخورد بی پشتوانه و باری به هر جهت یک مسئول را باعث آن می دانست. ضمن برشمردن برخورد دافعه مند و ریزش ساز آن مسئول به ظاهر محترم از اعلام رسمی یک لیست بلند و بالا به آنان خبر داد که شامل مواردی چون ممنوعیت تراشیدن سیبیل نوجوانان 14 ـ15 ساله و ممنوعیت پوشیدن شلوار جین و مواردی از این دسته و قبیله می شده است. هنوز نمی توانم هزم کنم که چه تفکر و استراتژی مدیریتی پشت این دستور می توانسته وجود داشته باشد که نوجوانانی را که با هزار تلاش و برهان و انواع لطائف الحیل به سمت دین و نظام دینی متمایل می کنیم و عاشقان مکتب توحید به خاطر هدر رفتن هریک نفر از آنان خون گریه کرده اند، چنین به راحتی و بدون لختی اندیشه و برنامه ریزی همه جانبه دودستی تحویل اردوگاه مکاران به کمین نشسته بدهیم. شاید برای ما قضیه مذکور با خنده و مزاح آمیخته شود اما در عالم نوجوانان کمترین متغیرها نتایج غیر قابل پیش بینی خواهند داشت.
ناخودآگاه به یاد سخن یکی از دوستانم افتادم که در هیأت گزینشی یکی از دانشگاهها رفت و آمد داشت. وی نقل می کرد خانمی برای کسب نمره بیشتر در صلاحیت ورود به هیأت علمی دانشگاهها، کارت عضویت بسیجی را لای پرونده خود گذارده بود که تاریخ عضویتش متعلق به یک هفته پیش از اعلام تقاضای وی می شده است. جالب اینکه ظاهر فرد مذکور نه تنها شباهتی به روحیه بسیجی نداشته بلکه مایه تعجب افزونتر بابت عدم تجانس متن کارت بسیج و عکس صاحب کارت می شده است. یکی از دوستان که در اوج حملات آشکار و نهان به ارکان نظام و فراوانی مطلق فحاشی ها و هتاکی ها و تهمت باری ها علیه بسیج و بسیجی در حلقه صالحین یکی از پایگاه ها شرکت می کرد برایم نقل می نمود که علیرغم اصرار مدیران آن پایگاه از امضای لیست آماری اعضای شرکت کننده اجتناب می ورزیده و از شائبه نام و نان برای لبیک گویی به فرمان مولای خود به شدت دوری می نموده است. لیکن نهایتاً برایش مکشوف گشته بود که اصرار برای درج نامش ازین بابت صورت می گرفته که مسئولین موظف و پاسخگو در برابر مافوق، باید آمار دقیقی از عملکرد خویش و کمیّت نفرات مشارکت کننده به سطوح بالا ارسال می کرده اند. تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل! آن سخت گیری مضحک و بی معنا و فاقد تدبیر کجا و این چنین وادادگی و سلب هویت کجا؟!!!
با این چند استقراء محدود و دم دستی در حوصله این مقال، فقط می خواهم به برادران همسنگرمان در مسئولیتهای مختلف رده های بسیج عرض کنم که کار ما در این جنگ مرموز و خاموش بسیار حساب شده تر و دقیق تر از جنگ زمخت با تانکهای دشمن و عملیات رزمی و پدافندی است. اگر به تعبیر مولای مستضعفان و امام هوشیاران، رهبر معظم انقلاب اسلامی (دام ظله) در جنگ تمام عیار فرهنگی قرار داریم و عوامل پیدا و پنهان دشمن نابکار از هر روزنه ای برای نفوذ و کشته گیری از لشگر اسلام بهره می برند ما نیز طبق فرمایش آیه شریفه و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوةٍ باید به تمامی روشها و برنامه های مورد استفاده دشمن مسلح باشیم و در راستای اهداف سپاه اسلام مورد استفاده قرار دهیم. باید دقت کنیم که اگر جنگ، جنگ نرم است جایی برای زمخت اندیشی ها وجود ندارد. درست است که فرزندان مکتب اهل بیت باید به شمایلی باشند که مورد اشاره و دستور ائمه آنان است اما بدانیم که بازپس گیری تمامی آنچه که در جنگ ظریفانه نرم به ناتوی فرهنگی واگذار کرده ایم زمان می طلبد و صبر و حوصله بی نظیری در جذب و استحاله مثبت این نیروها نیاز دارد. اخلاق نبی اکرم (ص) و محبت آن امام رحمت و نبی امّت، سرسلسله تمامی تلاشهایی بود که برای بار دادن درخت توحید توسط حبیب خدا محمد مصطفی (ص) به کار بسته شد. فبما رحمةٍ من الله لنتَ لهم و لو کنتَ فضاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولکَ یعنی بواسطه رحمت و لطف خداوند بود که تو نسبت به امّت نرم خو و مهربان شدی که اگر تو دلی سنگ و روحی غلیظ می داشتی همه از دور پراکنده می شدند.
اجرای حدود و سخت گیری در مورد ظواهر دینی زمانی مؤثر می افتد که شخصیتهای پرجاذبه و روحهای پرنفوذ به جذب جوانان و باروری ایمان آنان بپردازند آنگاه بر اساس گوهر ایمانی که بدانان هدیه شده لزوم پایبندی به تک تک دستورات و خواسته های مکتب والای اسلام را از آنان مطالبه نماییم.
این مطلب جای هزاران تشریح و تحلیل دارد که در صورت نیاز پیرامون آن بیشتر به کاوش خواهیم پرداخت. اما قدر مسلّم آنست که نیاز به بازنگری اساسی در بینش مسئولان امور، تغییر اهداف و استراتژیها، اصلاح برنامه ریزیها و بازآموزی مدیران خرد و کلان مجموعه های تحت امر به عنوان ضرورتی غیر قابل انکار باید به سرعت دیده شود و در مقام عمل به اجرا درآید. باشد که جبران کاستی ها در عرصه جهاد فرهنگی صورت گیرد و بساط اهریمنان استکباری و پیاده نظام اشرافی آنان در کشور شهیدان و مهد دلیران برچیده گردد. إن شاء الله.
وبلاگ خوبی داشتی به ما هم سر بزن